نامه تاريخي از دل يك اتفاق به يك دوست
دوستي فرانسوي
فريدون جيراني
با پوزش از خوانندگان عزيز، بخش دوم مقاله «گذشته، چراغ راه آينده» كه خودش يك مقاله مفصل و مستقل است ميماند براي فرصتي ديگر.
عليرضا رييسيان عزيز! در آغاز سال جديد تصميم گرفتم در اين نامه با هم خاطره بازي كنيم و با هم برگرديم به فروردين و ارديبهشت 26 سال پيش و با هم تاريخي را مرور كنيم. تاريخي كه هر دوي ما از آن خاطره داريم. نوشتن خاطراتي كه داخلش يك اتفاق تاريخي است، براي ماندن در حافظه جمعي يكجور تاريخنويسي است. از اواخر فروردين 76 هيجان، دلهره و اضطراب ما روز به روز بيشتر ميشد، داشتيم آماده ميشديم در رقابتيترين انتخابات رياستجمهوري شركت كنيم. انتخاباتي كه تبليغاتي نابرابر داشت، اما ما اين تبليغات نابرابر را پذيرفته بوديم، چون يك اتفاق مهم افتاده بود، همه همديگر را پيدا كرده بوديم و شايد بشود گفت براي نسل من اولينبار بود كه ميفهميدم كنار هم قرار گرفتيم.دانشجو كنار روشنفكر، كنار مهندس، كنار دكتر، كنار نقاش، كنار معمار، كنار كارمند متخصص، كنار مدير، كنار دبير، كنار معلم و كنار سينماگر قرار گرفته بودند تا از هويت طبقه متوسط دفاع كنند. طبقهاي كه در دل مدرنيزه كردن حكومت و تطبيق آن با مقتضيات جهاني در دو دوره رياستجمهوري مرحوم هاشميرفسنجاني با همه مخالفتها و مانعتراشيهاي محافظهكاران سنتي رشد كرده بود.
آمارهاي سرشماري سال 75 اين رشد را نشان داده بود.قشرهاي متوسط جديد با 6/50 درصد فزوني پيدا كرده بود بر بخش سنتي متوسط با 2/49 درصد و در همين سرشماري جمعيت دانشجويي از 160 هزار نفر در سال 65 به 580 هزار نفر در سال 75 رسيده بود كه اينها ميراث مرحوم هاشميرفسنجاني بود.طبقهاي كه آمده بود دراين تاريخ از آرمانهايش كه دموكراسي، عدل و نظم بود در انتخابات دفاع كند و به كانديدايي راي بدهد كه از جامعه مدني حرف زده بود و جنبشي پشت اين تفكر راه انداخته بود.
رييسيان عزيز! هنوز سر تعريف طبقه متوسط دعواست و عدهاي سعي دارند تعريف اين طبقه را با ميزان دارايي و ثروت تعريف كنند و به همين دليل واژه اشراف را در تحليلهايشان به كار ميبردند. عليرضا جان! عباس كاظمي جامعهشناس خوشفكر و مطرح ما تعريف دقيقي از اين طبقه داده است. طبقه متوسط طبقهاي در ميان طبقات بالا و پايين نيست و بر ملاك دارايي و ثروت سنجيده نميشود. طبقه متوسط بيشتر به اقشار نوظهور و نوپديدهاي اشاره دارد كه در جامعه جديد پديد آمدهاند كه در درجه اول با ويژگيهاي شهرنشيني، اشتغال جديد و تحصيلات مشخص ميشوند، طبقه متوسط به ظهور جامعه جديد اشاره دارد، نيروهايي كه در نتيجه گسترش نوسازي و شهرنشيني در ايران و نفوذ رسانه جمعي، رشد تحصيلات و شكلگيري مشاغل جديد و جايگيري اين آدمها در آن پديد آمدند. طبقه متوسط با مصرف و سبك زندگي توضيح داده ميشود، غربگرا نيست اما در بسياري از جنبهها دشمني و تعارضي با ارزشهاي عام غربي نميبيند. (روزنامه شرق، 28 مرداد 89)
عليرضا تو از اين تاريخ خيلي خاطره داري، چون تو جزو اون 22 فيلمسازي هستي كه اولين بيانيه در حمايت از خاتمي را نوشتند و قبل از شروع سال 76 منتشر كردند، عليرضا جان! دوباره مراجعه كن به آن تاريخ و مصاحبه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي وقت را كه جواب بيانيه شما بود، بخوان تا متوجه بشوي ادبيات مخالفان آزادي در طول سالها هيچ فرقي نكرده است.
