پاتوقهاي محلات، از قهوهخانههاي دودگرفته تا خوني سالم در رگهاي جامعه ما
مرجان يشايايي
تا همين چند دهه قبل، پاتوقها در فرهنگ ايراني اغلب قهوهخانههايي بودند كه مردان بعد از پايان كار روزانه در آنجا جمع ميشدند، قلياني و چايي و گپي يا درنهايت شنيدن شاهنامهخواني برنامههاي غالب در اين پاتوقهاي سنتي بود. صحبتها در اين قهوهخانهها اغلب محدود به موضوعات روزمره بودند و فرهنگهاي لوطيمنشانه يا لومپنمآب از همين قهوهخانهها سرچشمه ميگرفتند. زنان و دختربچهها در خانه و پسربچهها در كوچهها اوقات خود را ميگذراندند. تنها زماني كه زنان راه به فضاهاي عمومي شهري داشتند، ايام محرم بود. بعد از دوران صنعتي اما پاتوقها تعريفهاي ديگري پيدا كردند، منطبق با گذر زمان و بسيار گستردهتر از قبل.
در زندگي شهري امروز، پاتوقها به فضاهاي عمومي در محلات شهري گفته ميشود. پاركها، كافيشاپها، زمينهاي ورزشي محلات و ميدانچهها را ميتوان پاتوق دانست. مردم در اين فضاهاي عمومي دور هم جمع ميشوند، از هر دري صحبت ميكنند، مسائل خود را با هم در ميان ميگذارند و با رواني آرامتر شب به خانه ميروند. تفاوت پاتوقها با آنچه در ذهن نسلهاي قبل ما وجود دارد، در چند چيز است. اولين و بارزترين تفاوت، حضور زنان و كودكان در فضاهاي عمومي است. درواقع، يكي از دستاوردهاي عصر صنعتي و مدرن بيرون آوردن زنان از كنج خانههاست. همين روند كمك كرده تا شهر به صورتي متفاوت از گذشته اجتماعي باشد. تفاوت ديگر آنكه پاتوقها فقط فضاهاي خصوصي و شخصي نيستند. امروز فضاهاي عمومي شهري كه متعلق به همه شهروندان است، در اختيار همه مردم قرار دارد. پاتوقها فقط فضا نيستند. تاثير مهم اجتماعي پاتوقها تقويت روابط افقي اجتماعي است. كارشناسان مسائل اجتماعي عقيده دارند، در عصر مدرنيته، يكي از تاثيرگذارترين روابط اجتماعي، نه روابط عمودي از بالا به پايين بين مردم و دولتها يا فرادستان و فرودستان، بلكه روابط افقي بين مردم است كه در نهايت به برآوردن و تقويت نهادهاي مدني ميانجامد و همين نوع روابط است كه به زندگي جلا و معنا ميبخشد و در بهترين شكل بر اداره امور جامعه تاثير ميگذارد. ناصر فكوهي، مردمشناس و استاد دانشگاه، درباره پاتوقها ميگويد: «در جوامعي مثل ايران كه عمر شروع روند دموكراتيزاسيون در حد صد سال يا كمتر است، چنين فضاهايي مثل هوايي تميز و خون سالمي است كه بدون آنها زندگي ممكن نيست يا با بيماريهاي بيشماري همراه است.»
اگر عصرها چرخي در شهر بزنيد، در هر محلهاي حضور مردم از هر گروه سني را ميبينيد كه دور هم جمع شدهاند و صحبت ميكنند، شطرنج بازي ميكنند، ورزش ميكنند و...
در بسياري از شهرهاي پيشرفته جهان، اين پاتوقها نقشهاي اجتماعي متنوعي پذيرفتهاند. به مسائل ريز محله ميرسند كه اصولا دستگاههاي دولتي آنها را نميبينند، براي مادري كه بايد سر كار برود، همسايهاي را پيدا ميكنند تا چند ساعتي مراقب فرزندش باشد، براي فلان بيمار كوچه بالايي از بين اهالي محل يك داوطلب براي خريد مايحتاج بيمار پيدا ميكنند، كمك ميكنند تا اهالي محل وسايلي را كه ديگر استفاده نميكنند، در اختيار ديگري قرار دهند مثلا كسي كه ديگر كالسكه كودكش را استفاده نميكند، آن را در اختيار خانوادهاي ميگذارد كه تازه بچهدار شده است و اقداماتي از اين قبيل كه همدلي و اعتماد بين مردم را افزايش ميدهند، آنها را در صحنه زندگي اجتماعي فعال نگه ميدارند و محيط زندگي را مهربان و شاد ميكنند. در كشورهايي كه نهادهاي دمكراتيك ريشه دارند، پاتوقها در سطحي بالاتر هماهنگ با نهادهاي رسمي و دولتي به اموري مانند محيط زيست و مسائل رفاهي و اجتماعي هم ورود ميكنند. اينها همه به شرطي محقق ميشوند كه مردم بدون دخالت حاكميتها و دستورهاي از بالا به پايين و تعيينشده، خود ساماندهي و اداره پاتوقها را به دست داشته باشند، وگرنه پاتوقهاي دستوري ميشود باري بر بارهاي ديگر نهادهاي ناكارآمد.
كارشناس ارشد جامعهشناسي