تبيين و تبليغ
عباس عبدي
در دنياي امروز بخش مهمي از دلايل هر ادعايي در پسزمينه تبليغ وجود دارد
يكي از ويژگيهاي جامعه ما به خصوص نزد سياستمداران اصولگرا عدم توجه كافي به تفاوت تبيين و تبليغ است. تفاوت تبيين و تبليغ در چيست؟ تبليغ برخلاف تبيين دنبال شرطي كردن ذهن مخاطب از طريق تكرار يا مشابهتسازي مستقيم يا ضمني ميان دو پديده يا مضمون است. فرآيندي كه در تبليغات صوتي و تصويري و مكتوب شاهد آن هستيم. در واقع تبليغات ادعاي بلادليل است. البته در دنياي امروز بخش مهمي از دلايل هر ادعايي در پسزمينه تبليغ وجود دارد. براي نمونه خودروي بنز از بهترينها در جهان است، ولي باز هم تبليغ ميكند، البته مخاطب به تجربه ميداند كه اين خودرو باكيفيت است، ولي بنز نيز بينياز از تبليغ نيست. تبليغ در دنياي امروز در مقام نشان دادن سياه به جاي سفيد يا برعكس نيست، چون اين كار سخت است هر چند ممكن است در مواردي رخ دهد يا اثرات موقتي هم داشته باشد. تبليغات فقط تا حدي ميتواند واقعيت را در ذهن مخاطب بهبود بخشد و نه بيشتر. پس اولين نكتهاي كه بايد بدانيم محدود بودن اثرگذاري تبليغات است. البته برحسب موضوع و مورد فرق ميكند و اگر مواردي مغاير با منطق و شواهد باشد اثر منفي ميگذارد. براي مثال تبليغ فلان خودروی داخلي ميتواند اثر معكوس بگذارد. يكي ديگر از نكات مهم در تبليغات، رسانهاي است كه تبليغ را منتشر ميكند. براي مثال در جريان اعتراضات اخير، صدا و سيما دچار وضعيتي شد كه شركتهاي تبليغدهنده رغبتي براي تبليغ خود از اين رسانه نشان نميدادند. تبيين در نقطه مقابل تبليغ است، زيرا هر ادعايي را با دليل و برهان ثابت ميكند. بيش از اينكه روح و روان و احساسات فرد را خطاب قرار دهد، ذهن و فكر و قوه تعقل او را مخاطب خود ميداند. اثرات آن بر خلاف تبليغ كوتاهمدت نيست، چندان نيازي به تكرار ندارد، كافي است كه يك يا دو بار گفته و پذيرفته شود. تبيين مُسري است و به ديگران و موضوعات ديگر نيز تسري پيدا ميكند. جهان امروز گرچه بينياز از تبليغ نيست، ولي پايه و اساس آن تبيين است. تبليغ بدون پايه تبييني، بيشتر نتيجه معكوس دارد. البته نه همه تبليغات دروغ است و نه همه تبيينها درست. چه بسا تبيين موضوعي پس از مدتي رد شود. ولي در هر حال اينها دو شيوه مكمل هستند. با اين مقدمه ميپردازم به اين توصيه مقام رهبري كه «يك مساله جهاد تبيين است. بارها و بارها بنده تكرار كردم و باز هم تكرار ميكنم. دشمن در راس نقشههايش، تبليغات است. به قول خودشان پروپاگاندا. علاج پروپاگاندا تبيين است. از زبانهاي مختلف، از حنجرههاي مختلف، با تعبيرات مختلف، با ابتكارات مختلف. وسوسهاي را كه روي آن جوان و نوجوان اثر ميگذارد چه چيزي ميتواند برطرف كند؟ باتوم كه نميتواند برطرف كند، آن وسوسه را تبيين ميتواند برطرف كند.» به عنوان يك ناظر بيروني درباره اعتراضات ميگويم كه هر دو طرف كمابيش از ابزار تبليغاتي استفاده ميكنند. البته به دلايل روشن قدرت تبليغاتي معترضين بيشتر است. به ويژه آنكه ابزار رسمي تبليغات حكومت يعني صدا و سيما، بسيار ناكارآمد و فشل است. آن اندازه ناكارآمد است كه براي تبليغ فيلمهاي خودش هم به تابلوهاي سطح شهر پناه برده است! پس مهمترين ابزار براي تبليغات حكومت عليه معترضين پيشاپيش از دور خارج شده است. در سوي ديگر تبليغات معترضين فرم و محتواي خلاقانهاي دارد و مشكل انتقال هم ندارند، زيرا انواع و اقسام رسانهها را براي انتقال پيام تبليغي در اختيار دارند. اگر از تبليغ بگذريم، در حوزه تبيين شكاف ميان دو طرف خيلي بزرگتر است. شخصا خود را موظف ميدانم كه رويكردهاي تبييني طرف حكومتيها را دنبال كنم، ولي دريغ از يك تبيين بدون چاشني تبليغ. در حالي كه در سوي مقابل با تحليلگران مستقل، انواع تبيين وجود دارد كه هر كدام به نحوي درصدد توصيف ابعاد اعتراضات هستند. در سوي حكومت يك تبيين اين است كه اين اغتشاش است و اگر كسي بگويد اعتراض يا جنبش، اين گفتن نيز اغتشاش است! و توجه ندارند كه وجود برخي خشونتها يا حتي آتش زدن سطل زباله و امثال آنكه در انقلاب هم فراوان بوده، به تنهايي نميتواند مصداق مناسبي براي اطلاق عنوان اغتشاش باشد ..
يا استناد به حمايت كشورها و رسانههاي خارجي، گرچه واقعيت دارد، ولي قادر به تقليل ماجرا به توطئه نيست كه اگر هم باشد مشكلي را حل نميكند و اين براي ايران مناسب نيست كه اعتراضات را تا اين اندازه به دخالت خارجي تقليل دهد كه نوعي ضعف داخلي محسوب ميشود. صدها برابر خشنتر از اين جريان را در دهه ۶۰ و با سازمان مجاهدين خلق شاهد بوديم ولي به خارج ربط نميداديم. داخلي بودن آن جريان نيز موجب مشروعيت و حقانيت آن نشد. بنابراين كفه ترازو در هر دو زمينه تبليغ و تبيين ميان دو طرف قابل مقايسه نيست و تصور نميشود كه در آينده نيز اين مشكل حل شود.