درباره يك دستور رييسجمهور
پوشاندن (بخوانيد مالهكشي!) براي چنين دولتي، چهرههاي بلندپايهتري ميخواهد. دوم اينكه اين تيم ميخواهد علم و فن رسانه را از دالان سياست عبور دهد و اتفاقا همين جا زمينگير ميشود، زيرا قبل از آنكه از سواد رسانهاي بهره گيرد وارد بازي متعصبانه جناحي ميشود و چون دولت در امر سياست عمومي از سطح بالايي برخوردار نيست، خود به خود فعاليتهاي رسانهاي نيز به نازلترين حد خود سقوط ميكند.
سوم اينكه چون رسانههاي دولت، كاملا ارتباط خود را با جامعه قطع كردهاند، آينه بازتابدهنده مشكلات نيستند. گويا همانگونه كه آقاي رييسي گفته بود براي رضايت خدا كار ميكند و چيز ديگري برايش مهم نيست، رسانههاي ياد شده نيز «به فرموده» و «براي رضايت دولت» كار ميكنند. در چنين فرآيندي ناگزيرند همه آموختهها و تجربيات رسانهاي را زير پا بگذارند يا زير پاي مصلحت جناح دولت ذبح كنند. از طرفي تلاش دولتيها و رسانههاي آنان، از جهت ديگري هم ناكام ميماند. ضربالمثل «مشك آن است كه خود ببويد، نه آنكه عطار بگويد» اينجا مصداق كامل دارد. اينكه هر روز فلان وزير بگويد تورم پايين آمده، نقدينگي و چاپ اسكناس كاهش يافته، دلارهاي بلوكه شده به خزانه دولت برگشته، فلان تعداد به عدد شاغلان اضافه شده، دولت با فيلترينگ مخالف است، سرعت اينترنت از سرعت برق هم بيشتر شده،... اما مردم اين حرفها و وعدهها را در سفره يا گوشي موبايلشان نميبينند، چه سودي جز بياعتمادتر شدن مردم به دولت خواهد داشت؟ پرواز قيمت مرغ و مواد غذايي، رشد نرخ دلار، گران شدن خودرو و نظاير آنها نميگذارد كه بوي مشك به مشام شهروندان برسد. خبردرماني، وعدهدرماني، گفتاردرماني شيوههاي موثري هستند اما متاسفانه اين روزها تاثيرشان گاهي به ساعت هم نميرسد. شايد اگر مسوولان دولتي برخلاف توصيه رييسجمهور، حرف نزنند، وعده ندهند، توجيه نكنند، سكوت پيشه سازند و كمتر روي اعصاب مردم يورتمه بروند، اينقدر از چشم خلق نيفتند.