جنايتِ تعرض به تاريخ
نيوشا طبيبي
آقاي ضرغامي كه شعارشان زدن زير ميز بود، پس از زير ميز زدنها در حوزه مرمت آثار تاريخي اينبار زير ميز بافت تاريخي شيراز زدند و البته به خبرنگاران و منتقدين هم اعلام كردند كه توضيح به حد كفايت دادهاند و نظر پژوهشگاه ميراث برايشان حجت بوده. آنها كه سر و كارشان به پژوهشگاه افتاده ميدانند آنجا چه خبر است. كارشناسان سختكوش و وطندوست كه با دانش و تجربه فراوان ميكوشند كاري براي تاريخ و فرهنگ كشور انجام دهند زير دست مديران سياسي نشستهاند و لاجرم تسليم نظرات آنها هستند. تصور فرماييد كه وقتي ارادهاي سياسي و بيرون از بدنه كارشناسي پژوهشگاه و شايد فراتر از وزارتخانه تصميم ميگيرد كه بافت تاريخي شيراز را در هم بكوبد چه كسي را ياراي مخالفت است؟
گيريم كارشناسان محترم پژوهشگاه شجاعت كردند و نظر مخالف دادند كو گوش شنوا؟ چطور صدايشان را به ديگران و به رسانهها برسانند كه مشمول گرفتاري و مضايق شغلي نشوند؟
وزير ميراث، با چند جمله كوتاه كفايت توضيحات را اعلام كرد و صحبت بيش از اينها را براي ملت و رسانهها زيادي دانست. بافت تاريخي شيراز، باقيمانده از قرنها پيش از است. مثل بافت تاريخي هر شهر ديگر ايران، بخشي از داشتههاي فرهنگي و معماري و تاريخي ما در آنجا ذخيره شده، قسمتي از هويت ماست و جسم و جانمان به اين بافتهاي تاريخي گره خوردهاند.
اين شهرها، اين خانهها، اين بناهاي قديمي، سازههايي زائد و به درد نخور نيستند. خراب كردن آنها به هر بهانه جز نفريني ابدي چيزي به دنبال نخواهند داشت. نابود كردن كوچه باغهاي شمال تهران، از بين بردن بافت تاريخي و بسيار پر اهميت اطراف حرم مطهر رضوي در مشهد، از بين بردن بافت تاريخي اطراف حرم امامزاده صالح عليهالسلام در تجريش و قطع شبانه چنار قديمي آن و هزاران مورد ديگر، اعمال سياه و غير قابل بخششي هستند كه از خاطره ايرانيان محو نخواهند شد.
چرا از الگوهاي موفق حفظ و ترميم بافتهاي تاريخي در كنار بناهاي پراهميت استفاده نميشود؟ آيا نميتوان همان مجموعه بناهاي قديمي اطراف حرم را با بازسازي و ترميم و بهينهسازي و تبديل به مراكز اقامتي و فرهنگي و رفاهي و موزهها و كتابخانههاي مرتبط با حرم حضرت شاهچراغ كرد؟ البته كه سادهترين كار تخريب و صاف و مسطح كردن بافت تاريخي به جاي ترميم و بازسازي است و صد البته كه تخريب و بازسازي درآمدزاست و هزار شركت نو تاسيس «دانشبنيان» و «استارتآپي» خودي فرصت استفاده از اين طرح را خواهند داشت و با كسب درآمدهاي چند ميلياردي كاري را كه در ترميم آثار تاريخي كردند، تكرار خواهند كرد.
ميدان توپخانه تهران، يكي از زيباترين ميادين ايران بود. ساختمان تلگرافخانه در جنوب، ساختمان شهرداري تهران در شمال، ساختمان بانك شاهي در شرق آن، مجموعهاي از زيباترين ساختمانهاي تهران را تشكيل ميدادند. اين ميدان به دليل نزديكي به ارگ سلطنتي تاريخي پركشمكش و جذاب را با خود داشت. اين ميدان زيبا در طرحهاي توسعه تهران در زمان پهلوي دوم، به نابودي كشيده شد. به جاي عمارت تلگرافخانه ساختمان زشت و بد رنگ عظيمي كه بيشباهت به يك رادياتور غولآسا نيست، ساختند. بناي باشكوه و زيباي شهرداري را كه تلفيقي از معماري ايراني و اروپايي بود، نابود كردند و هيچ به جايش باقي گذاشتند.
بعد از تخريب اين ساختمان كوچه پشت اين ساختمان معروف به «پشت شهرداري» بيرون افتاد، زشت و بد منظره و به مثابه لكهاي چركين. بعد از آن ميدان توپخانه هرگز به هويت و زيبايي سابقش بازنگشت. اين ميدان با تصميمات غلط تبديل به معضلي شد كه تا امروز هم باقي است. منظره اين مكان يكي از زشتترين و نامنظمترين عرصههاي شهري در تهران را پيش چشم ميآورد. به همين سادگي، با سوداي توسعه و نوسازي، ميداني زيبا كه نماد شهر تهران در آن زمان بود را تبديل به مكاني زشت، جرمخيز و پر از آلودگي كردند و معضلي ساختند كه تا امروز ادامه دارد. بدتر از آن به حافظه جمعي تهرانيها و بلكه همه ايرانيها تعرض و تجاوز كردند.
اين داستان تاسفبار در سالهاي گذشته در بسياري از شهرهاي ما اتفاق افتاده است. نگاهي به فاجعه نابودي بافت بينظير و تاريخي و زيباي بوشهر بيندازيد تا ببينيد چطور ظرف چند دهه اين مجموعه ارزشمند معماري و فرهنگي و مردمشناسي تحليل رفته. طمع و حرص و بساز و بفروشي بناهاي بينظير بوشهر را تبديل به آپارتمانهاي زشت و بدقواره و بيارزش كرده.
اين فاجعه در شيراز در حال تكرار است، متولي آن هر سازمان و نهادي كه ميخواهد باشد، اتفاقا بر خلاف نظر وزير زيرميززن ميراث، اهل رسانه به هيچوجه نبايد در اين مورد سكوت كنند. ما بايد صداي مردم و تاريخ و فرهنگ سرزمين مادريمان باشيم تا جلوي اين جنايت تاريخي را بگيريم.