الهه كولايي همراهي روسيه با بيانيه شوراي همکاری
خلیج فارس را درباره جزاير ايراني بررسیکرده و پیشنهاد ميكند
بازگشت به راهبرد موازنه منفي
نزديك شدن به يكي از قطبهاي قدرت جهان تامين كننده نيازها و مصالح ملي و منافع عمومي كشور نخواهد بود
گروه سياسي
«روسيه بيانيه ضدايراني اعضاي شوراي همكاري خليج (فارس) درخصوص جزاير ايراني را تاييد و امضا كرد.» اين خبري است كه از روز سهشنبه منتشر شد و بازتابهاي وسيعي در رسانههاي گروهي و شبكههاي اجتماعي پيدا كرد. واكنش دولت سيزدهم به يك چنين رفتاري عليه تماميت ارضي ايران در ساعات نخست، همراه با سكوت و حيرت بود. از روز گذشته اما آرام شاهد بروز برخي واكنشها از سوي مقامات اجرايي كشور و مسوولان وزارت امور خارجه بوديم. ابتدا خبر رسيد كه سفير روسيه به وزارت خارجه ايران احضار شده و پس از آن هم امير عبداللهيان و بهادري جهرمي با انتشار توييتهايي، واكنشي نصفه و نيمه به موضوع داشتند. در اين توييتهاي مشترك ذكر شده بود: «بر سر منافع ملي و خاك كشور با احدي تعارف نداريم.» كاربران اما با انتقاد از مسوولان دولتي اعلام كردند، چرا در اين توييتها نامي از روسيه برده نشده است! الهه كولايي استاد علوم سياسي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، در گفتوگو با «اعتماد» ضمن بازخواني مسير رفتارهاي غيردوستانه روسيه با ايران، چرايي بروز اين نوع رفتارها را تحليل ميكند. به اعتقاد اين استاد دانشگاه كنار گذاشتن راهبرد موازنه منفي توسط ايران، يكي از دلايلي است كه باعث بروز اين نوع رفتارها در طرف روسي شده است.
موضوع بيانيه اخير روسيه و شوراي همكاري خليجفارس درباره جزاير ايراني با واكنشهاي منفي افكار عمومي ايران مواجه شده است. يك چنين رفتارهايي از سوي روسيه به چه دليل ظهور و بروز مييابد؟
اين نوع رخدادها كه در كشور ما باعث تعجب و حيرت بسياري از مسوولان و تصميمگيران ميشود، ناشي از نداشتن درك درست از واقعيتهاي محيط بينالمللي و ساز و كار حاكم بر روابط كشورها است. در اساس كشورهايي مانند روسيه، امريكا، ژاپن و هر كشور ديگري، رفتار خود را در محيط بينالمللي در جهت دستيابي به منافع ملي خود، ارتقا و افزايش آن تنظيم ميكنند. بنابراين اين تصور كه روسها در تنظيم روابطشان با ايران يا هر كشور ديگري، نگاهي به تامين منافع جمهوري اسلامي ايران داشته باشند با واقعيتهاي بينالمللي در تضاد و تقابل كامل قرار دارد. روسيه هم در تنظيم روابط خود با كشورهاي حوزه خليجفارس (به ويژه كشورهاي جنوبي خليجفارس) مانند همه كشورهاي جهان، از يكطرف دستيابي به منافع كلان خود را جستوجو ميكند و از سوي ديگر براي شكل دادن به معادلات بينالمللي اين روابط را دنبال كرده و ميكوشد تا زمينههاي توفيق خود را فراهم كند.
اين روابط راهبردي كه روسيه و حتي چين در منطقه خاورميانه جستوجو ميكنند، شامل چه مواردي هستند؟
تامين منافع اقتصادي و راهبردي در بالاي تلاشهاي روسي-چيني قرار دارد. روسيه هم مانند چين در منطقه خليجفارس علايق اقتصادي مشخصي را در ارتباط با نقش اين كشورها در بازار انرژي از يكسو و خريد سلاح، تجهيزات نظامي و همچنين همكاريهاي سياسي در عرصههاي مختلف از سوي ديگر دنبال ميكند. به ويژه بازارهاي اين كشورها و ظرفيتهاي اقتصادي مربوط با توسعه روابط با اين كشورها مورد نظر روسيه قرار دارد. به ويژه در شرايطي كه به دليل تجاوز نظامي روسيه به اوكراين (و تحريم روسها)، توسعه روابط با كشورهاي شرقي براي روسيه از اهميت و جايگاه مهمتري برخوردار شده است. از آنجا كه در نشستهاي اعضاي سازمان شوراي همكاري كشورهاي خليجفارس همواره ادعاهاي ارضي امارات متحد عربي مورد تاكيد قرار گرفته، روسيه هم براي توسعه روابط با اين كشورها، به اين دغدغه توجه كرده و براساس ملاحظات و منافع خود، ادعاهاي بيپايه و غيرمستند امارات را در اين بيانيه مورد تاييد قرار داده است. درحالي كه اين جزاير همواره به ايران تعلق داشته و اين نوع رفتارها نشاندهنده تلاش روسيه براي تامين منافع خود، گاه با ايران، گاه بدون ايران و حتي گاه در برابر ايران، ارزيابي ميشود.
البته طبيعي است روسيه براساس منافع ملي خود رفتار و عمل كند. غيرطبيعي، شرايطي است كه در آن ايران به منافع خود بيتوجهي ميكند. طي دهههاي متمادي، راهبرد موازنه منفي (و يا موازنه مثبت) مهمترين رويكرد ايران در مواجهه با قدرتهاي جهاني بوده است. اما طي سالهاي اخير، ايده بازگشت به شرق در دولتهاي اصولگرا مطرح شده و آسيبهاي فراواني به منافع كشور وارد ساخته است. شما اين تغيير ريل در حوزه سياست خارجي، انحصارا به سمت شرق را چطور ارزيابي ميكنيد؟
متاسفانه از دهه گذشته، راهبردي با عنوان سياست «نگاه به شرق»، «سياست شرقي» و در واقع «شرقگرايي» در ايران مطرح شده و از درون آن گسترش روابط نامتوازن با روسيه و چين در پيش گرفته شده است. بدون اينكه به الزامها و ويژگيهاي جغرافيايي ايران، الزامات ژئوپليتيكي كشور توجه شود. در واقع اين سياست به اشكال گوناگون، با انكار اهميت و ضرورت توسعه روابط متوازن با كشورهاي شرقي و غربي به ويژه با در نظر گرفتن موقعيت ممتاز ژئوپليتيكي ايران دنبال شده است؛ نتيجه اين راهبرد هم از پيش مشخص است، چراكه چنين سياستي پاسخگوي منافع ايران و تامينكننده منافع ملي كشور ما نيست. در اساس همه كشورهايي كه ويژگيهاي مشابه ايران را دارند به ويژه كشورهاي منطقه اوراسياي مركزي در مرزهاي شمالي ايران از (شمال شرقي تا شمال غربي و حتي شرق و غرب ايران) به راهبرد موازنهسازي توجه كرده و آن را در دستور كار سياست خارجي خود قرار دادهاند. اين كشورها هم اغلب تلاش ميكنند توازن را در روابط خارجي خود به وجود آورند، چراكه تجربههاي تاريخي بارها نشان داده است؛ اتكا و نزديك شدن به يكي از قطبهاي قدرت جهان (شرق يا غرب) به تنهايي، تامين كننده نيازها و مصالح ملي و منافع عمومي كشور نخواهد بود. اين روند (شرق گرايي)
در واقع ايجاد فرصتي براي قدرتهاي شرقي است تا آنها با بهرهگيري از رويارويي و تيرگيهاي روابط ايران با كشورهاي غربي، اروپايي و امريكايي، منافع خود را با قيمتهايي بسيار ارزانتر، هزينههايي بسيار پايينتر تامين كنند. در واقع در شرايط نبود توازن در تنظيم روابط با قدرتهاي شرقي و غربي، اين بازيگران ديگر هستند كه از موقعيت ممتاز ژئوپليتيك ايران بهره برده و منافع خود را تامين ميكنند. ايران در اين مدل راهبردي، به جاي استفاده از ظرفيتها و توانمنديهاي خود به كارت موثري براي بازيها و معادلات قدرت ديگران بدل ميشود. با اين عدم توازن كشور ما زمينه را براي تامين منافع قدرتهاي ديگر فراهم ميكند. تصور و روياي روابط راهبردي با روسيه و بيتوجهي به پيامدهاي اين رويكرد در روابط ايران با روسيه و حيرت زده شدن از رفتار اخير در حمايت روسيه از بيانيه اخير شوراي همكاري كشورهاي خليجفارس و حمايت از ادعاي ارضي عليه ايران و... از جمله خروجيهاي اين راهبرد نامتوازن و نامتعادل است. اگر اين ناتوازني و پيامدهاي آن به درستي مورد ارزيابي قرار نگيرد (كه نگرفته) به طور طبيعي شرايط فعلي (از بين رفتن منافع ملي و دخالت ديگران در حوزههاي مهم مانند يكپارچگي سرزميني و حاكميت ملي) به اشكال گوناگون در مورد قدرتهاي شرقي (چين و روسيه) تكرار خواهد شد.
در اين ميان، يكي از ابهامات، نحوه كنشگري كشوري مانند عربستان در مواجهه با ايران است. عربستان از يك طرف با ميانجيگري چين روابطش با ايران را از سر گرفته و آن را توسعه ميدهد و از سوي ديگر در پروندههايي چون ميدان انرژي مشترك آرش و بيانيه اخير شوراي همكاري خليجفارس، رويكردهاي تندي را در پيش گرفته است. نوسانات اخير در رفتار عربستان را چطور ميتوان تفسير كرد؟
اين كنشهاي متفاوت عربستان و ديگر كشورهاي عربي، بايد ايران را متوجه سازد كه براي همه كشورهاي جهان، معيار اصلي در تنظيم روابط خارجي با كشورهاي ديگر، تامين منافع و ارتقاي آن است. بنابراين در هر حوزهاي كه اين هدف حاصل شود، همسويي، همراهي و هماهنگي قابل ديدن است و در هر قلمرويي كه اين منافع حاصل نشود تضادها شكل ميگيرند. به ويژه اين روند در حوزههاي اقتصادي و حوزههايي كه نياز به تامين امنيت براي فعاليتهاي اقتصادي (فضاي امن در سرمايهگذاريهاي چين در اين منطقه) دارند، معنا پيدا ميكند. اين كشورها در اولويتهاي ملي خود تلاش براي ارتقاي همهجانبه اقتصادي- فني، همچنين ايجاد ارتباط نزديك و سازنده با جامعه جهاني و بهبود جايگاه خود در نظام بينالمللي را دنبال ميكنند. اين راهبرد به معناي چشمپوشي از اختلافنظرهاي اين كشورها با ايران نيست. همانطور كه به معناي چشمپوشي از دغدغهها و علايق راهبردي خود اين كشورها هم نيست. اين روند نشان ميدهد كه در تنظيم روابط بين كشورها، بهطور مرتب و منظم حوزههاي تعارض و همكاري به شكلهاي گوناگون خود را نمايان ميسازد. بنابراين تصميمگيرندگان و مجريان حوزه ديپلماسي بايد آمادگي برخورد مناسب و تامين منافع كشور را در موقعيتهاي مختلف با هوشياري و هوشمندي مبتني بر شناخت دقيق بازيگران منطقهاي داشته باشند. در واقع نه بايد دچار خوش خيالي و توهم در مورد پايان يافتن همه زمينههاي منازعهها باشند و نه نگاه سفيد و سياه در مورد كشورهاي شرقي- غربي يا شمالي- جنوبي داشته باشند. همانطور كه توضيح داده شد همه كشورها تلاش ميكنند تا از امكانات و ظرفيتهاي دراختيار خود، براي تامين منافعشان استفاده كنند. بنابراين ايران هم بايد اين نوع همراهيها (همراهي بين جنبههاي مثبت و منفي در روابط) را به عنوان اصول طبيعي در روابط بينالملل پذيرفته و از سادهسازي اين روابط بپرهيزد. به عبارت روشنتر با شناخت دقيق كشورهاي ديگر، نوع كنشها بايد شناسايي و رفتار مناسب در مورد آنها طراحي و اجرا شوند.