• ۱۴۰۳ دوشنبه ۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5400 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۲ دي

مرگ آگاتا كريستي

مرتضي ميرحسيني

يك: در كارنامه دوران نويسندگي‌اش چند شعر و شماري نمايشنامه و تعدادي كتاب درباره زندگي و تجربياتش نيز ديده مي‌شود، اما ما او را با داستان‌هاي جنايي و كارآگاهي‌اش، و دو شخصيت مشهور اين داستان‌ها، هركول پوآرو و خانم مارپل مي‌شناسيم. مي‌گويند از همان دوره نوجواني مي‌نوشت، اما ماجرا از سال 1920 برايش جدي‌ شد. نخستين داستان جنايي كه نوشت «ماجراهاي اسرارآميز در استايلز» نام داشت و شش ناشر مختلف، به دلايلي مشابه يكديگر آن را رد كردند. به نظر آنها اين داستان مناسب چاپ نبود و ويژگي‌هاي لازم براي جذب حداقلي از مخاطبان را نداشت. البته اين داستان چندي بعد منتشر و به نخستين موفقيت آگاتا كريستي تبديل شد. اين موفقيت كوچك، چند بار ديگر در سال‌هاي بعد با داستان‌هاي ديگري كه او نوشت تكرار شد، تا اينكه اواسط دهه 1930 با «تراژدي در سه پرده» - كه در كمتر از يك سال، بيشتر از 10 هزار نسخه از آن به فروش رفت – به شهرت رسيد و خوانندگان بسيار بيشتري پيدا كرد. آن زمان در مطبوعات كشورش چهره ناشناخته‌اي نبود، اما از آن پس بيشتر درباره‌اش صحبت مي‌كردند و انتشار هر كتاب تازه او را همچون اتفاقي مهم در ادبيات انگليسي پوشش مي‌دادند. كريستي، نه يك‌شبه كه به مرور و گام به گام خودش را اثبات كرد، جوايز زيادي را هم بُرد و عموم منتقدان -حتي بسياري از آنهايي را كه داستان‌هاي پليسي براي‌شان چندان جدي نبود - به تحسين نبوغ و چيره‌دستي خود وادار كرد. كريستي مي‌توانست ذهن خواننده را با معماها و توطئه‌هاي داستانش درگير كند و مخاطب را در گشودن گره ماجرا به دنبال شخصيت‌هاي داستان بكشاند. او با جنايي‌نويسان پيش از خود متفاوت بود، زيرا ادبيات جنايي را از عناصر ملودرام و عارفانه تصفيه كرد و مرزهاي مشخص‌تري  براي اين  ژانر  پرطرفدار كشيد.
دو: بسيار خجالتي بود. در پاريس در رشته موسيقي تحصيل كرد، اما هرگز در هيچ جمعي اجرا نكرد. بعدها كه نويسنده مشهوري شده بود، بي‌سروصدا به تماشاي نمايش‌هايي كه از روي نمايشنامه‌هايش ساخته مي‌شدند، مي‌رفت و ناشناس گوشه‌اي مي‌نشست. دوست نداشت او را بشناسند و دورش جمع شوند. البته تقريبا هر هفته، روزنامه‌ها و مجلات درباره‌اش مي‌نوشتند و كتابي از كتاب‌هاي او را موضوع يكي از مطالب خودشان قرار مي‌دادند. حتي زماني كه رمان «پرده» (1975) منتشر و در آن پوآرو با مرگي خودخواسته - كه حتي گاهي به خودكشي هم تعبير مي‌شود - با مخاطبانش وداع كرد، روزنامه نيويورك تايمز ماجراي اين پايان تراژيك را تيتر يك خودش كرد. زندگي آگاتا كريستي به نوشتن گذشت، اما همراه با شوهر دومش به سفرهاي دور و دراز نيز رفت و ضمن كسب تجربه زندگي در جوامع و فرهنگ‌هاي ديگر، چند منطقه از مناطق باستاني دنيا را نيز از نزديك به چشم ديد. مقطعي از جنگ اول جهاني، لباس پرستاري پوشيد و در صليب سرخ خدمت كرد. سپس به داروخانه يكي از بيمارستان‌ها رفت و در آنجا مشغول به كار شد. همان‌جا هم بود كه اطلاعات بسياري درباره سموم و مواد شيميايي، و تأثير هركدام از آنان بر بدن انسان كسب كرد. اين اطلاعات بعدها در نوشتن داستان‌هاي جنايي، بسيار به‌دردش خوردند. در چند دهه نويسندگي، 66 رمان جنايي و 6 رمان غيرجنايي و حداقل 150 داستان كوتاه نوشت. گاهي از كار خسته و دلزده مي‌شد و حتي از شخصيت‌هايي كه خلق كرده بود بدش مي‌آمد. از اين‌رو چند بار، در مقاطع مختلف زندگي‌اش تصميم گرفت كه نوشتن را كنار بگذارد، اما آنقدر تقاضا براي داستان‌هاي تازه‌تر از او زياد بود كه هربار ناچار مي‌شد اين تصميم را به بعد موكول كند (مي‌گويند داستان «تله‌موش» را به خواست مادربزرگ ملكه اليزابت دوم و براي برآورده‌كردن آرزوي تولد او نوشت) . طبق آماري، آثار او به 103 زبان مختلف ترجمه شده‌اند و مجموع فروش كل آثار او در گوشه و كنار دنيا از مرز 2 ميليارد نسخه عبور كرده است. آگاتا كريستي، دوازدهم  ژانويه  1976 درگذشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون