پرسشهايي در باب توتاليتاريسم
سينماگر مستقل ميتواند- بخش 11
محمدجواد لساني
در جهان مدرن، اغلب اوقات تشخيص يك نظام توتاليتر نياز به آگاهي ژرفتري دارد، زيرا يك اجتماع خام و ناآزموده قادر به حل اين مساله نيست. در اين ميان رسانهها و به ويژه صحنهگردانها، مقصران درجه اول در اين لاپوشاني به شمار ميروند. نخبگان وابسته، شرافت خود را به آساني ميفروشند و در برهههايي كه نقاب تزوير در حال افتادن است اين گروه ناخجسته با شانتاژ، كارش را آغاز ميكند تا در حفاظت از سلطه، سنگ تمام گذارد. پس راه چاره چيست؟ شايد در اين ميان ابراز وجود سينماگري مستقل بتواند اين گره كور را باز كند. تاثيرگذاري هنرمند چه بسا از كار يك نخبه مستقل كاراتر جلوه كند. ارايه تصوير دراماتيك از گروههاي فشار، شجاعت نيز ميطلبد. بازنمايي موفق تاريكي د ميتواند جامعه را آماده كند كه فرمولهاي پنهان توتاليتاريسم را دريابد و دستهاي پنهان در كف خيابان را شناسايي كند. در اين جستارها قرار است ۳ اثر سينمايي بررسي شود. جالب توجه آنكه در آنها، نقشآفرين اصلي، ستاره فرانسوي ايو مونتان
(Yves Montand) كار خود را به زيبايي، تمام كرده است؛
فيلم نخست، در ايران به نام «ترور» شناخته شد و در سال ۱۳۵۹ خورشيدي در ايران به نمايش درآمد اما در واقع پخش فيلم محصول فرانسه به سال ۱۹۷۹ ميلادي در اروپا آغاز شده بود؛ اثري در ژانر تريلر سياسي و معمايي كه برگرفته از نظريههاي توطئه قتلهاي سريالي در كشورهاي غير آزاد است. داستان درباره رييسجمهوري است كه ميخواست در دور دوم هم كانديدا شود اما با يك شليك از راه بر داشته ميشود. كميسيون بررسي ترور، پرونده پيگيري اين قتل را مختومه اعلام ميكند، زيرا دستگاه قضايي با دروغهاي سيستمي و پشتيباني رسانهها و روزنامهها توانسته در اقناع جامعه پيروز شود. اما يكي از اعضاي آن، حاضر به پذيرش نتايج اين كميسيون فرمايشي نيست. اين نخبه مستقل عزم دارد پژوهش دقيقي در اين باره انجام دهد.
«اي...مثل ايكار» (I as in Icarus) نام اصلي فيلم است.۱
كارگردان اثر، آنري ورنوي (Henri Verneuil) فرانسوي است. ماجرا در كشوري نامشخص ميگذرد. چطور ممكن است كه به راحتي با يك تفنگ دوربيندار، رييسجمهور محبوب را در ميان هوادارانش نشانه گرفت و قاتل اصلي در ازدحام چشمها و گوشها بتواند بگريزد! پاسخ آن در فقدان نهادهاي مستقل حزبي و مدني نهفته ست. «بازرس ولني» ميخواهد اين پرونده ملي را به نتيجه درستي برساند پس كوششهايش را صرف يافتن شخصي ميكند كه شاهد اصلي ترور است. او در جستوجو براي يافتن اين مرد به جسدي بر ميخورد، اما در پي هر نشانهاي، جسدي ديگر خوابيده است؛ شاهدان زن و مردي كه هر كدام در صحنه ترور نكتهاي ديدهاند كه از نظر حكومت حق اين كار را نداشتند!
در انتها «ولني» با دست يافتن به نحوست پيچيده ترور، عنوان اصلي فيلم را با بدن آزاد خود تفسير ميكند. شايد فيلمنامه كار از ترور مرموز جان اف كندي رييسجمهور پيشين ايالاتمتحده الهام گرفته باشد. اما با فرضي دانستن همه گزارهها توانسته يك نظريه سينمايي را با قدرت به پايان رساند و مخاطبان جهاني خود را تا پايان كار ميخكوب كند، زيرا دغدغه اين بوده كه جريان خزنده و نقابدار سلطه را رونمايي كند. اين فيلمساز، آثار ارزشمندي چون «ساعت ۲۵»، «توپهاي سان سباستين» و «دسته سيسيليها» را هم ساخته است كه هر كدام به نوبه خود توانستهاند پشتوانهاي براي خلق اين اثر شگفت شوند.
فيلمي كه در ژانر سياسي و معمايي قرار ميگيرد، يك تريلر سياسي برگرفته از نظريههاي توطئه و توالي قتلهاي سريالي كه ممكن است در كشورهاي غيرآزاد روي دهد. به طور نمونه در جزييات سناريو، از ميان دروغهاي برساخته نظام، شاهدي در تلويزيون با عينك طبي نظر بازرس را جلب ميكند كه او را به شبكه مخوف دروغسازي نزديك ميكند، زيرا شاهد در روز ترور بدون داشتن عينك به پليس ميگويد دقيقا كسي را روي تراس ديده كه به رييسجمهور شليك كرده است. اين درحالي است كه او جايي قرار داشته كه در برابرش كاميون واحد سيار تلويزيون پارك شده بود. زنجيره حوادث آنقدر متوالي هستند كه تنها چيزي كه حس ميشود تعليق بيپايان ماجراست. شاهد نهمي نميتواند ضارب را شناسايي كند اما مردي را ديده كه روز قتل رييسجمهور همراه خودش چتر آورده تا با آن به قاتل علامت شليك دهد! در ادامه روند تحقيقات، بازرس اشتباه هولناكي مرتكب ميشود. او ناخواسته به راهي ميرود كه در سيبل هدف جايگيري كند! و در استعاره، با موم اندودن بالها و چسباندن آن به خودش براي پروازي آماده ميشود كه مقصد آن به سوي كانون پرحرارت حقيقت است. داغي هسته، موم چسبيده به بالها را ذوب ميكند، زيرا جوينده حقيقت بيش از حد دارد به كانون نزديك ميشود. پرسش اين است: چرا پيش از اين و در يك سال اخير از سير پرونده، بر ضد بازرس ولني، اقدامي صورت نگرفت؟ شايد به اين دليل بزرگ كه او هنوز به خورشيد حقيقت آنقدر نزديك نشده بود. پس او هم در محل كار خود، احاطه شده در ميان فضاي تيره گستر آسمانخراشها تنها ميماند. در يك شب طولاني و خفقانآور از نقطهاي نامعلوم به بازرس سوءقصد ميشود تا همه چيز در زرورق اسرار حاكم، محفوظ بماند.
_____
۱. نام فرانسوي فيلم: I... comme Icare