محسن آرمین، نایب رییس جبهه اصلاحات با تحلیل فضای سیاسی به چالش های پیش رو اشاره می کند
پارادوکس های انتخاباتی
گروه سياسي
«راه نجات كشور از مسير تعامل و تفاهم ميگذرد.» اين عبارت و عبارات ديگري از اين دست، محتواي اغلب راهبردهايي است كه اين روزها از سوي بسياري از دلسوزان كشور براي عبور از چالشهاي فعلي ارائه ميشود. دلسوزان، متفكران و سياستمداراني كه تلاش ميكنند كشور را از سرنوشت محتوم دوگانهاي ذيل عنوان «براندازي و افراط» يا «سكوت و انفعال» برهانند تا كشور از ناكجاآباد تندروي و بيتفاوتي به سمت سواحل تعامل، تفاهم و همزيستي مسالمتآميز حركت كند. بر اين اساس است كه بسياري از فعالان سياسي اصلاحطلب اين روزها تلاش ميكنند راه ميانهاي يافته و حاكميت را متوجه آن كنند. از منظر گفتمان اصلاحات بيانيه 15 مادهاي سيدمحمد خاتمي، رهبر اصلاحات ميتواند محور اين مسير تازه قلمداد شود. بيانيهاي كه در آن خاتمي به مواردي چون، ضرورت توجه به همه گرايشها، سليقهها و اقوام و مذاهب و طبقات و گروههاي اجتماعي، پايان دادن به تنشها و درگيريها در جامعه، آرامش بخشيدن به افكار عمومي از جمله حوادث 88 و پايان حصر، آزادي زندانيان سياسي و اعلام عفو عمومي و زمينهسازي براي بازگشت مهاجران ايراني به كشور، آزادي اطلاعرساني و حمايت از رسانههاي آزاد، مبارزه با فساد در همه اشكال آن، حاكميت قانون، اصلاح ساز و كار تشكيل مجلس خبرگان، اصلاح شوراي نگهبان و پايان نظارت استصوابي، بازگرداندن مجلس شوراي اسلامي به جايگاه واقعي و قانوني خود، اصلاح ساز و كار تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام و حضور متخصصان در اين مجلس، نيروهاي نظامي به جايگاه و مسووليتهاي خود و تغيير سياست خارجي از ديپلماسي انزواگرا به ديپلماسي فعال، 15 ضرورت عاجلي است كه رهبر اصلاحات آنها را پيشزمينه هر نوع اصلاحي در كشور قلمداد ميكند. از بهمن ماه 1401 تا به امروز كه كمتر از 4 ماه به موعد رسمي انتخابات 1402 در كشور است، اين 15 ماده بدل به محوريت اصلي گفتماني شده كه گروه اصلاحطلب ميانهرو و همه دلسوزان كشور بر آن تاكيد دارند. محتوايي كه برآمده از مطالبه ايرانيان براي داشتن زندگي بهتر و آزادتر است.
به همين دليل است كه اظهارات هر كدام از چهرههاي سياسي اصلاحطلب، استادان دانشگاه و فعالان جامعه مدني را كه مرور كنيم، ردپايي از اين بيانيه و اين محتوا ميتوان رديابي كرد. به اعتقاد خاتمي و اكثريت اصلاحطلبان و بسياري از استادان دانشگاهي، عدم توجه به اين ضرورتها و بايدها، معناي ديگري جز خودتحريمي و خودبراندازي ندارد. رويكردي كه برخي طيفهاي تندرو و راديكال تلاش ميكنند با بياعتنايي به آن، كشور را هر روز بيشتر از قبل وارد سيلابهاي آسيبزا كنند.
در روزهاي پاياني هفته قبل بود كه محسن آرمين، نايبرييس جبهه اصلاحات در گفتوگو با ايلنا تلاش كرد همين گفتمان و همين ضرورت را براي تصميمسازان و حاكمان بازخواني كند. آرمين معتقد است اصلاحطلبان در مقايسه با ديگر جريانهاي سياسي اعم از برانداز و غيربرانداز كارنامه بهتري دارند و اكنون جامعه نه اميدي به صاحبان و حاملان گفتمان راديكال و آوانگارد دارد و نه قدرتهاي خارجي را دلسوز و حامي خود ميداند. از اينرو گوش جامعه به گفتمان اصلاحطلبي شنواتر شده است. وي تاكيد دارد كه راهكارهاي راديكال بسيار پرهزينه و ناموفق است و در صورت توفيق نتيجهاي جز هرج و مرج و بيثباتي و خونريزي و احتمالا تجزيه نخواهد داشت.
نايبرييس جبهه اصلاحات گفت: ميخواهم بگويم چه خوشمان بيايد چه بدمان بيايد ما محكوم به مبارزه مسالمتآميز و كمهزينه براي نجات كشور هستيم. اگر اين حقيقت را بپذيريم آنگاه فضاي ذهني براي كشف و ابداع راهكارهاي تازه و موثر فراهم ميشود. وقتي فهميديم كه به كسي جز خودمان نميتوانيم تكيه كنيم و به جاي طلبكاري از يكديگر، كمك، همياري، همسويي و استفاده از همه ظرفيتهاي سياسي، اجتماعي و مدني براي ما يك اصل شد، آنگاه ديگر نه منتظر دعوت حاكميت مينشينيم و نه ميپرسيم اصلاحطلبان براي تغيير وضعيت كشور چه راهحلي دارند، بلكه خواهيم پرسيد چه ظرفيتهاي نامكشوف و عقلاني در بخشهاي سياسي و اجتماعي و مدني وجود دارد كه بايد فعال شود.
