حق پخش، استانهاي محروم و يك پيشنهاد به مجلس، صداوسيما و فدراسيون
كاري كنيد فوتبال براي همه باشد؛ محرومان را محرومتر نكنيد!
علي ولياللهي
در چند روز گذشته مهدي تاج رييس فدراسيون فوتبال از طرحي رونمايي كرده است كه به آن مسيري براي حل مشكل حق پخش گفته ميشود.
به گزارش روزنامه اعتماد، نامهاي در فضاي رسانهاي از سوي مهدي تاج خطاب به سرپرست سازمان ليگ ارسال شده و در آن عنوان شده است كه به منظور حرفهايسازي ورزش و حمايت از نظام باشگاهداري حرفهاي اقداماتي صورت بگيرد. در اين طرح آمده وزارت ورزش و جوانان به نمايندگي از فدراسيونها و باشگاههاي ورزشي همه درآمدهاي مكتسبه از محل تبليغات محيطي و تبليغات روي لباس مسابقات ورزشي كه تصاوير آن در قالب برنامههاي مختلف از سازمان صداوسيما پخش ميشود را به رديف درآمدي شماره 140184 نزد خزانهداري كل كشور واريز كند و سازمان صداوسيما نيز بايد همه درآمدهاي قبل، حين و بعد از مسابقات ورزشي تيمهاي ايراني اعم از باشگاهي و ملي را به همين حساب واريز كند و كل اين مبلغ به نسبت پنجاهپنجاه سهم وزارت ورزش و جوانان به نمايندگي باشگاهها و سهم سازمان صداوسيما تقسيم شود. در ادامه تبصرههايي در مورد اين پيشنهاد آمده ازجمله اينكه سايتهاي ورزشي كه اخبار و رويدادهاي فوتبال و ورزش را پوشش ميدهند 10درصد از درآمد خود را به همان رديف درآمدي واريز كنند! درنهايت هم ذكر شده اين پيشنهاد بايد به تصويب اعضاي كميسيون تلفيق مجلس برسد. پيشنهاد مهدي تاج از دو منظر قابل بررسي است: يكي شكل پيشنهاد و مفاد آن و ديگري امكان درنظر گرفتن يك طرح بهتر. پيشنهادي كه مهدي تاج ارايه كرده است باگهاي زيادي دارد و سوالات قابل توجهي را پيش ميكشد. اول از همه اينكه وزارت ورزش را طرف حساب مساله حق پخش كرده است و دوم اينكه تفكيكي ميان باشگاهها از قبيل پرتماشاگر، كمتماشاگر، صنعتي، معدني، دولتي، خصوصي، خصولتي به عمل نياورده. اينكه چرا صداوسيما بايد از همه درآمدهاي روز بازي مثل بليتفروشي باشگاهها يا درآمد سايتهاي ورزشي بهرهمند شود بسيار عجيب است! به اينها ميتوان موارد ديگري مثل درنظر نگرفتن مساله اسپانسرهاي شخصي، بيانگيزه كردن باشگاهها براي جذب اسپانسر بهتر و گرانتر (چون چه هزار تومان درآمد داشته باشند چه صد ميليارد بايد آن را به حساب خزانهداري واريز كنند) و مسائلي از اين دست اشاره كرد. از سمت ديگر نكته درنظر گرفته نشده توسط فدراسيون فوتبال بحث توسعه همهجانبه اين رشته و كم كردن فاصله طبقاتي ميان تيمها و در راس آنها استانهاي كشور است. در حال حاضر تعداد استانهاي داراي تيم ليگ برتري در كشور 10 استان است و 21 استان ديگر در ليگ برتر تيمي ندارند. از اين 10 استان هم برخي استانها داراي بيش از يك تيم هستند، مثل تهران، اصفهان، خوزستان يا كرمان. استانهايي برخوردار در فوتبال كه به واسطه داشتن تيم ليگ برتري درآمدهاي قابل توجهي دارند و مدام در حال فاصله گرفتن از ساير استانها هستند، به شكلي كه اگر شمسآذر قزوين كه امسال به ليگ برتر آمده را فاكتور بگيريم، متوجه ميشويم سالهاست استان جديدي در سطح اول فوتبال ايران حضور نداشته است. در اين بين نه تنها استاني اضافه نشده كه برخي استانهايي كه تيمهاي ريشهدار داشتند ديگر صاحب تيم نيستند نظير خراسان رضوي يا بوشهر يا شيراز. اين وضعيت كاملا در تناقض است با بحث توسعه فوتبال. حال اگر به فرض اين طرح اجرايي شود و سالانه مبلغ قابل توجهي به باشگاههاي از پيش برخوردار داده شود ديگر بايد فاتحه ساير استانها مخصوصا استانهاي محروم را خواند، چراكه با طرح فعلي باشگاههايي كه در سطح اول نيستند درآمدي نخواهند داشت و طبيعتا استان آنها هم منفعتي نخواهد برد و فوتبال در آن مناطق پيشرفت نخواهد كرد.
