فردا
دير است
علي ربيعي
اصلاحات و اصل بنيادين تطابقپذيري
در ماهها و روزهاي اخير، شاهد دو رخداد مهم در عرصه داخلي و خارجي كشور بودهايم. از يكسو، شاهد ناآراميها و اعتراضات خياباني پاييزي هستيم. اجماع جامعه علمي و بسياري از مسوولان و دستاندركاراني كه در نهادهاي مختلف در چهل سال گذشته -كه در اين مدت بسيار با آنها به گفتوگو نشستهام- بر آن است كه اين ناآراميها و اعتراضات ريشههاي عميق اقتصادي (عدم توسعه و فقر گسترده)، فرهنگي- اجتماعي (تحولات ارزشي نسلي، انسداد اجتماعي زنان و سياستهاي نامناسب فرهنگي) و سياسي (نااميدي از نتايج صندوق راي، سياستهاي رسانهاي و كوچ مرجعيت رسانهاي) و در مجموع نااميدي از آينده بهتر دارند. دومين اتفاق، شوك رواني بود كه «شي» رييسجمهور واقعگرا با اولويت تحقق منافع ملي چين، با سفر خاورميانهاي خود به باورهاي ساخت سياسي به ظاهر يكدست شده (كه متاسفانه تصوير درستي از جهان به شدت تغييريافته نداشتهاند) وارد كرد.بيترديد، پديدههاي رخداده در داخل و خارج از كشور و همچنين جريان وقايع و اتفاقات پرسرعت ماهها و روزهاي اخير، درسآموزهاي بزرگي براي ذهنيت، نوع نگاه و شيوه حكمراني دارد. در يك تقسيمبندي براساس نوع مواجهه نظامهاي سياسي با تغييرات و تلاطمهاي محيط داخل و خارج، سيستمها به سه گروه نظامهاي خودكاهنده، خود تداومدهنده و خودفزاينده تقسيم ميشوند. اساس اين تقسيمبندي بر اصل بنيادين تطابقپذيري با تحولات و تلاطمهاي محيطي نهفته است. بديهي است، سيستمها، بدون دريافت بازخورد و اصلاح، در رده سيستمهاي خودكاهنده قرار خواهند گرفت. در صورت نگرفتن بازخورد از سياستهاي نادرست در مواجهه با قدرتهاي جهاني (از قدرتهاي قرن بيستمي تا قدرتهاي نوظهور)، درك اشتباه از شرق و ايستادن در سمت غلط تحولات جهاني و منطقهاي و در نتيجه از دست دادن مزيتها از جمله مزيت ژئوپليتيكي و فرصتهاي طلايي براي ارتقاي اقتصاد و امنيت كشور و از سوي ديگر در داخل كشور نارضايتيهايي كه بيش از همه معلول عدم توسعه و ايجاد فقر جمعي ناشي از قرار نگرفتن در مسير توسعه است. عاملي كه به اعتقاد بسياري از اقتصاددانان در پيوند با عملكرد ما در سياست خارجي قابل تبيين است. در سياست خارجي با توجه به نوع موضعگيري برخي مسوولان و رسانههاي وابسته به دولت نسبت به مواضع رييسجمهور چين گويي صداي چرخش جهان تغييريافته از نظام دوقطبي و شكلگيري ژئوپليتيك جديد قدرت در جهان و شيوه تعامل قدرت با همه منظومههاي قدرت را نشنيده و درك نكردهاند. بهرغم اينكه با تاخير زماني (حداقل دو دههاي) فرصتهاي بسياري از دست رفتهاند، شايد در همين روزها و ماهها هر چند به سختي ميتوانيم با اصلاحات نگرشي و عملي تغييرات مهم در سياست خارجي را پيگيري كنيم. سياستهاي متضمن منافع ملي ايران، الزاما بايد سياستي متوازن و بر اساس كار و تعامل با همه جهان باشد. بدون شك، تلاش بيوقفه براي احياي برجام، اولين گام در اين مسير خواهد بود. به نظر ميرسد بهرغم بيانات برخي سياستمداران غربي، هنوز هم ميتوان برجام را احيا كرد، زيرا نظام سياسي امريكا، تمايلي به گشايش جبهه جديد در منطقه نداشته و دو جبهه روسيه و چين در راس اولويت آنهاست. بر اساس تجربه زيسته و مذاكراتي كه با بسياري از افراد دلسوز و معتقد انجام دادهام، بهترين زمان براي تصميمگيري و استراتژي جديد همين روزهاست. به ياد داشته باشيم همانطور كه در زمان خود، برخي به خيالهاي واهي نگذاشتند برجام به ثمر بنشيند و عنصر زمان و تغييرات ناشي از آن را نميديدند؛ امروز هم بايد نيك بدانيم تغيير و تحولات چنان سريع رخ ميدهد كه ممكن است زمان مناسب از دست برود. در مورد اصلاحات در سياست داخلي، تاكنون، برخي به غلط هرگونه اصلاح را به عنوان عقبنشيني قلمداد كردهاند. اكنون كه منحني اعتراضات خياباني و فيزيكي افول كرده، بهترين و مناسبترين زمان، براي دادن سيگنالهاي اصلاحي و حتي اعلام برخي سياستهاي اجتماعي نوين است. جا دارد يادي كنم از تعبير يكي از مديران دفاع مقدس؛ در زمان جنگ كه ميگفت: «هرگاه صحبت از پذيرش قطعنامه و آتشبس به ميان ميآمد ما در دو حالت قرار داشتيم: يا در دوره يك عمليات ناموفق بوديم، عدهاي ميگفتند در شكست و نقطه ضعف وقت آتشبس نيست؛ تا به پيروزي جديد ميرسيديم باز هم، همان عده ميگفتند در زمان پيروزي وقت قبول آتشبس و صلح نيست...» ر اين اساس، باز عدهاي به همان سياق گفته شده، تصور نكنند چون اعتراضات فروكش كرده نيازي به اصلاحات نيست. شواهد علمي نشان ميدهد چنانچه علل و ذهنيت اعتراض باقي بماند با مساله حل نشده و پنهان مانده مواجه خواهيم شد به ويژه باوجود تسلط سازمانهاي اطلاعاتي اسراييل و ديگر كشورهاي داراي منافع و جريانهاي رسانهاي با دلارهاي نفتي بدخواهان ايران. دادن سيگنال براي امكانپذيري تغييرخواهي جامعه در پاي صندوقهاي راي با ايجاد زمينه امكان حضور سلايق مختلف و كوچاندن اعتراضات از خيابان به صندوقهاي راي، ايجاد فضاي جديد رسانهاي و امكان دادن به شنيده شدن همه صداها در داخل و بازگرداندن مرجعيت رسانهاي به داخل، سياستهاي اجتماعي متناسب با روح جمعي جامعه و باز كردن انسدادهاي اجتماعي و اصلاح سياستگذاريهاي اجتماعي-فرهنگي ميتواند راهگشا باشد. با احتراز از اصلاح نگرش به جهان خارج و سياست خارجي و ترميم سياستهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي داخلي در بهترين حالت، به سيستمي خود تداومدهنده خواهيم رسيد. معتقدم اصلاحات راه بيبديل و ضروري براي ايران امروز است. متاسفانه هر وقت سخن از اصلاحات به ميان ميآيد برخي آگاهانه و برخي ناآگاهانه، موضوع را به جريانهاي سياسي اصلاحطلب تقليل ميدهند. منظور من از اصلاحات مفهومي پر معنا و مسير پيچيدهاي است كه با اتكا به اصل بنيادين تطابقپذيري حيات و پويايي يك نظام سياسي و رابطه مناسب آن با تحولات اجتماعي در عرصههاي مختلف را تضمين ميكند.مطالعه بحرانهاي اجتماعي، شورشهاي تغييرخواهانه و جنبشهاي اعتراضي نشان ميدهد، بهترين زمان براي آغاز اصلاحات، در زمان فروكش كردن اعتراضات است. در تئوريهاي انقلاب، زمان و نوع اصلاح بسيار مهم و حياتي قلمداد شده است. بنابراين زمان اصلاحات همين امروز است، فردا دير است.