اسناد جاسوسی و کتابهای درسی
محمد داوری
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش ابراهیم رییسی این روزها اراده کرده است تا با ابرازنظرهای مختلف خبرساز شود و در عرصه عمومی بیشتر دیده شود. نمیدانم چرا چنین تصمیمی گرفته و با ابرازنظرهای عجیب و غریب ،خود را در معرض توجه قرار داده است، صرفنظر از نیت و قصد او همین که موجب میشود تا افکار عمومی را به حوزه آموزش حساس کند، من و بیشتر منتقدانی که تمایل دارند موضوع آموزش عمومیت پیدا کند این ورود ایشان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم نسبت به واکنشهای فعالان این حوزه هم بیتفاوت نباشند. در یکی از آخرین ابرازنظرهای خود آقای نوری از گنجاندن اسنادجاسوسی در کتابهای درسی سخن به میان آورده است و جالب اینکه گفته حتی در کتابهای دوره ابتدایی هم این اسناد آورده خواهد شد. این مطلب پس از ابراز نظر وی در مورد آموزش زبان چینی در مدارس حکایت از اراده ایشان و بازیگردانان بزرگ حوزه آموزش برای سیاسی و ایدئولوژیکتر کردن بیشتر محتوای کتابهای درسی است، ارادهای که حالا با یک دست شدن حاکمیت راحتتر و سریعتر از قبل ممکن است. اما آقای وزیر باید قبل از تصمیمگیری و اجرای نظرات و ایدههای مختلف در حوزه محتوای آموزشی کتابهای درسی یک پژوهشی را انجام دهند و یک بازخوردی از دانشآموزان و والدین و معلمان در مورد محتوای کتابهای درسی داشته باشند تا واکنشها و ارزیابیها را پیرامون موضوعات مختلف کتابهای درسی دریافت کنند و متوجه شوند چه موضوعات مورد علاقه و استقبال و چه موضوعاتی مورد تنفر است، بعد از اضافه کردن سرفصلها و موضوعات جدید سخن به میان آورند. افزودن اسناد جاسوسی با کدام رویکرد و منطقی در دستور کار قرار گرفته است؟ قرار است با افزودن این به کتابهای درسی چه اتفاقی بیفتد؟ در تربیت کودکان و نوجوانان قرار است چه اندیشه و الگوی رفتاری محقق شود؟ این پرسشها و پرسشهای مشابه میتواند برای هر محتوای آموزشی، یا برنامه تربیتی مطرح شود تا ضرورت آن روشن شود، چرا که در حال حاضر هم حجم کتابهای درسی به شدت بالا است و هم با اهداف آموزش عمومی که در دوازده سال مدرسه در کتابهای پایههای مختلف گنجانده شده است تناسبی وجود ندارد. اسناد جاسوسی که از دو منظر سیاسی و تاریخی دارای اهمیت است اگر قرار است مورد توجه جدی و کارشناسانه قرار گیرد باید در دانشگاه و آنهم برای رشتههای مرتبط ارايه شود در غیر اینصورت باید در بازار نشر و در قالب کتابهای تخصصی و کارشناسی ارايه شود تا در دسترس عموم قرار گرفته و کارشناسان و صاحبنظران این حوزه نیز به نقد آن بپردازند. در غیر اینصورت این موضوع نیز در کتابهای درسی به سرنوشت سایر موضوعات سیاسی و تاریخی و مناسبتی خواهد انجامید که نتایج آن را در سبک و فلسفه دهه هفتادی و هشتادیها به روشنی میبینیم. به نظر میرسد متولیان حوزه آموزش سر خود را زیر برف نمودهاند و نمیخواهند واقعیتهای فلسفی و روانشناختی حوزه آموزش و پرورش و کودک و نوجوان را درک کنند و نمیخواهند واقعیتهای دنیای جدید را بپذیرند و همچنان با لجاجت و تعصب بر رویکردها و روشهای محکوم به شکست پافشاری میکنند .