پيشبيني در علوم اجتماعي
عباس عبدي
پيشبيني در موضوعات اجتماعي و انساني متفاوت از پيشبيني در موضوعات طبيعي و فيزيكي و شيميايي است. براي مثال اگر ميزان خلوص آب را داشته باشيم و در ارتفاع معيني از سطح دريا باشد، ميتوانيم با قطعيت پيشبيني كنيم كه آن آب در چه دمايي به جوش خواهد آمد. وقايع اينچنيني مستقل از پيشبيني ماست. ولي در حوزههاي انساني و نيز موجودات زنده اينگونه پيشبينيها قطعيت ندارند. مثلا برخي از پيشبينيها در پزشكي اشتباه ميشود، زيرا همه عوامل موثر در بيماري براي پزشك شناختهشده نيست، به علاوه آثار روحي و رواني بيمار نيز بر درمان بيتاثير نيست. اگر پيشبيني از يك جامعه يا رفتار يك فرد باشد، ماجرا به كلي تغيير ميكند. مثلا كسي پيشبيني وقوع انقلاب يا اعتراضات را در جامعه ميكند، اين پيشبيني ميتواند در وقوع يا عدم وقوع آن پيشبيني موثر باشد. براي نمونه رهبران انقلابي، پيشبيني ميكنند كه وقوع انقلاب قطعي است، نه به اين علت كه به لحاظ علمي و تحليلي به اين نتيجه رسيدهاند كه انقلاب ميشود، بلكه به اين علت كه ميخواهند مردم را براي تحقق وقوع آن تهييج و بسيج كنند. بنابراين به اين پيشبيني ميگوييم، پيشبيني فعال. حالت عكس هم رخ ميدهد، اگر جامعه واقعا در مسير انقلاب و فروپاشي باشد، پيشبيني عالمانه ممكن است مسوولان را به تامل وادارد و مسير خود را تغيير دهند و امكان وقوع وضعيت پيشبينيشده را منتفي كنند. اين از مهمترين دلايل در دفاع از آزادي بيان و تحليل و خبر براي صاحبان قدرت و همه جامعه است.
چند روز پيش برخي از طرفداران وضع موجود تصويري از روزنامه اعتماد را بازنشر كرده بودند كه طي آن ۶۱ اقتصاددان در سال گذشته (خرداد ۱۴۰۱) پيشبيني تورم سه رقمي را كرده بودند و حالا با اين مضمون مورد سوال واقع شده بودند كه: «به دور از سياسي سخن گفتن، خوب است بررسي شود اين ۶١كارشناس محترم اقتصادي از فهم صحنه اقتصادي عاجز بوده و اشتباه كردهاند يا اين هنر دولت بوده است كه پيشبيني آنان (تورم سه رقمي) محقق نشده است. پذيرش هر كدام حريت ميخواهد.»
اول از همه اينكه اگر دولت يا سياستگذاران اقتصادي تحتتاثير اين هشدارها نبوده و سياست خود را اصلاح نكرده باشند بايد متاسف بود و اگر بوده كه بنا بر برخي شواهد احتمالا چنين است، حتما سعي كردهاند كه در ادامه راه و سياستهاي خود، تجديد نظر كنند و مانع از تحقق اين پيشبيني شوند. بنابراين چنين اظهاراتي ميتواند نقش بازدارنده در ادامه سياستهاي غلط داشته باشد. از سوي ديگر اينكه اقتصاددانان براساس متغيرهاي موجود چنين ارزيابي داشتهاند، حرجي نيست حتي اگر اشتباه كرده باشند، در بدترين حالت يك علامت منفي در دانش اقتصادي آنان محسوب ميشود ولي كساني كه وعده دادند؛ توجه كنيد، «وعده دادن» يك شرط ضمن عقد است و ماهيت حقوقي و اخلاقي و سياسي دارد و فراتر از يك پيشبيني ساده است؛ آنان وعده دادند كه تورم را نصف و تكرقمي ميكنند ولي حدودا 5/1 برابر كردند؛ اكنون چه پاسخي دارند؟ آيا اشتباه كردند؟ يا فريب دادند؟ يا ناتوان بودند؟ ديگراني كه براساس اين وعدهها از شكلگيري اين دولت حمايت كردند، چه پاسخي دارند؟ به علاوه اين هنر دولت نيست كه اجازه نداد تورم سه رقمي شود. مثل اين است كه كسي بگويد من نمره ۱۸ ميآورم ولي ناظران به او بگويند كه با اين وضعيت و پيشرفت تحصيلي تو نمره ۲ ميآوري، البته او در نهايت ۶ ميآورد و بعد خود را موفق نشان دهد!! او مردود است و نه قبول و نه هنرمند. كساني هم كه براي او كف ميزنند، خودشان بايد پاسخگو باشند.
پس از انتشار اين متن از جانب طرفداران وضع موجود، يك ويديويي ديدم از يك دامدار كه در مصاحبه با خبرنگار ميگفت، سال آينده گوشت ۵۰۰ هزار توماني را خواهيد ديد، در حالي كه در زمان مصاحبه او گوشت حدود ۱۳۵هزار تومان بوده است. او خيلي روشن توضيح ميدهد كه چرا گوشت به اين رقم ميرسد. همكارش نيز توضيح ميدهد كه گوشت به نسخه تبديل ميشود يعني صد گرم گوشت را به عنوان دارو در نسخه بنويسند تا درمان بيماري شود. استدلالهاي آن فرد خيلي دقيق بود، ولي چون كسي توجه نكرد يا او را مهم ندانستند، اقدامي هم نكردند، لذا گوشت به همان قيمت و حتي بيشتر هم رسيده است. حالا به اين دامدار چه بايد گفت؟ آيا ميتوان بيكفايتي را به دولت نسبت داد؟ آيا او را بايد اقتصاددان قابلی معرفي كرد؟
متاسفانه يكي از مهمترين نقاط ضعف اين دولت وجود طرفداراني است كه از منظر منطقي و رسانهاي بسيار ضعيفند. شايد هم عملكرد موثري پيش روي آنان نيست كه بتوانند دفاع كنند؛ به ناچار از هر وضعي و با هر قيمتي دفاع ميكنند نتيجه از اين بهتر نميشود.