ايران مساله طباطبايي بود
الیاس حضرتی
مردي كه به دنبال حكومت قانون بود و به ريشههاي تجدد ايراني ميانديشيد
سيد جواد طباطبايي، فيلسوف و نظريهپرداز برجسته معاصر در سراسر عمر گرانبارش يك دغدغه واحد داشت و آن ايران بود. بهار سال 1393 كتابخانه ملي ايران جلسهاي پر سر و صدا در نقد و بررسي ديدگاههاي طباطبايي برگزار كرد. در اين جلسه قرار بود شماري از شاگردان و همكاران دكتر طباطبايي، از مرحوم دكتر فيرحي و دكتر حاتم قادري و دكتر هاشم آقاجري تا دكتر داريوش رحمانيان و دكتر منصور قبادبخت و دكتر حسين آباديان و دكتر احمد بستاني در دو جبهه موافق و مخالف درباره انديشههاي سيدجواد طباطبايي صحبت كنند. برخي چون دكتر هاشم آقاجري و دكتر قادري نقدهاي تند و صريح كردند، برخي چون دكتر رحمانيان و مرحوم دكتر فيرحي، همدلانه به انتقاد از استاد خود پرداختند و شماري چون دكتر آباديان و دكتر قبادبخت به دفاع از ديدگاههاي استاد طباطبايي پرداختند. در آن زمان افكار و آثار طباطبايي بسيار بيش از امروز خوانده ميشد و حضور او در عرصه عمومي و رسانهها بسيار پررنگ بود. در دانشكدههاي علوم انساني و گروههاي فلسفه و علوم اجتماعي و علوم سياسي و تاريخ، انديشهها و افكار طباطبايي نزد اساتيد و دانشجويان مورد بحث قرار ميگرفت، در حالي كه خود او به علت بيمهريها از دانشگاه كه جاي اصلي او بود، طرد شده و ناگزير بود در موسسات خصوصي و محافل مدني به بحث از انديشههاي خود بپردازد و با كتابها و درسگفتارها ايدههاي خود را درباره ايران بيان كند. دكتر طباطبايي، در آثار و كلاسها و سخنرانيهاي خود، عالمانه و با دقت، درباره انديشمندان بزرگي حرف ميزد، از هگل و ماكياولي و روسو و هابز گرفته تا خواجه نصيرالدين و ملاصدرا و خواجه نظام الملك. او در حوزههاي گوناگوني از انديشه تعمق كرده و به موضوعات متفاوتي علاقهمند بود؛ از نظام آموزش عالي گرفته تا وضعيت نظام حقوقي در ايران. او به دنبال حكومت قانون بود و به ريشههاي تجدد ايراني ميانديشيد. ا
اما در ميان اين همه تنوع و تكثر، يك دلبستگي و دغدغه مركزي و اصلي داشت. ما در گزارش مفصلي كه در 6 ارديبهشت ماه سال 1393 از جلسه مذكور در روزنامه منتشر كرديم، علاوه بر پرداختن به ديدگاههاي موافقان و مخالفان او و سخنان خودش در يك صفحه كامل از روزنامه، در صفحه نخست اين جمله از گفتار او را تيتر زديم: ايران مساله من است. يادش گرامي و بزرگ.