يادداشتي به مناسبت نمايش قاليهاي بهرام دبيري در گالري فيوز كاشان
فرش به مثابه بستر روايت عمل نقاشانه و زيباييشناسانه
حميد رضا صادقزاده
فرش تجسم باغي مثالي در بيزماني است. گلها، بوتهها و ساقههاي اسليمي، بوستاني هميشگي را بر پهنه خانههاي كويري ميگستراند. تلاقي جهان فرش با دنياي نقاشيهاي بهرام دبيري در نگريستن به ايدههاي مثالي جاري در هر دو آنها جان ميگيرد. نمايش فرش نقاشيهاي دبيري در گالري فيوز كاشان تلاشي براي آشتي دادن هنر مدرن صد سال اخير ايران، با هويت و مفهوم ديرپاي هنر در سنت ايراني به نظر ميرسد. هنر و زيباييشناسي به روايت قالبهاي سنتي در سراسر شوون زندگي جاري است.
به واقع كوششي براي دلپذير كردن جهاني خشك و خشن فرض ميشود كه انسان بدان رانده شده. تلاشي از اين دست در ذات خود بايد زنانه باشد. چندان كه بيحضور زنان در جهان گويي لطافت، زيبايي و آراستگي جاي خود را به خشكي و فايدهگرايي صرف مردانه ميدهد. دبيري با برداشتن نقاب روزمرّگي، زيبايي فراموش شده در انسانها و اشيا را بازنمايي ميكند. در مقام خالق جهان تصاويرش، نظر بر ايدههاي مثالي ميكند و پهنهاي خيالين ميآفريند.
نقاشي براي دبيري بهانه خلق زيبايي است. نقاشيهايش توهم بعد ندارند و جهاني را در آرامش و سكون تصوير ميكنند. اغلب آثارش بازنمايي زن و زندگي را در خود جاي ميدهند. گويا تاكيد بر وجه لطافت و زيبايي اثيري مانند زنانه، كار هر روزه اين نقاش باشد. نگاه و رفتار نقاشانه او به يقين از تجربه كودكي سپري شده در بافت تاريخي شيراز برميخيزد. دبيري در آغوش معماري خانههاي سنتي، ميان نقشهاي اسليمي، گچبري، كاشيها، مينياتورها و باغهاي ايراني بزرگ شده و اين امكان، كشف جهان نقاشي و قابليتهاي آن براي نزديكي بيشتر به نگارگري ايراني را براي او آسان ميكند. در حقيقت با رنگهاي تخت، پرهيز از ژرف نمايي و همزماني بازنمايي فضاها پيوند ريشهدارتري از آنچه هانري ماتيس به اين نوع نقاشي دارد، برقرار ميكند. مجموعه فرشهاي دبيري از دنياي جاري در نقاشيهايش فاصله نميگيرد. جهانبيني تصويري، رنگبنديها، خطوط و تم فرشها تفاوتي با نقاشيهاي او ندارد. اينجا هم زن و زيبايي زنانه همچنان سوژه آشناي آثار او هستند. اين تغيير بستر ارايه، صرفا از سر تفنن و تجربهگري نيست. با دقت و كنكاش در آثار و عملكرد، سر نخي از معناي زيباييشناسي در منظر او به دست ميآيد.
اين آثار دست بافتههاي به قالب فرش مزين به تصاوير نامتعارف در سپهر سنتي قالي ايراني نيستند كه اصولا به عنوان تابلوفرشهاي ديواركوب خالي از معنا شمرده ميشوند، بلكه فرشهايي براي استفاده روزمرهاند. گستراندنيهايي براي كف خانه كه جريان زندگي سراسر بر سطح آنها ميگذرد. تفاوت آنها با فرش سنتي فقط در مضامين تصويري و نقشمايهها خواهد بود. از جهت بيان جهان مثالي بيزمان و زيبايي ملازم كاركرد، به تمامي با هم قرابت دارند. اين نگاه ارسطويي به مقوله زيبايي در پرتو كاركرد، پيشتر در سابقه مجموعه نمدها و نقاشيهاي روي سراميك دبيري به روشني ديده ميشود. اين امر بيانگر همنوايي او با نگرش استادكاران سنتي هنر ايراني است كه دستساختههايشان علاوه بر كاركرد و فايده روزمره به غايت زيبا هم بودند. اين نگرش زيباييشناسانه كه در هر چيز خيريت و زيبايي توامان را در نظر دارد، بوطيقاي نقاشي كه شاعر زيبايي است را در پس پردهها آشكار ميكند.
