كالبدشكافي دوم خرداد كالبدشكافي يك بهت!
دلايلي كه همچنان باقي مانده و متاسفانه و ناگوارانه همچنان پنهان و ناآشنا در لابهلاي لايههاي اجتماعي، بيهيچ كنكاشي به حركت خود ادامه ميدهد.
غرض از اين نوشتار ذكر دو نكته است:
۱- پس از گذشت دو سال از انتخابات دوم خرداد، هيچكس نخواست از «علل موجده» واقعه سراغي بگيرد و از اين مهمتر رفتار غيرقابل قبول پيشبيني بيست ميليون از مردم كه ميتوانند نماينده قريب به 80درصد از جمعيت باشند به بوته فراموشي سپرده شد. به راستي علل موجده در لايههاي زيرين و ناپيداي جامعه امروز در كدام «علل جديد» تنيدهاند؟ و سمت و سوي آتي آن كجاست؟
آنچه مسلم است رفتار مردم در دوم خرداد بر سبيل حدس و گمانهزنيهاي روز نبود اين رفتار در وراي انگارههاي اين جناح و آن، جناح حرفها، علتها و حكايتها در دل خود داشت. حكايتي كه همچنان بدون روايتگري بيغرض در سكوت و ناآشكاري مانده است و عللي كه همچنان مستور ماندهاند. يك جامعه زنده و يك نظام هوشيار بر اين رخداد و از اين واقعه به سادگي نبايد بگذرد و چه تلخ كه اينچنين نيست و تلختر اينكه با تحليلهايي جناحي و برخاسته از انگاشتههاي غير، علمي، عمدتا در شناخت علتها راه به بيراهه رفته است.
۲- نسيان ذاتي انسان است. گاه نعمت است و گاه نقمت. روبهروي مجلس شوراي اسلامي و نهاد رياستجمهوري به سمت محل كار حركت ميكردم، بياختيار به ياد سوم خرداد ماه سال ۱۳۷۶، افتادم بهت و حيرت عمومي و قيافههاي بسياري را به ياد آوردم، به ياد آوردم كه چگونه بعضيها نميتوانستند «اتفاق» را باور كنند و با آن (تلخ) برخورد ميكردند و روايت برادري پاسدار و محافظ را به ياد آوردم كه در روز سوم خرداد در منزل آقاي... وزير سابق يك وزارتخانه مهم چگونه در آغوش فلان نماينده مجلس (زار زار) ميگريستند بياختيار آقاي... رييس سازمان... به ياد آوردم كه چگونه تكيده و ناباورانه تلخندي به لب داشت. امروز با خود فكر ميكردم «بهتها» را نبايد فراموش كرد. فراموشي بهتهاي كوچك ميتوانند زمينهساز بهتي بزرگ باشد. بهتي كه اگر در بگيرد ديگر جايي براي تحليلهاي اين و آن جناح باقي نخواهد گذاشت. »