دولت اقليت
عباس عبدي
دولت اصطلاحي قديمي است ولي معناي آن در دنياي جديد متفاوت از معناي سنتي آن است. دولت جديد شامل مفاهيم اساسي چون مردم، سرزمين، قانون اساسي و قرارداد است و ماهيت دولت نمايندگي همه مردم و سرزمين در ذيل قانون اساسي يا قرارداد همه مردم است. بقاي دولت جديد مبتني بر اقتدار و پذيرش عموم مردم است، كارآيي زور و اجبار موقتي است و دولت براساس آن پايدار نميماند. چنين دولتي حق انحصاري كنترل ابزار خشونت را نيز دارد. اين دولت در قالب نهاد مهم بروكراسي ظاهر ميشود كه مبتني بر انتخاب شايستگان است.
شايستگاني كه بر اثر آزمونهاي شفاف و عمومي برحسب سطح دانش، تخصص و مهارت انتخاب ميشوند و همگي طبق قانون و رويهها و مقررات رسمي و در ذيل ساختار سلسلهمراتبي انجام وظيفه ميكنند. هر دولتي كه از اين قواعد و اصول فاصله بگيرد به همان مقدار فاصلهاي كه گرفته است، از دولت مدرن و در خدمت مردم بودن دور شده و به دولت پيشامدرن و در اصطلاح ديني طاغوتي تبديل ميشود. در روزهاي گذشته وزير محترم ارشاد اظهار داشت كه: «اين وزارتخانه تلاش كرده است كه همه منابع انساني خودش را از ميان جبهه انقلاب و در سطوح مختلف از افراد شناخته شده، كاركرده و مورد وثوق انتخاب كند... بدنه نيروي انساني اين وزارتخانه با يك كار سخت و پرمانع در آستانه يك تحول جدي قرار گرفته است و ۴۰۰ نيروي جوان حزباللهي بعد از ۲ سال كار جدي تا پايان تابستان وارد اين وزارتخانه ميشوند تا تغيير در بدنه به وجود آيد.» اين گزارهها از حيث تطبيق با دولت مدرن يا فاصله از آن قابل نقد است.
۱- لازم به ذكر است كه پس از توضيحات يك مقام وزارت ارشاد گفتم بهتر است از انتشار اين يادداشت بگذرم ولي چون ديدم اصل سخنان مافوق خود را تكذيب نكرده بهتر دانستم كه منتشر شود چون توضيحات مناسبي نبود. بايد به همه اين پرسشها با دقت پاسخ دهند كه مطابق كدام قانون چنين تصميمي گرفته شده است؟ براي استخدام بايد آزمون عمومي و شفاف و با اطلاعيه عمومي انجام شود. به علاوه مجوزهاي استخدام چنين افرادي از كجا صادر شده است؟ برحسب چه مجوزي و با چه بودجهاي و بدون اعلان عمومي و طبعا چراغ خاموش چنين كاري را انجام دادهايد؟ اينها پرسشهاي مقدماتي است كه اميدواريم پاسخ داده شوند. اگر پاسخ ندهيد معنايش روشن است.
2- آنچه به عنوان فرهنگ حزباللهي مدنظر نگاه رسمي است، بعيد است كه حتي به ۱۰درصد مردم هم برسد. اتفاقات اخير موجب بياعتبار شدن اينگونه شعارها شده است. ضمن اينكه اين افراد به لحاظ آموزش و تحصيلات فرهنگي قطعا از نيروهاي واقعي فرهنگي پايينتر هم هستند و اين به معناي خروج دولت از وضعيت فراگير ملي و تبديل شدن به نمايندگي اقليت ده درصدي است و اين آغاز فاجعه دولت است.
3- اين افراد را ميخواهيد چه كار كنيد؟ آيا قرار است كار فرهنگي كنند؟ اساسا اينكه بخواهيد كسي را به اين شكل وارد مجموعه كنيد تا كار فرهنگي كند نشان ميدهد كه از امر فرهنگ درك درستي وجود ندارد. اگر كسي در سطوح بالاي فرهنگي و توليد خلاقانه آن باشد، قطعا حاضر نيست به استخدام دولت و ارشاد درآيد، زيرا در بيرون با استقلال بيشتر و درآمد افزونتر فعاليت خواهد كرد. پس اينها در بهترين حالت مانع فعاليت فرهنگي مردم خواهند شد. ولي چه باك كه سطحيترين بخش فرهنگ را تقويت خواهند كرد، چون اهل فرهنگ معتبر و والا حاضر به همكاري با آنان نميشوند. به علاوه كساني كه توليدات ماندگاري در همه زمينههاي فرهنگي انجام دادند به كلي با جناح مزبور بيگانه هستند. چه در فيلم و موسيقي و تئاتر و چه در نوشتار و هنرهاي حجمي و تصويري. حتي يك كار ارزشمند از اين جماعت نميتوانيد نشان دهيد.
4 - وظيفه وزرا اجراي سياستهاي رسمي است آنها را شفاف اعلام ميكنند و نيروهاي وزارتخانه را در اجراي آنها به كار ميگيرند. اگر كسي انجام نداد با او مطابق قانون برخورد ميكنند. نياز به نيروي جديد نيست، مگر اينكه بخواهند تعدادي را به نان و نوايي برسانند و گوش به فرمان انجام سياستهاي خاص و غيرقانوني نمايند.
ذهن خودتان را از اين گمان و خيال پاك كنيد كه چيزي از فرهنگ داريد كه اگر انجام دهيد، كشور و دنيا متحول خواهد شد. بيش از سي سال مرحوم مصباح و شاگردانش كه آقاي وزير در اين سخنراني سنگتمام براي آنان گذاشتند، همه رسانهها را دراختيار داشتند، اولين دستاوردشان دولت احمدينژاد بود و دومين آن همين دولت است كه معيار مذهبي شدن جامعه را پوشيدن لباس سياه دانستهايد. كساني كه چشم بر واقعيات جامعه بستهاند، واقعياتي كه از فرط وضوح ديدنشان نيازمند زحمت هم نيست، چنين افرادي نميتوانند منشأ خيري در فرهنگ شوند.