بيخانماني را به اعتياد تقليل ندهيم
با روند صعودي جمعيتي بيخانمان روبهرو خواهيم بود كه ديگر دليل اصلي بيخانمانيشان اعتياد نيست بلكه اقتصادي و اجتماعي است. به اين جمعيت نيز بايد گروههاي آسيبپذير جامعه را كه ممكن است اكنون تحت پوشش نهادهاي حمايتي نيز باشند (و از نظر اسكان دچار مشكل هستند) اضافه كنيم، چراكه فشارهاي اقتصادي بر آنها مضاعف است و عدم پيشبيني ساز و كارهايي براي كاهش آسيب و جلوگيري از بيخانمان شدن اين گروه نيز روز به روز بر جمعيت بيخانمانها خواهد افزود. متاسفانه نبود پارادايم مشخص و معين كه داراي حد و مرز مشخصي در زمينه نحوه مواجهه با افراد بيخانمان باشد، باعث شده است تا اكثر منابع و بودجهها روي مساله اعتياد متمركز شود و براي مساله بيخانماني پاسخ و راهكاري پيشبيني نشده است و اكنون كه با گروهي از افراد كه بيخانمان هستند و مبتلا به اعتياد نيستند مواجه هستيم راهكاري براي ارايه خدمات به آنها وجود ندارد، چراكه دليلي براي نگهداري يك فرد بيخانمان غيرمعتاد در مركزي ايزوله به مدت چند ماه نه امكانپذير است و نه اثربخش و نه مبتني بر اصول كرامت انساني است. نگهداري يك شخص بيخانمان كه مبتلا به اعتياد نيست در مركز نگهداري و ايزوله، تنها براي دوره كوتاهي او را از جامعه دور ميكند وگرنه مشكل وي را حل نميكند. اين امر براي معتادان بيخانمان (به اصطلاح متجاهر) نيز صادق است. برهمين اساس مهمترين و اصليترين مولفهاي كه بتواند سرعت و شدت اين روند را كنترل و مديريت كند بهبود شاخصهاي كلان اقتصادي است اما در كنار آن به نظر ميرسد متناسب با شرايط جديد و البته با نگاهي آيندهنگرانه، نياز به برنامهريزي براي مديريت اين شرايط وجود دارد كه چند راهكار به اختصار پيشنهاد ميشود:
٭ پرهيز از تقليل پديده بيخانماني به مساله اعتياد و تغيير راهبرد درمان اجباري و اردوگاهي اعتياد
٭بازتعريف شاخصهاي بيخانماني و تشكيل رصدخانهاي براي رصد مستمر وضعيت آن
٭تدوين و كاربست استراتژي حمايت از گروههاي آسيبپذير جامعه جهت افزايش تابآوري آنها