نام خليجفارس
و مساله توسعه نامتوازن
كوروش احمدي
چرا بايد نگران نام خليجفارس باشيم؟
طي روزهاي گذشته بار ديگر استفاده از نام مجعول براي خليج فارس و اينبار در يك مسابقه ورزشي مهم در عراق مساله حفظ نام خليج فارس به عنوان قديميترين نام يك پهنه آبي در جهان را براي ما ايرانيان زنده كرده است. همزمان متاسفانه به نظر ميرسد كه طي سالهاي اخير حساسيت مقامات و شايد برخي از مردم ما در برابر استمرار استفاده از نام ناقص يا مجعول براي اين دريا رو به كاهش بوده است. آنچه در اين اواخر شايد بيشتر محسوس است، اين است كه گويا برخي بر آنند كه بايد «محذورات دوستان عرب» و اخيرا «دوستان روسي» خود را در اين رابطه در نظر بگيريم و حساسيت زيادي در اين مورد به خرج ندهيم. اگر واقعا كساني چنين نظري دارند، بايد متوجهشان كرد كه سخت در اشتباهند. چرا كه دامنه «محذورات دوستان عرب ما» به نام خليج فارس محدود نيست. آنها در اتحاديه عرب و شوراي همكاري خليج فارس نه تنها بر نام مجعول خليج فارس صحه ميگذارند، بلكه مدعي تعلق سه جزيره ايراني به امارات هم هستند. در اين مورد چه بايد كرد؟ آيا باز هم بايد محذورات آنها را در نظر گرفت؟ آنطوركه اسنادي كه طي چند سال گذشته منتشر شده، نشان ميدهد عراق بعثي در دسامبر 1979 ضمن استقرار ادوات و تسليحات نظامي در عمان و هماهنگي با عربستان قصد تصرف جزاير سهگانه را داشت؛ اقدامي كه با توجه به نگراني كشورهاي غربي از جنگ در تنگه هرمز عملي نشد. البته عراق در آن زمان خود مدعي جزاير بود و سخني از تعلق آن به امارات نبود. نام خليج فارس از دو جهت مدنظر است: يكي از جهت ميراث فرهنگي ايراني و ديگري از جهت منافع امنيت ملي ايران. ممكن است كساني براي ميراث فرهنگي ايراني خاصه در اين زمانه عسرت اهميت چنداني قائل نباشند، اما امنيت ملي قاعدتا بايد براي همه مهم باشد. از اين منظر، نام تاريخي خليج فارس از اين جهت مهم است كه هميشه بازتابدهنده ميزان اقتدار ايران در اين آبراه بوده است. اين نام در قرن پنجم قبل از ميلاد به اين دليل توسط يونانيان و بعد روميان تعيين شد كه اين پهنه آبي راه رسيدن به كشور فارس بود. تداوم استفاده انحصاري از اين نام نيز به اين علت بود كه تا همين اواخر بنادر آباد واقع در سواحل ايران مانند ريشهر، صيراف، كيش، هرمز، جزيره هرمز، بندرعباس و بوشهر تنها مقصد كشتيهاي بزرگ اقيانوسپيما بودند و قبايل بدوي ديگر كرانهها نيازهاي خود را با قايقهاي كوچك از انبارهاي بزرگ در اين بنادر تامين ميكردند.
متاسفانه طي چند دهه اخير سواحل ايراني اهميت و موقعيت تاريخي خود را بهطور نسبي از دست دادهاند و بنادر و فرودگاهها در سواحل عربي به شكل عجيبي توسعه يافتهاند و به مقصد اصلي بار و مسافر و نمايندگان رسانهها و... در خليج فارس تبديل شدهاند. در سال 2021 تنها 27.7 ميليون توريست بينالمللي از سواحل جنوبي خليج فارس ديدن كردند. مطابق شاخص عملكرد بنادر جهاني كه توسط بانك جهاني و GMICPP منتشر ميشود، 4 بندر در جنوب خليج فارس در بين 5 بندر با بهترين عملكرد در سال 2021 در سطح جهاني بودهاند. فرودگاه دوبي نيز با جابهجايي حدود 90 ميليون مسافر در سال سومين فرودگاه بزرگ جهان از نظر تردد مسافر بينالمللي است. سواحل عربي همچنين از نظر تراكم حضور رسانهها و خبرنگاران بينالمللي و نيز برگزاري مسابقات ورزشي و... موقعيت ممتازي براي خود فراهم كرده است. همزمان جمعيت شش كشور جنوبي خليج فارس طي 50 سال گذشته بين 7 تا 33 برابر افزايش يافته و حدود 33 ميليون نفر رسيده است. اين در حالي است كرانههاي ايراني بسيار عقب ماندهاند و جمعيت شهرهاي ساحلي ما از حدود 3.5 ميليون نفر تجاوز نميكند. با توجه به چنين توسعه نامتوازني در كرانههاي خليج فارس، اكنون نهتنها بايد نگران نام خليج فارس باشيم، بلكه نگران تهديد سيادت چند هزار ساله ايران بر دريايي باشيم كه بيش از 80 درصد صادرات و واردات ما از طريق آن انجام ميشود. كساني كه براي مليگرايي و ميراث فرهنگي اهميتي قائل نيستند، حداقل بايد بدانند كه عقبماندگي در حوزه توسعه به سرعت در حوزه امنيت به معناي وسيع كلمه بازتاب مييابد و به شكل تهديدات ژئوپليتيك بروز ميكند. همكاريهاي امنيتي بين كرانه عربي و قدرتهاي فرامنطقهاي اين تهديدات را وسعت بيشتري داده است. ادامه روند جاري و افزايش شكاف در درجه توسعهيافتگي دو كرانه عربي و ايراني ميتواند هويت ايراني خليج فارس را كه بخشي از امنيت ملي ايران است، تحتتاثير قرار دهد كه يكي از عوارض فرعي آن در معرض خطر بيشتر قرار گرفتن نام تاريخي خليجفارس است. اتخاذ نوعي الگوي توسعه دريامحور به نحوي كه مشوق جمعيت كرانه ايراني براي ماندن در منطقه و جمعيت غيرمحلي براي مهاجرت به مناطق ساحلي باشد، اكنون به يك ضرورت غيرقابل اجتناب تبديل شده است.