طرحي نو در اندازيم؟
نيوشا طبيبي
ما از همان قديمها در تلاش براي شكافتن سقف بودهايم، شاهد ادعا هم بيت معروف حافظ عزيز است كه فرمودهاند: «فلك را سقف بشكافيم و...» بيشتر از آنكه به كيفيت «طرح نو»يي كه قرار است دراندازيم فكر كنيم، قصدمان شكافتن سقف بوده و هست. همين امروز هم مثال و شاهدش را فراوان ميتوانيم ببينيم. در شهرداري، در ميراث فرهنگي و در امور ديگر كشور، در رفتاري كه با مطبوعات و روزنامهنگار و خبرنگار جماعت داريم. بگذاريد عرضم را روشنتر بگويم. در همين شهرداري تهران، مسوولان و به ويژه شخص شهردار محترم، با هزاران ادعاي مديريت انقلابي و بنيانكن و زير و روكننده بر مسند نشست. حتي براي توجيه انتخاب حضرتشان با مدرك پزشكي و غيرمرتبط به كار شهرداري و شهرسازي و مانند اينها، تغييراتي در الزامات قانوني و تفسيرهاي مربوطه دادند. شهردار جديد دست به تغييرات عميق زد، اول همه كساني را كه در مديريتها از پيش نشسته بودند را با اعضاي تيم خودشان جايگزين كردند. به طور نمونه، مهندس جوان شهرساز و بسيار خوش قريحه و باذوق و باسواد و كاردان را كه پلهپله تا مديريت شهري منطقه تاريخي تهران -منطقه ۱۲ رسيده بود- بركنار و جايش را به فردي بدون سابقه در اين حوزه دادند. بسياري از تغييرات عميق و مثبتي كه در كيفيت شهري منطقه ديده ميشد برآمده از كارداني و دانش و دست پاكي آن مهندس شهرساز بود. خوب نتيجه اين سقف شكافتن را ميتوانيم در منطقه ۱۲ امروز ببينيم. در نمايي بزرگتر، شهر تهران با همه گرفتاريها و مشكلاتش را با تغييراتي كه دادند به دستاندازي باور نكردني انداختند. آلودگي هوا، ترافيك روزافزون و هزار مصيبت ديگري كه گريبان مردم شهر را گرفته و تهران را بيش از هر زمان ديگري در چهار دهه گذشته غيرقابل سكونت كرده. اما اين مهم نيست، آقايان محترم، همچنان سقف شكافتن برايشان مهم است، زير ميز زدن و سر و صدا و تبليغات و پروپاگانداي انقلابي در رسانهها برايشان از بهكارگيري متخصصان مجرب اهميت بيشتر دارد. بعد هم به راحتي ميتوانند بگويند كه مديريت قبلي (كه چندين دهه در حوزه شهرسازي و مديريت شهري تجربه داشت) از تهران ويرانهاي برجا گذاشته.
در ميراث هم چنين است. وزير «زير ميز بزن ميراث» بعد از نشستن بر مسند وزارت ايدههاي سقف شكافانه خود را به اجرا درآورده است تا به سرعت تغييراتي دهان پركن و انقلابي در امور داده باشد. فاجعه در حال وقوع حتي از ويرانسازي وزير پيشين ميراث هم عميقتر خواهد بود، اما چه باك؟ وزير بايد نشان بدهد كه اهل تغييرات بنيادين است. اداره و تغييرات در حوزه ميراث فرهنگي مشورت متخصصان و اهل فن و كساني كه در اين سازمان و در اين موضوع سالها كار كردهاند و به حساب ملت تجربه اندوختهاند را نياز دارد. چطور ممكن است كه با يك گردش قلم و در نتيجه تصميمات مديراني كه از سازمانهاي ديگر به ميراث آمدهاند، اختيار اداره موزههاي ملي كشور و سايتهاي تاريخي و جهاني را به ادارات كل و اختيارش را به پيمانكاراني سپرد كه معمولا در شرايط منصفانه و پاكيزهاي انتخاب نميشوند؟ چطور مجموعههاي بيتجربهاي كه يك پسند «دانش بنيان» هم يدك ميكشند به تخريب ميراث فرهنگي و مرمتهاي غيراصولي و حفاظتهاي نابسامان ميرسند و كسب درآمد ميكنند؟ درحالي كه صدها و هزاران نفر از نيروهاي باتجربه ميراث خون دل ميخورند و كاري از دستشان بر نميآيد؟ اما چه باك؟ مهم اين است كه عمل سقف شكافانهاي انجام شود، ادعا شود كه همه تا امروز اشتباه كردهاند و ما ميدانيم چطور «ميراث فرهنگي» كشور را اداره كنيم.
از منظري ديگر اين بسنده كردن به ظواهر كار و ايجاد سر و صدا و پرو پاگاندا و شكستها را پيروزي انقلابي جلوه دادن، در بسياري از عرصههاي ديگر هم ديده ميشوند. مطبوعات اجازه فعاليت دارند، مسوولان در مصاحبهها و نوشتهها و سخنرانيهايشان ايران را «آزادترين» كشور جهان ميدانند و تاكيد ميكنند كه آزادي بيان و مطبوعات در قانون اساسي كشور تضمين شده است. در عمل اما اين مطبوعات را در حد كاغذ اخباري ميخواهند كه گزارشهاي رسمي رسيده را «كپي پيست» و منتشر كنند، نه بيشتر.
روزنامهنگاري كه برمبناي وظيفه وجداني و انساني و ملي خود، صداي مظلومترين اقشار جامعه بوده، ممكن است دچار گرفتاريهايي شود، چون سقف شكافتن و عمل شديد و غليظ و پروپاگاندا كردن بيش از انديشيدن به «طرح نو» و جلب رضايت خلق خدا و بهبود كيفيت زندگي انسانها ميتواند مواهب شغلي و سازماني به همراه داشته باشد.