برگرديم به موضوع اصلي، لابهلاي اين هيجان و اضطراب و صفبندي انتخاباتي كاظم موسوي از پاريس خبري براي هفتهنامه سينما فرستاد.
خبر اين بود: «طعم گيلاس» ساخته عباس كيارستمي در بخش مسابقه پنجاهمين دوره جشنواره كن پذيرفته شد و «منهتن» كار امير نادري در بخش نوعي نگاه.
موسوي در صفحه اول تيتر زد: عباس كيارستمي و امير نادري با دو فيلم جديد در جشنواره كن.
فكر ميكنم ما اولين نشريهاي بوديم كه در چهارشنبه 27 فروردين ماه 76 اين خبر را منتشر كرديم .
البته آن زمان فضاي مجازي نبود كه خبرها را زودتر از روزنامهها و هفتهنامهها منتشر كند .
صداوسيما از همان ابتدا، از همان سالهايي كه سينماي ايران جهاني شد رغبتي به بزرگ كردن خبرهاي شركت فيلمهاي ايراني و موفقيت اين فيلمها در جشنوارههاي خارجي نداشت .در اين تاريخ سه روزنامه سلام، همشهري و ايران سعي ميكردند به علايق طبقه متوسط احترام بگذارند و تفكرات مختلف در سينما را منعكس كنند .
كيهان كه از طبقه متوسط بيزار بود آن هم طبقه متوسط جديد كه با سبك زندگي مدرن كنار آمده بود.
روزنامههاي ابرار و رسالت خبر و مطالب هنري و سينمايي چاپ ميكردند اما ديده نميشدند، اطلاعات كه روزنامه ميانهرويي بود ولي هميشه وارد معركههاي هنري نميشد، گاهي ميشد كه آن گاهي خيلي موثر بود. رييسيان الان روزنامه اطلاعات با حضور سيدعباس صالحي وزير فهميده و باسواد سابق وزارت ارشاد به روزنامه منتقد و پيشرو تبديل شده است.
باز برگرديم به موضوع اصلي؛ تا آن تاريخ يعني چهارشنبه 27 فروردين از ارشاد خبري بيرون نيامده بود. تازه بعد از چاپ خبر بود كه بهطور غير رسمي خبردار شديم در وزارت ارشاد براي فرستادن فيلم به كن اختلاف است. تا آنجايي كه در حافظهام مانده دقيق نميدانستيم اختلاف سر چيست و مخالف كيست. ما آن زمان خبرهايي را كه به مديريت ارشاد مربوط ميشد از طريق منبع رسمي منتشر ميكرديم، آن زمان مستقيم كسي به ما نميگفت چي بنويسيم، چي ننويسيم. ما خودمان، خودمان را سانسور ميكرديم، اصلا اصلاحات خودسانسوري معمول بود. ما تا دو شماره بعد كه در چهارشنبه سوم و چهارشنبه دهم ارديبهشت منتشر شدند، خبر فرستادن فيلم به جشنواره كن را نرفتيم.
يادم نيست كه خبر چه روزي از سهشنبه نهم تا دوشنبه پانزدهم به دست ما رسيد كه در هفتهنامه چهارشنبه 17 ارديبهشت چاپ شد، غلامرضا موسوي دوشنبه 15 ارديبهشت صفحات هفتهنامه را بست با دو تيتر درباره كن كه تيتر اول گفتوگوي مجله سينما با رييس هيات داوران كن بود و تيتر دوم «طعم گيلاس ساخته عباس كيارستمي به فستيوال كن فرستاده شد». غلامرضا موسوي روز سهشنبه رفت پاريس تا در روز چهارشنبه 17 ارديبهشت يعني 7 ماه مه 1997 در مراسم افتتاحيه كن حضور داشته باشد.
ما در هفتهنامه 17 ارديبهشت فقط در گفتوگوي خبرنگارمان با عباس كيارستمي به فرستادن فيلم به كن اشاره كرده بوديم و توضيح تكميلي ننوشته بوديم كه چرا و به چه علت فيلم در آخرين لحظه به كن فرستاده شده است. چهارشنبه 17 ارديبهشت نميدانستيم، درست همين روز همزمان با افتتاح جشنواره كن، نيويوركتايمز در مطلبي به پشت پرده فرستادن «طعم گيلاس» به كن اشاره كرده است.نميدانستيم و بايد منتظر ميمانديم موسوي و خبرنگارانش، كاظم موسوي و مسلم منصوري كه در كن بودند ترجمه مطلب نيويوركتايمز را براي ما بفرستند .
