ادامه از صفحه اول
عجيبترين اتحاد
در آنجا توضيح داده شده كه بيش از ۷۵ درصد نخبگان ايراني معتقدند كه در وضع موجود هيچ نوع اثرگذاري در جامعه ندارند يا اين اثر كم است و ادامه آن وضع را تيرهتر هم ميديدند. براي رسيدن به وضع مطلوب پيشنهادهايي شده بود كه در حوزههاي گوناگون بايد انجام ميشد. ولي نكته مهمي كه از سال ۱۴۰۰ به بعد رخ داده است، اتحاد نسبي و باورنكردني نخبگاني ميان نخبگان يك حوزه، يا ميان نخبگان حوزههاي گوناگون و نيز ميان آنان و مردم است. اين اتحادي بسيار عجيب و حتي اثرگذار است و ريشه آن در رفتار حكومت است كه همه آنان را با تفاوتهاي فراوان به اجبار زير يك چتر فراگير جمع كرده است. حتي نيروهاي مذهبي و علاقهمند به خود را نيز منفعل كرده است. نمونه آن در مساله نحوه مقابله با حجاب است كه بخشهايي از مذهبيها را هم عصباني كرده. البته اين اتحاد سلبي است. ريشه آن نيز عملكرد ساختار رسمي است كه با عمل خود آنان را در تقابل با وضع موجود متحد كرده است. اين وحدت سلبي اگر قادر به ايفاي نقش سازنده نباشد، قدرت تخريبي بسيار بالايي دارد. به عبارت ديگر هر كسي از ظن خود مخالف وضع موجود شده است و هركدام خوابهاي خود را در اين مخالفت چنانچه دوست دارند تعبير ميكنند. البته تقصيري هم ندارند، زيرا اين قدرت و توان عجيب سياستهاي رسمي در متحد كردن اغلب نخبگان است كه در ايران تجلي يافته است. اكنون در شرايطي هستيم كه بيشتر نخبگان بر اثر جبر زمانه و جريان تند سياست به ناچار در يك مسير مشترك در حال شنا كردن هستند، در نتيجه متحد و همسو به نظر ميآيند. خطر اين همسويي و اتحاد سلبي نخبگان براي حكومت و ساختار سياسي قطعا كمتر از شكاف دولت ـ ملت نيست، زيرا اثرگذاري نخبگان كه توليدكننده فرهنگ و ادبيات و هنر و شعر و انديشه و منطق هستند، چون سلاحي بُرنده عليه هر چيزي كه جلوي آنان باشد عمل ميكند. به علاوه جلب نظر آنان خيلي سختتر از جلب نظر توده مردم است.
در هر حال از ما گفتن بود، خود دانيد.
كاش آنچنان بود
بيان شده كه دولت براي تحقق وعده ساخت مسكن، جدي است و در اين زمينه كارهاي خوبي انجام شده است. كاش اينگونه بود ولي با گذشت بيش از 20 ماه از كار دولت، التهاب بازار مسكن به صورت شتابان افزايش مييابد و در برخي مناطق در اين دو سال افزايش بيش از 100 درصدي در بهاي مسكن رخ داده است. گفته ميشود كه در بسياري از حوزهها به سمت خوداتكايي پيش ميرويم، اي كاش اينگونه بود. بارها در اين چند ماه گفته شده كه دولت نرخ تورم را كاهش داده است كه اين فقره به دليل ارتباط تنگاتنگ همه مردم با خريدهاي معيشتي روزمره، تعجب و البته نگراني مردم را در پي دارد. اگر آنچه دولت و همه كارگزاران جامعه درباره موفقيتها و ارزيابيها از وضعيت اقتصادي بيان ميكنند، واقعي باشد و جامه تحقق بپوشد؛ مردم بيش از همه خرسند خواهند بود، ولي شوربختانه واقعيات با آنچه گفته ميشود، فرسنگها فاصله دارد. كاش آنچنان كه مسوولان ميگويند تورم رو به كاهش بود، قيمتها كاذب بودند، اشتغالزايي موفق و ساخت مسكن پررونق بود. كاش الگوي مديريتي موفقي در كشور داشتيم تا آنگونه كه برخي مسوولان ميگويند، كشورهاي ديگر از آن الهام ميگرفتند. كاش هيچ ناراضي سياسي در زندان نبود. كاش آنگونه كه برخي كارگزاران ميگويند بيشترين آزادي سياسي و فضا براي نقد در كشور ما وجود داشت. كاش ما در توليد علم روند خوبي ميداشتيم و فضا براي پژوهشگران فراهم بود. كاش چنان وضعيتي داشتيم تا كارآفرينان و سرمايهگذاران بدون هيچ مشكلي سرمايههاي خود را به جاي سرمايهگذاري در دوبي و تركيه براي رونق اين ملك و مملكت به كار ميبستند و به جاي رونق مسكن در وطن خودمان، با سرمايههاي ايرانيان، صنعت مسكن تركيه و جاهاي ديگر رونق پيدا نميكرد. كاش فضا براي كار در ايران چنان بود كه هزاران پزشك، پرستار، مهندس، تكنیسين، كارشناس و استاد دانشگاه ترك وطن نميكردند. منابع و سرمايههاي واقعي مغزهايي هستند كه از دست ميروند نه پيمانهاي راهبردي با چين و روسيهاي كه حتي عرف ديپلماتيك را براي پذيرايي از وزير خارجه، به عنوان نماينده اين سرزمين، مراعات نميكنند. كاش شرايط آنچنان بود كه مسوولان ميگويند، در آن صورت نيازي به نوشتن اين حسرتنامهها نيز نبود.
از كارت سوخت تا قاچاق سوخت
در واقع بنزين بسيار اشتعالزا و خطرناك است و نگهداري آن در مدت زماني طولاني هم خطرناك است و به همين دليل هم در قاچاق سوخت در فواصل طولاني، سهم چنداني ندارد. با اين وجود، جلوگيري از قاچاق بنزين، بيش از جلوگيري از قاچاق گازوييل مورد تاكيد مسوولان و به تبع آن مورد توجه مردم است و اين هم دليل ديگري براي اثبات اينكه يا مسوولان، ماهيت اصلي قاچاق سوخت را در نيافتهاند، يا اينكه به هر دليلي نسبت به واقعيتهايي كه سازمانيافته بودن آن را از طرقي به جز طرق معمول اثبات ميكند بيتفاوت هستند.