• ۱۴۰۳ شنبه ۶ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5634 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳۰ آبان

گزارشي ديگر درباره وضعيت معيشتي هنرمندان موسيقي اقوام ايران

روزگار نامراد «دل‌مراد»ها

بعضي از مسوولان ارشاد سعي دارند با اشاره به عضويت اين هنرمندان در صندوق اعتباري هنر، فقر و دشواري معيشت آنها را انكار كنند

سيمين سليماني

موضوع معيشت هنرمندان موسيقي بارها سوژه رسانه‌ها و همين صفحه موسيقي روزنامه اعتماد بوده است. هر بار به شكلي اين موضوع مطرح مي‌شود؛ البته معيشت هنرمندان موسيقي نواحي كه غالبا در روستاها يا شهرهاي كمتر برخوردار زندگي مي‌كنند، اسف‌بارتر است چرا كه اين قشر علاوه ‌بر مشكلاتي كه ديگر هنرمندان موسيقي با آن روبرو هستند، امكانات بسيار محدودي دارند و برقراري كمترين تمهيدات نظير بيمه و... نيز براي‌شان دشوارتر است.
هنرمندان موسيقي در شرايط عادي و براي انجام شغل‌شان مجبور هستند هربار از سدهاي متعددي عبور كنند؛ موزيسين در ايران نمي‌تواند عنوان يك شغل باشد در حالي كه در دنيا اين طور نيست. كدام كارمند، پزشك، فروشنده، كارگر يا هر شغل ديگري براي انجام وظيفه و كار روزمره‌اش مجبور است از هفت‌خوان رستم گذر كند. مگر يك هنرمند موسيقي راه درآمدش جز برگزاري كنسرت، انتشار آلبوم يا تدريس و... است؟ حال آنكه براي هركدام اينها زير ذره‌بين قرار مي‌گيرد و از هزار توي اخذ مجوز و شرايط خاص بايد گذر كند. حالا در اين قشر مهجور، هنرمندان موسيقي نواحي بارها وضعيت‌شان تاسف‌برانگيزتر است چرا كه دسترسي‌هاي‌شان محدودتر است. گواه اين سخن اخباري است كه آنقدر بسيارند كه ديگر نخ‌نما شده‌اند. يكي سازش را مي‌فروشد، يكي براي هميشه با شغلش خداحافظي مي‌كند، يكي در بستر بيماري، بدون بيمه درماني و بي‌هيچ اميدي به انتظار مرگ است و يكي هم راستي راستي مي‌ميرد.
مسوولان مربوطه هيچگاه به‌طور جدي به اين موضوع نپرداختند و براي حل اين مشكل راهي نجسته‌اند و بزرگ‌ترين لطف‌شان پيام تسليتي است كه هر بار بعد از مرگ اين هنرمندان، در رسانه‌ها منتشر مي‌كنند. جشنواره‌هاي موسيقي نواحي تبديل به رزومه‌سازي براي دست‌اندركاران و از سر تكليف برگزار مي‌شود بدون اينكه كوچك‌ترين توجهي به هنرمندان پيشكسوت آن شود. تعدادي از اين افراد را جمع مي‌كنند و گاهي هم هديه‌اي ناچيز مي‌دهند كه همان هم داستان‌هاي خود را دارد. 
اخيرا هم خبري مبني بر مرگ موسيقيدان بلوچ به خاطر ناتواني در تامين هزينه‌هاي درمانش كه ناچيز بود، منتشر شد؛ «دل‌مراد شكل‌زهي» دهل‌نواز موسيقي بلوچستان كه او هم پس از مرگش موقعيت سوژگاني يافت و البته خيلي‌ها را تحت‌تاثير قرار داد. اگرچه رييس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيكشهر در گفت‌وگويي با خبرگزاري صدا و سيما گفته بود: «دل‌مراد شكل‌زهي تحت حمايت ارشاد و عضو صندوق اعتباري هنرمندان نيكشهر بوده است.» پرويز اميري رييس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيكشهر با اشاره به فوت او عنوان كرده بود كه «اينكه در برخي گروه‌ها و شبكه‌هاي فضاي مجازي عنوان شده اين دهل نواز در بي‌‌توجهي و تنگدستي به خاطر ناتواني فوت كرده، صحت ندارد... و اين دهل‌نواز بلوچ علاوه بر اينكه از حمايت‌هاي ارشاد برخوردار بوده عضو صندوق اعتباري هنرمندان هم بوده و علاوه بر اينها با اجراي موسيقي در محافل خصوصي و مناسبت‌هاي مختلف درآمد قابل توجهي داشته است.»