بنابراين به نمايندگان مجلس و مخصوصا اعضاي كميسيون تلفيق پيشنهاد ميشود حالا كه بحث حق پخش به صورت جدي مطرح شده و رييس مجلس هم اخيرا گفته است از اين مساله حمايت ميكند و گويا صداوسيما هم قرار است بالاخره بازنگري در سياستهاي خود اتخاذ كند طرح را به سمت استفاده هياتهاي فوتبال استان با اولويت استانهاي محروم و كمبرخوردار ببرند. اين ميتواند تبديل به يك كار ماندگار در تاريخ فوتبال ايران شود و خدمتي بزرگ به توسعه كشور كند. پيش از اين در سال 1393 و زمان رياست فدراسيون علي كفاشيان، طرحي در هيات رييسه فدراسيون فوتبال با پيشنهاد شهابالدين عزيزي خادم به تصويب رسيده بود كه 5 تا 7درصد درآمدهاي فوتبال به استانهاي غيربرخوردار با اولويت استانهايي كه تيم ليگ برتر و ليگ يك ندارند، برسد. رسيدن درآمدهاي فوتبال به استانهاي غيربرخوردار در سال 1400 و در زماني كه عزيزي خادم رييس فدراسيون فوتبال شد به شكل ديگري پيگيري و در دي ماه آن سال مصوب شد تقريبا نيمي از درآمد صعود تيم ملي به جام جهاني و جام ملتها به استانهاي غيربرخوردار برسد. همينطور قرار بود جامي به نام ايران كاپ در مدت تعطيلي ليگ برتر برگزار شود كه در آن تمام استانهاي كشور با تيمهاي اميد خود در يك تورنمنت حاضر شوند تا به اين ترتيب همه استانهاي كشور درگير فوتبال شوند. همان طرحها ميتوانند به شكل ديگري امروز توسعه پيدا كنند و با مساله حق پخش تلفيق شوند تا همه از منافع اين ورزش بهرهمند شوند. در واقع ساختار فوتبال ايران به شكلي است كه كليه مزاياي فوتبال به استانها و باشگاههاي برخوردار ميرسد و باقي فقط يك نام هستند با يك راي در مجمع كه آن هم بعضا مورد احترام قرار نميگيرد. در اين بين استانهايي كه در سطح اول تيم دارند ميتوانند از قراردادها، تبليغات و برگزاري مسابقات سود ببرند. استانهايي كه داراي صنايع بزرگ هستند و توانايي تيمداري دارند و از بودجه عمومي كه
در واقع همان پول مردم است، ارتزاق ميكنند.
طرح فعلي كه فدراسيون پيگيري ميكند از لحاظ اجرايي بسيار پيچيده است. طرحي آغشته با بروكراسي به همراه باگهاي زياد كه پيشتر به آن اشاره شد. در طرح فعلي باشگاههاي متمولي كه از پول مردم يا همان بيتالمال ارتزاق ميكنند از مساله حق پخش منتفع ميشوند و باقي هيچ! درحالي كه اگر صداوسيما قانع شود كه حق فوتبال را بدهد اين پول ميتواند سالانه دهها ميليارد براي توسعه فوتبال به استانهاي غيربرخوردار برساند. ضمن اينكه اگر قرار است پولي به باشگاهها بابت حق پخش برسد بايد براساس اولويتبندي باشگاههاي خصوصي يا باشگاههايي كه از بودجه عمومي استفاده نميكنند باشد. در اين زمينه حرف صداوسيما نيز تا حدي درست است كه ميگويد باشگاههاي دولتي چرا بايد حق پخش بگيرند وقتي مثلا 500 ميليارد از فلان كارخانه يا معدن پول گرفتهاند؟ در عين حال بحثي نيست كه سازمان بايد حق فوتبال را بدهد اما پول به استانهاي محروم برسد تا شعار فوتبال براي همه تحقق يابد. از آن طرف حتي از لحاظ سياسي هم اين طرح به نفع نمايندگان مجلس است كه اكثرشان از استانهاي غيربرخوردار در حوزه فوتبال هستند و ميتواند پايگاه راي خوبي هم براي اين افراد به دنبال داشته باشد. مثلا چند نماينده در كميسيون تلفيق حضور دارند كه استانهايشان از فوتبال هيچ بهرهاي نميبرند. براي رياست صداوسيما هم بهتر است كه حق فوتبال را به اين شكل براي بهرهمندي همه از فوتبال هزينه كند.