• ۱۴۰۳ شنبه ۱۲ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5396 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۸ دي

پيشنهاد كتابي درباره غلامرضا تختي به مناسبت پنجاه‌وپنجمين سالگرد درگذشت او

اميد يك ملت، ملت ايران

محسن آزموده

نشر دوستان به تازگي كتابي خواندني و جذاب درباره غلامرضا تختي منتشر كرده است، «تختي، يك زندگي» نوشته فريد مرادي. اين كتاب با تكيه بر اسناد و مدارك، جنبه‌هاي گوناگون زندگي و افكار و كردار و رفتار تختي را روايت مي‌كند. غلامرضا تختي هنگام مرگش در هفده دي‌ماه سال 1346 در هتل آتلانتيك تهران، سي و هفت سال بيشتر نداشت، اما همچنان با گذشت پنجاه‌وپنج سال از زمان درگذشتش مردم با نام و يادش زندگي مي‌كنند و «جهان پهلوان» صفتي است كه بيش از هر ورزشكاري برازنده اوست، جوانمردي بلند بالا با سينه ستبر، ابروهاي به‌هم پيوسته، چهره زيبا و به اصطلاح عكاسان «فوتوژنيك»، موي پر مشكي كه به دقت رو به بالا شانه شده و لبخندي محجوب بر لب.
واقعيت تختي نشان مي‌دهد كه طول زندگي در برابر عرض آن ارزش چنداني ندارد، كساني تا بيش از هشتاد و نود هم زندگي مي‌كنند، اما به اندازه يك‌هزارم او كه يك‌سوم آنها زندگي كرده، اثرگذار نبوده‌اند. هنوز هم اگر به شهرستان‌هاي دور و نزديك ايران سفر كنيد، در مغازه‌ها و رستوران‌هاي متعدد، عكس «آقا تختي» را مي‌بينيد كه به ديوار نصب شده به نشانه احترام و علاقه مردم به ورزشكاري كه اگرچه قهرماني پرافتخار بود، اما مهم‌تر از آن پهلواني مردمي بود كه در سخت‌ترين روزها چون زلزله بويين‌زهرا در 10 شهريور 1341، به كمك مردم شتافت. او تجلي‌گاه سنت ديرپاي فتيان و جوانمردان در طول تاريخ ايران بود، ميراث‌دار رستم و گيو و گودرز و پورياي ولي. انساني اخلاق‌مدار كه در سال‌هاي سركوب و سياه پس از كودتا، با شجاعت و جسارت در برابر استبداد ايستاد و مقابل ارباب جور سر خم نكرد، پشتيبان پير مرادش محمد مصدق (1345-258) ماند و در اين راه هزينه‌ها داد. اين عشق و علاقه تختي به مصدق البته دو سويه بود. از دكتر مصدق نامه‌اي در دست است كه پس از پيروزي تختي در مسابقات جهاني يوكوهاما به او چنين نوشته است: «آقاي تختي عزيز، مردم ايران هر‌گاه گامي برداشته‌اند كه مي‌توانسته منجر به آزادي و بهروزي آنها شود، با كج‌فهمي و خيانت و استبداد راه ايشان سد شده و حاصل بي‌نتيجه مبارزات صادقانه ايشان تنها افسردگي عمومي و خزيدن در لاك بي‌تفاوتي و نسيان بوده، اين مردم پاك لايق بهترين شادي‌ها هستند و عموما بدترين غصه‌ها نصيب‌شان مي‌شود، گويي اين تقدير محتوم ملت شريف‌مان است، تقدير سياهي كه اراده ملي‌مان را سست و نااميدي را بر كشورمان مسلط كند.»
سرانجام بايد از پايان تراژيك غلامرضا تختي ياد كرد كه او را بيش از پيش به قهرمانان تراژدي‌هاي بزرگ شاهنامه فردوسي مانند ساخته. در زمانه‌اي كه جدال ميان سنت و تجدد همچنان به سود يك طرف مغلوبه نشده بود، تختي كه در سخت‌ترين ميدان‌هاي كشتي، پشت قوي‌ترين حريفان را به خاك ماليده بود، تاب تحمل چرخش روح زمانه را نياورد و در برابر «مرگ نحس» خاك شد. ايرانيان اما در سرنوشت اندوهبار تختي، تحقق تاريخي مرگ تراژيك پهلوانان اسطوره‌اي چون ايرج و سياوش و فرهاد و اسفنديار و زرير را بازجستند، بي‌دليل نيست كه با گذشت بيش از نيم قرن، كماكان خود خواسته بودن مرگ او را باور نمي‌كنند. تكرار همان جملاتي كه جلال آل‌احمد همان زمان نوشت: «آخر جهان‌پهلوان باشي و در بودن خودت جبران كرده باشي نبودن‌هاي فردي و اجتماعي ديگران را و آن وقت خودكشي كني؟ اين قهرمان كه خاك «خاني‌آباد‌نو» را خورده بود هرگز به نااميدي نمي‌انديشيد؛ آخر اميد يك ملت بود، ملت ايران.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون