استراتژي حبس كشيدن!
احمد زيدآبادي
حبس كشيدن هم انواع و اقسامي دارد. زندانيان سياسي هركدام به طريق خاص خود و بنا به استراتژي مشخص يا نامشخصي حبس ميكشند. اختلاف در استراتژي حبسكشي، در بندهاي سياسي بعضا بدون تنش هم نيست، به خصوص اينكه رفتار يك نفر معمولا تنبيه يا محدوديت دستهجمعي در پي دارد.
زندهياد مهندس سحابي در خاطرات خود از يكي از زندانيان ماركسيست سخن ميگويد كه به هنگام بازديد يكي از مقامهاي ساواك شيراز ار بند سياسي زندان عادلآباد، زمينهساز حادثهاي پرهزينه ميشود. گويا مقام ساواك از زنداني سياسياي كه در حال مطالعه روي تخت خود بوده است، اسم كتاب مورد مطالعه را ميپرسد. او هم جواب تند و اهانتآميزي به ساواكي ميدهد. در چشم برهمزدني، جرقه درگيري فيزيكي زده ميشود و آتش آن تمام بند را فراميگيرد. زندانيان به حمايت از همبندي خود و گارد زندان و ماموران ساواك در دفاع از رييسشان زد و خوردي را آغاز ميكنند كه طرف مغلوبِ آن طبعا زندانيان ميشوند.
در پي زد و خورد و اهانتهاي متقابل، زندانيان را به سلولهاي انفرادي منتقل ميكنند. در واكنش به اين تنبيه، زندانيان سياسي دست به اعتصاب غذا ميزنند. ساواك هم بر امور زندان مسلط ميشود و اعتصاب غذا را با توهين و اجبار به شكستن آن پاسخ ميدهد.
مهندس سحابي را از انفرادي به دفتر رييس زندان ميآورند و با ريختن مقداري آبگوشت ماسيده به حلقش، او را به شكستن اعتصاب غذايش وادار ميسازند. رييس زندان كه تا پيش از آن تاريخ، با احترام تمام با سحابي روبرو ميشده است، براي خودشيريني يا رفع اتهام از خود، چاك دهانش را ميگشايد و مرحوم مهندس را زير رگبار زشتترين الفاظ ميگيرد. طعم اين اهانت و بدزباني غيرمنتظره و بيدليل در كام سحابي به قدري تلخ ميآيد كه ديگر مصائب ناشي از آن حادثه را حاشيهاي ميبيند.
خلاصه، هر يك از زندانيان را هفتهها يا ماهها در انفرادي نگه ميدارند و بعد به تدريج به بند عمومي منتقل ميكنند. در عين حال تمام امكانات بند را مثل دسترسي به كتاب و آشپزي و تردد آزاد در بند را از آنان ميگيرند. درِ تك تك اتاقها را ميبندند و ماموران را به نگبهاني در سالن ميگمارند بهطوري كه هر زنداني حتي براي استفاده از سرويس بهداشتي بايد از نگهبان اجازه ميگرفته است.
اين وضعيت اسفبار دو سال آزگار ادامه پيدا ميكند.
مهندس سحابي با نقل اين خاطره درصدد برآمده است به زندانيان سياسي هشدار دهد كه با رفتارهاي احساسي امكانات خود را در داخل زندان نسوزانند و هزينه بيدليل بر خود و هم بنديانشان تحميل نكنند.
در سالن 12 زندان گوهردشت كرج، هرگاه كه برخي همبنديان تصميم به اقداماتي از نگاه من پرهزينه و امكاناتسوز ميگرفتند، ترجيعبند توصيه من يادآوري اين خاطره مهندس سحابي در جمع آنان بود. اين توصيه اوايل كار بياثر نبود اما به تدريج از اثر افتاد تا آنكه حتي يك روز، يكي از هم بنديان در ترغيب زندانيان سياسي به اعتصاب غذا يا چيزي شبيه به آن، همين خاطره را از كتاب خاطرات مهندس سحابي نقل كرد و گفت:
مهندس سحابي توضيح داده است كه چطور فلان چريك نستوه مثل شير در مقابل مقام ساواك غريد و او را رسوا كرد. مگر ما چيزي كم از او داريم!