دوازده تخته از مجموعه فرش نقاشيهاي بهرام دبيري كه حدود ده سال پيش در كاشان توسط علي مرشدي توليدكننده نام آشنايي فرش دستباف كاشان بافته شده، براي اولينبار در گالري فيوز در مجموعه خانه منوچهري كاشان به نمايش در آمدهاند. ابعاد كوچك گالري، فاصله آثار با مخاطب را به تناسب فاصله ديد در فضاي معمول زندگي، با فرش نزديك ميكند. اما تجربه بدن مندي، لمس، راه رفتن و زيستن روي آنها فداي به اشتراكگذاري اين آثار در زمان كوتاه با تعداد پرشمار مخاطب در فضاي محدود گالري ميشود. دبيري در اين مجموعه خود را در جايگاه طراح فرش قرار نميدهد، بلكه فرش را بستر روايت، عمل نقاشانه و زيبايي شناسانه خود درنظر ميگيرد. استادكاران فرش كاشان نقاشيهاي او را نقطه به نقطه به نقشه قالي مبدل كردهاند. رنگ گذار تركيب رنگي را مطابق نظر هنرمند در سراسر نقاط نقشه به هماهنگي رسانده و رنگرزان با رنگهاي گياهي ماندگار پالت رنگي را در بستري متفاوت از پهنه بوم نقاشي دراختيار هنرمند قرار دادهاند. زنان بافنده رج به رج نقش زنان اثيري، موجودات خيالي شاخدار، گلها، ماهيها، گندمزاران، اسبها و اساطير ايراني را بر تار و پود قالي گره زدهاند. شايد اين نقاشيفرشها حس زندگي در زيبايي و نقوش مثالي را از پشت دريچه چشمهاي دبيري تداعي كنند و شايد چون فرشهاي سنتي كه اغلب بازنمايي باغي مثالي هستند، از شدت حضور مستمر و زيبايي بينقص، ناديده انگاشته شوند.
رنگرزي گياهي كه در بافت اين مجموعه فرش نقاشيها استفاده شده، ريشه در سنت چندين هزار ساله توليد فرش در كاشان دارد. آزمون و خطاهايي به قدمت تاريخ كاشان از دور ريزهايي كه امروز زباله ميناميم. طلايي كه از برگهاي مو، زرد پوست انار، سبز پوست گردو، قرمز از روناس و... به دست ميآيند، رنگهايي بر پهنه قالي ميآفريند كه با گذشت زمان و استفاده روزمره به عكس تصور زيباتر، پختتر و دلنشينتر خواهند شد. همكاري ميان هنرمندان در دو حيطه مختلف نقاشي و فرشبافي منتج به توليد آثاري متفاوت در هر دو حيطه كاري شده. ارايه اين آثار در كاشان كه از پس ادوار طولاني تاريخ همچنان قطب دست بافتهها و منسوجات باقي مانده، انتخابي بجا مينمايد. حضور اين آثار در گالري فيوز با توجه به روح زنانه جاري در مجموعه فرهنگي منوچهري، با نگاه زيبايي شناسانه دبيري همخواني و هماهنگي دارد. اين نمايشگاه در پرتو تلاشهاي اين مجموعه در احياي منسوجات سنتي و متنوع شهر كاشان نويد ارتباط جدي و دوسويه ميان هنر و هنرمندان معاصر و سبقههاي سنتي هنر در دل شهر تاريخي كاشان ميدهد.