در حاشيه بازتابها به خبر درگذشت فيلسوف ايرانشهر
چرا جواد طباطبايي ماندگار است؟
محسن آزموده
درگذشت دكتر جواد طباطبايي، اگرچه در ميان مطبوعات و رسانهها با واكنشهايي مواجه شد، اما آنطور كه انتظار ميرفت در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي بازتاب نيافت. اين سخن به معناي آن نيست كه خبر فوت او، در فضاي فرهنگي و سياسي ايران واكنشي در پي نداشت. ايراندوستان و علاقهمندان به نظريه ايرانشهري در اتاقها و فضاهاي خود با سوز و گداز از او و فقدانش نوشتند، اكثر روزنامهها و مطبوعات اصلاحطلب هم عكس او را با تيترهايي چون «درگذشت فيلسوف ايرانشهر» بازتاب دادند. بسياري از چهرههاي سياسي و فكري هم دل و هم نظر با طباطبايي، در اين مطبوعات يا در صفحههاي شخصي خود يادداشتها و مطالبي در رثاي او نوشتند و برخي هم تلاش كردند، اصليترين ديدگاهها و نظريات او را گزارش كنند.
البته همه واكنشها به درگذشت طباطبايي از اين دست نبود. او به دلايل مختلف محتوايي و صوري مخالفاني هم داشت كه بعضا ايام نزديك به درگذشت او را پاس نداشتند و واكنشهايي ناخوشايند ابراز كردند. برخي تجزيهطلبان و پان تركها كه قاعدتا با ايدههاي ايرانشهري طباطبايي مخالف بودند، به سختي به او تاختند. شماري از سنتگرايان و گروهها و افرادي هم كه با اخراج طباطبايي از دانشگاه موافق بودند يا بعضا از نزديكان او ناراضي بودند يا مواضع فكري و سياسي او را نميپسنديدند، نوشتهها و گفتارهاي آزارنده و طعنهآميز و تلخ نوشتند يا كوشيدند ميراث فكري او را خفيف و ناچيز نشان دهند. طباطبايي، به ويژه در نوشتار، قلمي تند و تيز داشت و در نگارش انتقاداتش درباره ساير روشنفكران و انديشمندان بسيار بيپروا و صريح بود و بعضا تعابير ناخوشايند و ناروا درباره آنها به كار ميبرد. همچنين انتقادات و اظهارات تند و گاه آزارندهاي درباره برخي نهادها و موسساتي كه پيشتر در آنها كار كرده بود، بيان ميكرد. همين سبب شد كه بعد از درگذشتش برخي از اين نهادها درباره او سكوت كنند و اظهارنظري نكنند. اما آنچه در ابتدا درباره واكنش كمرنگ در شبكههاي اجتماعي و رسانهها پيرامون درگذشت او نوشتيم، ناظر به عكسالعمل كمرمق نسل جوان به فقدان اين متفكر معاصر است. بخشي از اين امر البته اختصاصي به طباطبايي ندارد و بايد آن را در پرتو افول ستاره اقبال روشنفكري و روشنفكران در روزگار كنوني بهطور كلي ارزيابي كرد. تا حدود يك دهه پيش، سكه روشنفكران نزد نسل جوان اقبال داشت و نوشتهها و اظهارنظرهاي ايشان در جامعه با واكنشهاي قابلتوجه مواجه ميشد، اما امروز به علل و عواملي كه منحصر به ايران هم نيست، روشنفكران جايگاه پيشين خود را در افكار عمومي از دست دادهاند و جاي ايشان را سلبريتيها و افراد مشهور در عرصههاي هنري و ورزشي گرفتهاند.
اما تا جايي كه به جواد طباطبايي به عنوان متفكري پركار و حتي حاضر در شبكههاي اجتماعي بازميگردد، بخشي از اين كمتوجهي را ميتوان به علت دشواري و پيچيدگي نوشتارها و گفتارهايش دانست. طباطبايي سخت مينوشت كه البته بخشي از آن اقتضاي موضوعات و مباحثش بود و در ميان شاگردان و طرفدارانش حلقههاي واسطي نبودند كه ايدههاي او را به زبان و بياني روانتر و گوياتر براي نسل جوان طرح كنند. در نتيجه مخاطبان اصلي آثار او ميانسالان و همسن و سالهاي خود او بودند.
بهرغم آنچه آمد، جواد طباطبايي از جنبههاي متعدد متفكري تاثيرگذار است و ميراث فكري او از وجوه گوناگون براي نسلهاي آتي، ارزشمند و حاوي درسهايي ماندگار است. در مجال مختصر كنوني تنها ميتوان به چهار ويژگي ماندگار و آموزنده طباطبايي اشاره كرد. قطعا جنبههاي موثر كار و كارنامه او به مراتب بيش از اينهاست. در وهله اول بايد به خوانشهاي فلسفي و روشمند و مستدل او از ميراث فكري و فرهنگي ايران ياد كرد. طباطبايي از اصليترين و نخستين متفكراني بود كه با نگاهي فلسفي و متكي بر انديشه سراغ متفكران برجسته تاريخ و فرهنگ ايران، از فارابي و ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي گرفته تا حافظ و سعدي و فردوسي و خواجه نظامالملك و ابن خلدون رفت و كوشيد آنها را نه در بستري سنتگرايانه يا صرفا ادبي، بلكه از وجهي فلسفي و فكري مورد بازخواني قرار دهد. ديگر ويژگي مهم طباطبايي انتقادهاي او به نحوه بازتاب و انتقال انديشههاي جديد غيرايراني در ايران توسط ساير روشنفكران و نويسندگان و تلاشهاي خودش براي خوانش انتقادي و مستند و مستدل متفكران غربي و جريانهاي فكري نوآيين است. آثار و نوشتار او درباره هگل، ماكياولي و انديشه سياسي غرب، هيچگاه كهنه نميشود و به عنوان نمونههايي قابل تامل و استفاده از انتقال انديشه، همواره مورد استفاده پژوهشگران قرار خواهد گرفت. سومين ويژگي ارزشمند طباطبايي تلاش براي نظريهپردازي درباره ايران و فراتر رفتن از ترجمه است. طباطبايي، حتي اگر با نظريههاي او مخالف باشيم، كوشيد با استفاده از مواد تاريخ و فرهنگ ايران مفهومپردازي كند و نظريههايي براي تبيين تحولات سياسي و فكري ايران در طول سدههاي گوناگون ارايه كند. هر پژوهشگري بخواهد درباره ايران بينديشد، ناگزير است به اين نظريهها و مفاهيم توجه كند و آنها را مورد بازنگري و سنجش قرار دهد. بالاخره چهارمين خصلت حائز اهميت طباطبايي اين است كه او به خلاف بسياري از روشنفكران و متفكران معاصر ايراني، شفاهي نبود و عمده انديشهها و افكارش را به شكل مستند و با رعايت ضوابط پژوهشي نوشت. هر نقدي هم كه به نوشتههاي طباطبايي به لحاظ صوري يا محتوايي داشته باشيم، اين را نميتوان انكار كرد كه او آثار مكتوب فراواني در قالب كتاب و بعضا مقاله از خود به جاي گذاشت، ميراثي كه اثرگذاري او را از عرصه افكار عمومي در رسانههاي جمعي فراتر خواهد برد و در گنجينه ميراث مكتوب انديشههاي ايراني ماندگار خواهد كرد.