محسن آرمين ميگويد: مباني گفتمان اصلاحي اين ظرفيت را دارد كه متناسب با تحولات جامعه، نوسازي شود به گونهاي كه پاسخگوي مطالبات و انتظارات جامعه تحول يافته كنوني باشد اما در چگونگي و چند و چون اين نوسازي اختلافنظرها و اختلاف سلايقي وجود دارد كه راهحلش نامهنگاري و اتخاذ مواضع آوانگارد يا نوشتن مقالات ژورناليستي كممايه نيست.
آرمين معتقد است 15 ماده پيشنهادي آقاي خاتمي ميتواند موضوع توافق اصلاحطلبان و مبناي گفتمان جديد اصلاحي در شرايط كنوني قرار بگيرد.
از نظر وي، پس از اين مرحله، گام بعدي گفتوگوي اصلاحطلبان با جامعه براساس اين گفتمان جديد و ايجاد وفاقي در سطح جامعه يا دستكم در سطح نيروهاي اجتماعي بدنه اصلاحات است كه اگر اين دو گام به درستي برداشته شود گام سوم يعني راهكارها و برنامهها براي قانع كردن يا وادار كردن حكومت به اصلاح به دست خواهد آمد.
وي ميگويد رويكرد اصلاحطلبي از عدم شركت در انتخابات استقبال نميكند، مگر آنكه عدم شركت به اصلاحطلبان تحميل شود. از منظر آرمين، هيچ فعال و آگاه سياسي معتدلي نميتواند فرصت حضور موثر در قدرت به منظور بهبود نسبي وضعيت جامعه و تامين هرچه بيشتر مصالح ملي را فداي شعارهاي احساسي و پوپوليستي و مطلقگرايانه كند.
كارنامه مطلوب اصلاحات
در پيگيري مطالبات مردم
آرمين ميگويد اصلاحطلبان در مقايسه با ديگر جريانهاي سياسي اعم از برانداز و غيربرانداز كارنامه بهتري دارند و اكنون جامعه نه اميدي به صاحبان و حاملان گفتمان راديكال و آوانگارد دارد و نه قدرتهاي خارجي را دلسوز و حامي خود ميداند. از اين رو گوش جامعه به گفتمان اصلاحطلبي شنواتر شده است.
وي تاكيد دارد كه راهكارهاي راديكال بسيار پرهزينه و ناموفق است و در صورت توفيق نتيجهاي جز هرج و مرج و بيثباتي و خونريزي و احتمالا تجزيه نخواهد داشت.
آرمين در اين گفتوگو در پاسخ به پرسشي درخصوص دوگانگي ميان اصلاحطلبان درخصوص حضور در انتخابات ميگويد: جريانهاي سياسي اعم از احزاب يا اتحادها و ائتلافهاي سياسي همواره حول مهمترين مسائل مطرح در عرصه سياسي - اجتماعي شكل ميگيرند. با تغيير آن مسائل يا پيدايي چالشها و مسائل جديد، طبعا اين جريانها دستخوش تحول ميشوند يا خود را متناسب با شرايط جديد نوسازي ميكنند، يا قوه هاضمه خود را براي پذيرش و گنجايش گرايشهاي مختلف آماده ميكنند يا دست به انشعاب ميزنند. كشور ما طي چند سال اخير شاهد تحولي مهم و بيسابقه در عرصههاي اجتماع و قدرت شده است. يا بهتر است بگويم در اين دو عرصه شاهد گذار و زايمان است. ترديدي نيست كه اين تحول آثار محتوم خود را بر احزاب و اتحادها و ائتلافهاي سياسي برجاي خواهد گذاشت. آنها ناگزير از بازسازي و نوسازي گفتمان خود متناسب با شرايط تحول يافته جديد هستند. اصلاحطلبان نيز از اين قاعده مستثني نيستند. در حال حاضر نشانههاي چنين تلاش و تحولي در مواضع رهبري اصلاحات و برخي احزاب اصلاحطلب مشاهده ميشود. اما اينكه اين روند به كجا ختم خواهد شد فعلا نميتوان با قطعيت درباره آن سخن گفت.
