ديروز سالمرگ محمود اعتمادزاده بود
بهآذين شدن، حتي زير فشار معاش
بهمن فاطمي
ديروز هفدهمين سالمرگ محمود اعتمادزاده يا همان م.ا به آذين بود. او 23 دي 1293 در رشت به دنيا آمد. اگرچه خانوادهاش خرده مالك بودند اما خودش يكي از نويسندگان چپ تا آخر ايستاده شد. گرچه در سال 1311 براي تحصيل در رشته مهندسي و رياضيات به فرانسه رفت اما خودش گفته بود شش سال و چند ماهي را كه در آنجا گذرانده، وقت زيادي را «با شور و كنجكاوي به خواندن آثار ادبي و تا اندازهاي فلسفي يا تاريخي» گذرانده.
اعتمادزاده در سالهاي پس از شهريور ۲۰ به جنبش جهاني كارگري پيوست و عضو حزب توده ايران شد. همان سالها بود كه نام مستعار بهآذين را انتخاب كرد؛ چراكه عضويت در نيروي دريايي به عنوان افسر، اجازه نميداد او با نام رسمي خود بنويسد و منتشر كند. اين نشان ميدهد كه او از همان سالها و پس از بازگشت از فرنگ، دو مسير ادبيات و سياست را همزمان پيش برده است.
اگر بخواهيم در اين يادداشت مختصر از كار ادبي او بنويسيم، بايد اشاره كنيم به اينكه اگرچه او خود را در مقام نويسنده و در واقع داستاننويس يافت اما بعد به تدريج به عنوان مترجمي چيرهدست خود را به جامعه ادبي و مخاطبان فارسيزبان آثار ادبي دنيا شناساند. مجموعه داستان اولش كه در سال 1323 منتشر شد «پراكنده» نام داشت و در كارنامه ادبي او اهميتي ندارد. كتاب بعدي بهآذين «به سوي مردم» بود كه مضامين اجتماعي بيشتر به آن راه يافت اما هنوز با رسيدن به جايگاه خود در تاريخ ادبيات معاصر فارسي فاصله داشت. اثر معروف او يعني «دختر رعيت» سال قبل از كودتاي 28 مرداد يعني 1331 منتشر شد. رماني كه به نهضت جنگل ميپردازد و يك اثر رئاليست تاريخي محسوب ميشود و بايد آن را محصول زيست خود نويسنده دانست كه با روابط
ارباب رعیتی خصوصا در شمال ایران آشنا بود. «نقش پرند» در سال ۱۳۳۵ منتشر شد كه باز اثر مهمي دانسته نشد. او در آن سالها با فشار اقتصادي روبرو بود؛ چنانكه گفته به دليل تنگدستي و تامين هزينه خانواده به ناگزير از طبعآزمايي در كاري شبيه به «دختر رعيت» صرف نظر كرده. همينطور از ادامه پروژه «خانواده امينزادگان» كه فصلهايي از آن در مجله صدف منتشر شده بود.
چنين بود كه پذيرفت «بابا گوريو»ي بالزاك را ترجمه كند و هزار تومان بگيرد. گويا فشار بيپولي چنان زياد بوده كه او شب و روز كار كرده و ترجمه را يكماهه تحويل داده. درباره آن هزار تومان گفته: «يك ماهه كار را تحويل دادم. گشايشي بود. سپاسگزارم.»
اين فشار بنا به آنچه خود در سالهاي پاياني عمرش گفته، تنها مختص دهه 30 و آغاز ميانسالي او نبود؛ چنانكه در سالهاي پاياني عمر به روزنامه شرق گفته بود تمام عمر با دشواري مالي روبرو بوده و از اين جهت چارهاي نداشته جز آنكه با شتاب بنويسد و از اين جهت فرصت بازنگري نداشته است. «مُهره مار»، «مهمان اين آقايان»، «نامههايي به پسر» و «چال» از ديگر تاليفها و «جان شيفته»، «شاه لير»، «سفر دروني» و «زمين نوآباد» از ترجمههاي این نویسنده و مترجم هستند.