دگرگون شدهها
علي ميرزامحمدي
دگرگونشدهها طيفي از افراد مختلف در طول تاريخ را شامل ميشود كه عليه وضعيت فكري، عقايد، منش و سبك زندگي پيشين خويش قيام كرده و از جغرافياي فكري و سياسي كه بخش مهمي از زندگي خود را در آن سپري و از آن حمايت كردهاند به جغرافيايي فكري و سياسي ديگري مهاجرت كردهاند. دگرگونشدگي، تاريخي به قدمت آغاز آفرينش دارد. داستانهاي زيادي از تحول و منقلب شدن افراد و پيوستن آنها به گروههاي ديگر كه تضاد و شكافي عميق با گروههاي پيشين آنها دارد در ادبيات ايراني و اسلامي وجود دارد. اسلام آوردن بسياري از افراد در صدر اسلام را ميتوان در زمره دگرگونشدگيهاي مذهبي جاي داد. همچنين داستان پيوستن حر در قضيه كربلا اوج دگرگوني فكري و اعتقادي يك فرد است كه تاوان آن از دست دادن جان شيرين در راه هدفي جديد بود. گفتمان ديني، دگرگونشدگي به سوي خدا را با كليدواژه توبه بيان ميكند. فُضِيل بن عياض شايد مشهورترين دگرگونشده مطرح ادبيات ايراني باشد كه با كنار گذاشتن دزدي به زهد و پارسايي روي آورد. انقلاب فكري ناصرخسرو در چهل سالگي نيز نمونه ديگري است كه نتيجه آن در سبك زندگي، دست شستن از ميگساري و لذتهاي دنيوي، رها كردن شغل ديواني و در پيش گرفتن راه سفر حج و گرايش به مذهب اسماعيلي بود. اما در دنياي مدرن و در دوره دولت-ملتها ابعاد سياسي و اجتماعي دگرگونشدگي بر ابعاد مذهبي استيلا دارد. به ويژه با گسترش رسانههاي جمعي اين پديده از عوامل مهم تشديد دوقطبيهاي فكري، سياسي و اجتماعي است. شخصيتهاي دگرگونشده هم براي قطب موافقان و هم قطب مخالفان داراي اهميت رسانهاي هستند. اين قطبها تلاش ميكنند با تكيه بر نقاط قوت و ضعف دگرگونشدهها، موقعيت برتر قطب فكري خود را به حاميان و مخاطبان خود ديكته كنند. جلال آلاحمد يكي از شخصيتهاي مهم فكري و سياسي پيش از انقلاب بود كه با دگرگونيهاي مختلف فكري در طول زندگي، قطبي از موافقت و مخالفت را خلق كرده است. اين دگرگوني، آثار آلاحمد را به اهرمي قدرتمند در طرد همزمان نظام پادشاهي و حزب توده و تاييد حاكميت ساختار مذهبي به ويژه در دهههاي 50 و 60 تبديل كرده بود. دگرگونشدگي پديدهاي سانسور شده در دهههاي پيشين بوده است و اصولا اين پديده و شخصيتهاي دگرگونشده كه در انتقاد از ساختار حاكم سخن ميگفتهاند با كنترل شديد رسانهاي فرصت عرض اندام نداشتهاند. اما با گسترش رسانهها به ويژه در عصر استيلاي شبكههاي اجتماعي و پيامرسانهايي كه دولتها از كنترل كامل آنها عاجز هستند، اظهارات شخصيتهاي دگرگونشده مباحث رسانهاي جديدي از تضارب عقايد خلق كرده كه بازتاب گستردهاي دارد. دوري از قدرت سياسي، يكي از مهمترين عوامل دگرگونشدگي شخصيتهاي سياسي و بازبيني و تجديدنظر در افكار، انديشهها، منش و سبك سياسي آنهاست. طيفي كه امروزه به نام اصلاحطلب خوانده ميشوند نتيجه دگرگوني و بازبيني در انديشهها، منش و سبك سياسي در تطابق با مردمسالاري است و به نوعي در تضاد با عملكرد گذشته اين طيف قرار دارد. دگرگونشدگي را ميتوان به دگرگونشدگي واقعي، نمايشي و كاذب دستهبندي كرد. دگرگونشدگي كاذب و نمايشي شخصيتها گاهي طيفهاي سياسي را به اشتباه ميكشاند و بعدها با برملا شدن چهره واقعي افراد به رسوايي منتهي ميشود. ماجراي كاترين شكدم و تجليل از تتلو نمونه اول و آخر خطاي جناحهاي سياسي و فكري در فريب خوردن از دگرگوني نمايشي و كاذب نيست. همچنين برخي اظهارنظرهاي به ظاهر منتقدانه شخصيتهاي سياسي منزوي و كنار گذاشته شده از قدرت را نميتوان دليلي بر دگرگونشدگي آنها تلقي كرد؛ چراكه اين اظهارات بيشتر بازتاب منافع از دست رفته آنهاست تا دگرگوني فكري و عقيدتيشان. تعداد شخصيتهاي دگرگونشده در راستاي انتقاد از ساختار حاكم در حال افزايش است. اين مساله در گفتمان رسمي حاكميت ممكن است با كليدواژه «ريزشها و رويشها» توضيح داده شود؛ اما تلقي منتقدان در اين باب آن است كه تقاضاها و مطالبات اجتماعي براي انجام اصلاحات ساختاري در سطح نخبهها همراستا با عامه مردم در حال افزايش است.
به نظر نويسنده، مهدي نصيري را ميتوان شاخصترين فعال سياسي دگرگونشده سالهاي اخير دانست كه با تاثيرگذاري رسانهاي خالق موج جديدي از تضارب آرا و مباحث جدي فكري و عقيدتي در حوزههاي ديني، سياسي و اجتماعي بوده است. او در نوشتههاي اخير خود به ريشههاي تحول فكري خود در حوزههاي مختلف پرداخته است.
درباره دگرگونشدگي و شخصيتهاي دگرگونشده پساانقلابي مباحث مختلفي ميتوان مطرح كرد كه اگر مجالي باشد در آينده مطرح خواهم كرد.