هفتهنامه چهارشنبه 24 ارديبهشت 76 برابر با 14 ماه مه 1997 شماره پرباري شد. گزارش اختصاصي داشتيم از مراسم افتتاحيه پنجاهمين دوره كن، گفتوگويي داشتيم با پيرديو رييس جشنواره كن. رييسي كه 12 سال بود رييس جشنواره بود تا آن تاريخ و مهمتر از همه گفتوگوي بخش فارسي صداي امريكا را داشتيم با عباس كيارستمي. مصاحبهاي كه خبرنگار در اولين سوالش به مطلب نيويوركتايمز اشاره كرده بود. بد نيست اين پرسش و پاسخ تاريخي را دوبارهخواني كنيم .
باخبر شديم ايران رسما موافقت كرده فيلم طبق برنامهريزي قبلي در كن شركت كند و نيويوركتايمز نوشته با موافقت وزارت امور خارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و موافقت اين دو وزارتخانه فيلم اجازه حضور در كن را پيدا كرده است. اين توافق چگونه حاصل شده است؟
عباس كيارستمي در جواب گفته بود: اجازه بدهيد بگويم بخشي از تقصير به گردن خود من بود، چراكه فيلم در آخرين لحظات آماده شد و ناگزير بايد چند روزي براي بازبيني فيلم و گفتوگو روي موضوع تامل ميشد، اين خيلي طبيعي است موضوعاتي كه در خارج از كشور رخ ميدهد و به نوعي به سياستهاي امور خارجه مربوط ميشود و اگر وزارت خارجه تشخيص ميدهد كه يك حضور در هر زمينهاي ميتواند در اذهان بازتاب مثبتي داشته باشد، ميتواند وساطت كند يا حتي گاهي اوقات تصميم بگيرد كه البته در اين مورد جاي تشكر دارد.
خيلي جالب است سالها بعد در انتخابات سال 92 از زبان ولايتي و بعد در مصاحبه عزتالله ضرغامي با شرق پشت پرده فرستادن اين فيلم به كن روشن شد. پشت پرده «طعم گيلاس» موضوع پيچيدهاي نبود، موضوع سادهاي بود كه ميشد همان موقع قبل از نيويوركتايمز به اطلاع مردم ايران رساند، اما در فضاي فرهنگي و سياسي قبل از اصلاحات و تسلط محافظهكاران سنتي بر عرصه فرهنگ، ترس از مخالفان فرآيند جهاني شدن فرهنگ و اقتصاد كه داخل محافظهكاران سنتي قدرت موثر بودند، باعث شده بود اين موضوع ساده پيچيده به نظر برسد و حساس و رسانهاي نشود.
اصلاحات اين حساسيتها را كنار گذاشت و پاسخگويي مسوولان را نهادينه كرد، الان اگر آن موضوع را بنويسيم متوجه تلخي آن روزگار ميشويم.
معاون سينمايي وقت عزتالله ضرغامي نسخهاي از فيلم «طعم گيلاس» را كه پايان نداشته، ميبيند و از فيلم خوشش نميآيد، ميدانسته است كه كن اصرار دارد كه اين فيلم به كن فرستاده شود، اما فكر ميكرده فيلمهاي بهتري هم براي فرستادن است و در همين زمان علياكبر ولايتي وزير خارجه وقت كه بچه رستمآباد و دوست خانواده كيارستميها بوده از طريق اين دوستي از موضوع مخالفت ضرغامي با فرستان فيلم مطلع ميشود و به ضرغامي زنگ ميزند.
ضرغامي در تلفن ابتدا دليل مخالفتش را ميگويد، ولايتي گوش ميدهد اما بعد نظر خودش را ميگويد، ولايتي به ضرغامي ميگويد: ما الان در سطح بينالمللي در شرايطي هستيم كه اگر فيلمي در جشنوارهاي جايزهاي ببرد و پرچم جمهوري اسلامي ايران به اهتزاز دربيايد از نظر سياسي براي ما موفقيت خوبي ميآورد. ضرغامي بعد از صحبت با ولايتي به روايت خودش با اينكه موافق فرستادن فيلم به كن نبوده به دو دليل با اين فرستادن موافقت ميكند .
