تغيير اجتنابناپذير
حسن لطفي
با آنكه فيلم ژان ديلمان ساخته شانتار آكرمان در ليست صد فيلم منتخب هفتمين نظرسنجي مجله سايت اند ساند (سال 2012) بود، اما واقعيت اين است كه فيلم بينهاي حرفهاي و به قولي خوره سينمايي مثل من هم تا ده سال بعد كه نظر منتقدين و كارگردانان مورد پرسش مجله سايت اند ساند (براي انتخاب صد فيلم برتر تاريخ سينما) ژان ديلمان را در ليست ده فيلم برتر تاريخ سينما (منتقدين در مقام اول و كارگردانان همراه با شاهكار اوزو در مقام چهارم) قرار نداده بودند نه تنها اين فيلم را نديده بوديم بلكه بسياري، نامش را هم نشنيده بوديم. شايد اگر اين ليست منتشر نميشد و نظرهاي تازهتري وارد دنياي سينما نميگرديد همچنان از كنار اين فيلم ميگذشتيم. فيلمي كه هيچ شباهتي به فيلمهاي كلاسيكي مثل سرگيجه (آلفرد هيچكاك) و همشهري كين (اورسن ولز) ندارد. هنگام تماشايش احساس ميكني شاهد زندگي عادي زني معمولي هستي كه بيشتر از آنكه به خودش بپردازد سرگرم رتق و فتق امور مرداني است كه در پيرامونش زندگي ميكنند، چون قصدم نقد و تحليل اين فيلم نيست، بررسي ساختار و زير متن اين فيلم را كاري ندارم، اما انتخاب فيلم ژان ديلمان بيرون از پرده سينما و عالم هنر هفتم، زير متن فراتري دارد. انتخاب اين فيلم به عنوان بهترين فيلم تاريخ سينما آن هم پس از چهل و هفت سال از زمان ساختش، بيش از آنكه نشانه قدرت هنري و فراتر از زمانه خود بودن فيلم، باشد، نشانه، تغيير نگرش منتقدين و كارگردانان سينما است. در اينكه در اين چهار دوره نظرسنجي (از سال 1982 كه فيلم ژان ديلمان هم ميتوانسته در ليست قرار گيرد) كه هر ده سال يكبار انجام ميگيرد، بسياري از منتقدين و كارگردانان از ليست خارج شدهاند (بهدليل فوت يا...) شكي نيست، اما از آن مهمتر تغيير نگاه و نگرشي است كه با گذشت زمان پيش ميآيد. انساني كه تغيير نميكند، انساني كه دانستههايش در تمام زمينهها بهروز نميشود يا زود توسط ديگران متوجه ضرورت تغيير ميگردد. بدون شك كساني كه در عرصههاي مختلف فرهنگي، هنري، سياسي، اجتماعي و... داراي تريبون و قدرت هستند و تمايلي به تغيير ندارند (آگاهانه به خاطر منافع يا ناآگاهانه به دليل عدم درك لزوم تغيير) به سادگي صداي كساني كه به طور طبيعي در مسير تغيير قرار دارند يا به دليل تيزهوشي زودتر اهميت تغيير را دريافتهاند به گوششان فرو نميرود. در چنين حالتي رسيدن به تغيير نيازمند صداهاي بلندتري است. صداهايي كه بايد مثل دختران فيلم همسرايان زندهياد عباس كيارستمي بيرون بزند. در مورد فيلم ژان ديلمان هم همينطور است. زير متن و ساختار فيلم ژان ديلمان زماني موردتوجه قرار گرفت كه آراي منتقدين و كارگردانان زيادي به سمت اين فيلم چرخيد. انتخاب ژان ديلمان، حتي اگر براي فيلم بين حرفهاي (خوره فيلم) ذوب شده در فيلمهاي سرگيجه، جويندگان (جان فورد) قاعده بازي (ژان رنوار) و... چندان خوشايند نباشد اما بايد پذيرفت كه تغيير اجتنابناپذير است. بايد به تغيير تن داد، تن ندان و ماندن بر باورهاي قبلي يعني نشنيدن صداهاي جديد. صداهايي كه فقط معدود به سينما نيست. سينما بخشي از زندگي است. ژان ديلمان فقط يك صداي زنانه نيست، صداهاي ديگر زنانه را بايد در عرصههاي ديگر جستوجو كرد. صداهايي كه شنيدنش لازمه تغيير اجتنابناپذير است.