نوشتن از خود
شينا انصاري
كتاب آخرين سخنراني را به توصيه يكي از دوستانم در دوره شيمي درماني خواندم. اولين پرسشي كه آن زمان حين مطالعه كتاب براي من مطرح شد، اين بود كه چرا در كشورهاي ديگر صحبت كردن از سرطان از جانب مبتلايان اينقدر سخت نيست و اين همه كتابهاي خودنوشت يا اتوبيوگرافي در اين باره وجود دارد، درحالي كه در كشور ما كتابي كه توسط بيماران مبتلا نوشته شده باشد به تعداد انگشتان دست هم نميرسد.
من در جستوجوهايم به جز كتاب «از قيطريه تا اورنج كانتي» نوشته حميدرضا صدر و «موهايم را دوباره خواهم بافت» به نويسندگي نازنين متيننيا و كتاب «نئوهاوكينگها» اثر مريم حسينيان كه همگي در يك تا دو سال گذشته منتشر شدهاند، كتاب ديگري از راوي مبتلاي ايراني نيافتهام. اخيرا سلسله يادداشتهاي دكتر هادي خانيكي از سياستمداران برجسته در روزنامه اعتماد درباره بيمارياش اين اميد را ميدهد كه سخن گفتن از سرطان و بيان حرفهايي كه زماني در جامعه ما محرمانه، ناگفته و سخت مينمود، به تدريج راحت و راحتتر ميشود.
طي چند سال اخير شبكههاي اجتماعي بستري براي طرح مسائل و موضوعات بيماران سرطان فراهم كردهاند و افرادي بودند كه اين شهامت را داشتهاند تا با نوشتن از خود، باب گفتوگو و تعامل ميان بيماران را باز كنند. بيمار مبتلا به سرطان كه روزگاري ميبايست خبر بيمارياش را در پستوي خانه و همچون رازي سر به مُهر پنهان كند تا در وخيمترين وضعيت اسرارش عيان شود يا نشود، حالا چنانچه بخواهد اين توان را دارد كه از دردهايش بنويسد، از بيمارياش و اين نوشتنها و حرف زدنها كمك كرده است كه تا اندازهاي، آن دلهرههاي موهوم و نگاههاي ناصواب درباره بيماري سرطان كمرنگ شود.
فروه فاموري از اولين زناني بود كه بدون واهمه از بيمارياش گفت. مهدي شادمان خبرنگاري بود كه تا آخرين روزها مينوشت و من در توييتر نوشتههاي او را دنبال ميكردم. بعد از ابتلايم به بيماري، افراد بيشتري را در فضاي مجازي پيدا كردم كه بيمحابا از سرطان خود حرف ميزدند. خودافشاگري هميشه شجاعت ميخواهد و من زنان شجاعي را ديدم كه با سخن گفتن از بيماريشان به جز روايت تجربهها، سهم بسزايي در توجه افراد سالم براي انجام آزمونهاي پيشآگهي و غربالگري داشتهاند. مريم حاتمي، مانلي خشكباري، ندا خواجهئيان و رزيتا زاغري ازجمله زنان راوي و كنشگر سرطان پستان بودند. علاوه بر آن تشكيل شبكههايي از افراد بيمار همچون «بانك گيسو» و برگزاري دورههاي آموزشي براي افراد تحت درمان و پسادرمان كمك موثري به حال بيماران بوده كه هر چند كافي نيست ولي اميدبخش است.
بايد از سرطان حرف زد و دربارهاش نوشت تا آن حباب ترسي كه اين بيماري بر زندگيمان محاط كرده شكسته شود و تاريكي قضاوتهايي كه علاوه بر بيماري، انرژي و توان ما را بيهوده هرز ميدهد از بين برود.