دليل اولش اين بوده كه ميدانسته كن فيلم ديگري را از جمهوري اسلامي قبول نميكند، دوم فايده مورد نظر ولايتي را مدنظر قرار ميدهد و با فرستادن فيلم موافقت ميكند. البته به روايت جمال اميد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با جمال اميد دو نفري فيلم را ديدند و ضرغامي در انتهاي ديدن فيلم به جمع دو نفري آنها اضافه شده و موافقت وزير را براي فرستادن فيلم به كن گرفته است. جمال اميد در جلد دوم كتاب تاريخ سينماي ايران در بعد از انقلاب، بهطور مشروح اين موضوع را شرح داده است.
جمعه 26 ارديبهشت 76 برابر با 16 ماه مه 1997 نهم محرم 1318 است. در اين روز خطبه دوم نماز جمعه مرحوم هاشميرفسنجاني بسيار جنجالي ميشود، از بعدازظهر همه با هم در تماسهاي تلفني درباره حرفهاي هاشميرفسنجاني در اين خطبه حرف ميزدند. حرفهايي كه درباره انتخابات است، همين روز درست ساعت 16:45 دقيقه به وقت كن فيلم «طعم گيلاس» در تالار لومير به نمايش درميآيد، ساعت 16:30 دقيقه دو هزار و سيصد صندلي سالن لومير پر ميشود، ساعت 16:40 دقيقه عباس كيارستمي با ژيل ژاكوب وارد تالار ميشوند كه تماشاچيان سه دقيقه براي او دست ميزنند. فيلم كه شروع ميشود باز هم تا اسم كيارستمي ميآيد تشويق ميكنند، فيلم هم كه تمام ميشود اكثر تماشاچيان با دست زدنهاي ممتد و طولاني رضايتشان را نسبت به فيلم ابراز ميكنند. 15 دقيقه بعد از پايان فيلم كنفرانس مطبوعاتي با حضور دهها خبرنگار، روزنامهنويس، عكاس و فيلمبردار در تالار كنفرانس كاخ جشنواره شروع ميشود كه 73دقيقه طول ميكشد.
شب مينشينم پاي تلويزيون تا خطبه دوم هاشميرفسنجاني را ببينم، بعد از اخبار خطبهها پخش نميشود و برنامههاي مختلفي به مناسبت عاشورا به نمايش درميآيد. موسوي از كن زنگ ميزند، از من درباره خطبه دوم هاشمي ميپرسد، ميگويم هنوز نديدم تعجب ميكند، روال قبلي پخش خطبهها هميشه بعد از اخبار بوده است، من از او درباره «طعم گيلاس» ميپرسم، ميگويد به شدت منتقدين از فيلم خوششان آمده است، وسط حرفهاي ما پخش خطبهها شروع ميشود و قرار ميشود حرفهاي مهم هاشمي را در خطبه دوم بنويسم و فردا به او بگويم.
شنبه 27 ارديبهشت عاشوراست، هفتهنامه تعطيل است و من در خانه ميمانم. بعدازظهر موسوي زنگ ميزند، جمله كليدي هاشميرفسنجاني در خطبه نماز جمعه را كه يادداشت كردم برايش ميخوانم: «هيچ گناهي را بدتر از دست بردن به راي مردم و انحراف جريان انتخابات نميدانم» موسوي اين جمله را يادداشت ميكند.
همان شب خبردار ميشوم تعدادي دختر و پسر مثلا شمال شهري با لباسهاي ناجور و روسريهاي رنگي با موهاي بيرون از روسري در ماشينهاي آخرين مدل با عكسهاي خاتمي در خيابانهاي شمال شهر چرخيدهاند، از ماشين پياده شدند، دست زدند و شادي كردند. سريع از خانه بيرون ميآيم تا اين جوانها را ببينم در خيابان شريعتي و محدوده قلهك آنها را نميبينم.
يكشنبه 28 ارديبهشت صبح خودم را به هفتهنامه ميرسانم تا ببينم سلام درباره حضور اين دختران و پسران در خيابانها با آن وضع ناجور چه نوشته است. تيتر اول سلام در اين روز حرفهاي مهم هاشميرفسنجاني در خطبه دوم نماز جمعه است با انتخاب جملات مختلفي از اين خطبه و بسيار پرجلوه. روزنامه را ورق ميزنم، در صفحه دوم سرمقاله %