او ادامه ميدهد: به گمان من مباني گفتمان اصلاحي اين ظرفيت را دارد كه متناسب با تحولات مذكور، نوسازي شود به گونهاي كه پاسخگوي مطالبات و انتظارات جامعه تحول يافته كنوني باشد. طبعا ممكن است در چگونگي و چند و چون اين نوسازي اختلافنظرها و اختلاف سلايقي در درون جبهه اصلاحات وجود داشته باشد كه دارد اما راهحل و فصل آنها نامهنگاري و اتخاذ مواضع آوانگارد يا نوشتن مقالات ژورناليستي كممايه نيست. اصلاحطلبان نيازمند گفتوگوي سازنده در فضايي دموكراتيك در درون جبهه هستند تا اختلافنظرها را به حداقل برسانند. ايجاد چنين فضايي در گرو چند مساله است: اول تلاش براي توليد «كلمه» و «معنا» به جاي «صدا» و «جنجال»، به قول مرحوم عابد الجابري در كتاب دموكراسي و حقوق بشر «ما نه تنها از كلمه محروم هستيم بلكه از حق مطالبه كلمه نيز محروميم...» دوم افزايش ظرفيت و بلوغ سياسي لازم و سوم آگاهي و هوشياري نسبت به عمليات رواني و اجتناب از ايفاي نقش در سناريوهايي كه به منظور دامن زدن به اختلافنظرها ميان اصلاحطلبان طراحي ميشود.
آرمين درباره سياست انتخاباتي اصلاحطلبان در انتخابات پيش رو ميگويد: آنچه از مواضع اعلامي جبهه اصلاحات ميتوان دريافت اين است كه اصلاح قانون انتخابات و پيشثبتنام كانديداها را نشانه عدم عزم حاكميت بر برگزاري انتخاباتي رقابتي ارزيابي ميكند و معتقد است اين اقدام در جهت برگزاري انتخاباتي با نتايج مطمئن در چارچوب راهبرد كنوني در اداره كشور است. ظاهرا بیشتر قريب به اتفاق اصلاحطلبان در اين نظر مشتركند.
در عين حال جبهه اصلاحات درباره انتخابات فعلا به «عدم توصيه درباره ثبت نام كانديداها» اكتفا كرده است. به اين ترتيب موضع نهايي را به آيندهاي كه وضعيت روشنتر خواهد شد، واگذاشته است. به نظرم اين موضعي هوشمندانه و متناسب با رويكرد اصلاحي است، زيرا رويكرد اصلاحطلبي از عدم شركت در انتخابات استقبال نميكند، مگر آنكه عدم شركت به اصلاحطلبان تحميل شود.
به نظر من انتخابات پيش رو بيش از آنكه مساله مردم و جريانهاي سياسي باشد، مساله حاكميت است. علت هم اين است كه حاكميت نسبت به اين انتخابات موضعي پارادوكسيكال دارد. از يكسو در پي بحران سال ۱۴۰۱ و نيز مشكلات مختلف اقتصادي، سياست خارجي و... نيازمند انتخاباتي با مشاركت بالاست و از سوي ديگر به سبب حوادث مذكور و نيز تجربه انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ بخشي از جامعه با صندوق راي قهر كردهاند و اصرار بر ادامه خطمشي آغاز شده در جهت يكپارچهسازي و ويژهگزيني اجازه نميدهد براي جلبنظر جامعه و اميدوار كردن آن به حل مشكلات كشور از طريق شركت در انتخابات اقدام موثري انجام بدهد.
نايبرييس جبهه اصلاحات خاطرنشان ميكند: طبيعتا اگر حاكميت در حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي چهرهاي كارآمد از خود نشان بدهد و نيز در سياست خارجي تغيير رويكرد بدهد و مصالح كشور را بر مصالح يك تفكر خاص ايدئولوژيك مقدم بدارد، و جامعه را قانع كند كه شركت در انتخابات به تشكيل مجلسي خواهد انجاميد كه در اداره امور كشور موثر است؛ در اين صورت نبايد نسبت به انتخابات آينده نگراني داشته باشد. اما در شرايط كنوني نه هيچ نشاني از وجود چنين عزمي مشاهده ميشود و نه دولت و مجلس از ظرفيت و توان لازم براي چنين تحولي برخوردارند.
اين همان پارادوكسي است كه عرض كردم و راهحل خروج از اين پارادوكس را هم هشدار دادن و خط و نشان كشيدن براي اصلاحطلبان ميدانند. تهديد امثال آقاي باهنر مبني بر اينكه اگر در انتخابات شركت نكنيد بايد عواقب آن را بپذيريد، فقط بخش ظاهر اين هشدارهاست. در صورتي كه اگر حاكميت مشكل خود را با مردم حل كرده و جامعه را به شركت در انتخابات قانع كند، اصلاحطلبان حتي به فرض اينكه جامعه به آنها اقبال نكند مجبور به شركت در انتخابات هستند و اگر حاكميت مشكل خود را با مردم حل نكند، شركت اصلاحطلبان در انتخابات موجب افزايش مشاركت مردم و رونق انتخابات نخواهد شد.
تلاش براي توليد صدا و محتوا به جاي جنجال بايد در دستور كار اصلاحطلبان قرار بگيرد
براي نجات كشور محكوم به مبارزه مسالمتآميز و كم هزينه هستيم
چهرههاي شاخص اصلاحطلب داوطلب شركت در انتخابات نشدهاند
15 ماده پيشنهادي خاتمي ميتواند مبناي گفتمان جديد اصلاحي شود
بخشهايي از حاكميت برگزاري انتخاباتي رقابتي را يك ريسك ميدانند