ما با هم‌نواز دل‌مراد تماس گرفتيم، سرنانوازي كه خودش هم وضعيت مطلوبي ندارد، ابوبكر درزاده سرنانوازي است كه با دل‌مراد شكل‌زهي كار كرده؛ در گفت‌وگويي كه «اعتماد» با ابوبكر درزاده و احسان پسر او داشت، آنها نيز از فقر و تنگدستي همكارشان گفتند و اينكه هنرمندان آن منطقه در چه مضيقه‌اي روزگار مي‌گذرانند؛ احسان شكل‌زهي مي‌گويد: «باجناق دل‌مراد هم كه هنرمند بود با شرايطي مشابه حدود دو هفته پيش از او فوت كرد. اينجا پر است از هنرمنداني كه بسيار بزرگ هستند اما در اين منطقه كسي به آنها اهميت نمي‌دهد و اگر بيمار شوند، ديگر مي‌ميرند و پولي براي هرينه‌هاي درمان ندارند.»
اگر مي‌گوييم هنرمندان موسيقي نواحي در غربت مي‌ميرند، دقيقا به دليل همين استدلال‌هايي است كه مسوولان مربوطه هميشه آن را تكرار مي‌كنند، متوليان و مسوولان اداره ارشاد به جاي آنكه براي حقوق اين افراد سعي در تامين بودجه بيشتر و برنامه‌هاي هدفمندتر داشته باشند، عنوان مي‌كنند كه تنگدستي اين هنرمندان صحت ندارد و در همين خبر تاكيد مي‌كند كه اين هنرمند عضو صندوق هنرمندان و تحت حمايت ارشاد بوده است. مگر عضو صندوق بودن چه گلي بر سر هنرمندان موسيقي زده است؟ جز اين است كه گاه به گاه آن‌هم شايد مبالغ ناچيزي آن هم به صورت محدود به حساب آنها واريز مي‌شده؟ اميري در انتهاي گفت‌وگويش با خبرگزاري صدا و سيما تاكيد كرده بود «در ايامي كه كسب‌‌و‌كار‌ها به علت شيوع ويروس منحوس كرونا تحت‌تاثير قرار گرفت نيز هنرمندان از حمايت‌هاي ارشاد اسلامي بهره‌مند شدند كه دل‌مراد شكل‌زهي نيز يكي از اين افراد بود.» 
از ايشان و مسوولان ديگر بايد پرسيد اين حمايت چه ميزان بوده و هر چند وقت يك بار اتفاق مي‌افتاده است، توازن اين حمايت با تورم شديدي كه تجربه مي‌كنيم، كجاست، كل اين حمايت‌ها از ابتداي همه‌گيري كرونا تا همين امروز براي هر هنرمند چقدر بوده كه مقابل هر اعتراضي نسبت به معيشت، صندوق هنرمندان و فعاليت نداشته‌‎اش پتك مي‌شود به سر هنرمندان موسيقي... اصلا از دل‌مراد شكل‌زهي بگذريم مگر فقط ايشان با مشكل معيشت دست و پنچه نرم مي‌كرده كه موضوع را تقليل به يك فرد مي‌دهيد؟ اين همه هنرمند موسيقي نواحي كه اكثرا در تنگناي شديد مالي هستند، چه؟ 
ميشكال نصرت چراغي، يكي از نوازندگان قديمي استان چهارمحال و بختياري مرداد ماه امسال چه بر سرش آمد؟ هنرمندي كه در راه جشنواره به بيمارستان رفت و هيچ رسيدگي تاكنون كه اين گزارش نوشته مي‌شود به او نشده؛ علي چراغي پسر او، همان زمان از ماجراي عزيمت پدرش به جشنواره موسيقي نواحي به «اعتماد» گفته بود: «پدرم افسردگي گرفته و قلبش را هم عمل كرده بود. ما ديگر هزينه‌اي براي درمان نداريم. گفتند جشنواره‌اي هست و شايد كمك حالي براي ما باشد، چون مبلغ اندكي به شركت‌‌كنندگان پيشكسوت مي‌دادند. چند سالي بود كه پدر ساز نمي‌زد ولي اين‌بار پيش خودش گفت همين هم غنيمت است... پدرم براي ميزان اندكي پول در هشتادسالگي ساز به دست گرفت. شب قبل كه مي‌خواستيم برويم، متوجه شدم خيلي اذيت شده بود و فرداي آن روز كه راه افتاديم بخش زيادي از مسير را آمده بوديم كه حال ايشان بد شد و با اورژانس تماس گرفتيم و وضعيت اين شد. حتي من پيگيري كردم كه راننده هزينه يك ماشين دربست كه حدود يك ميليون و خرده‌اي بوده را از ما گرفت. ما در اين وضعيت مجبور شديم، هزينه ماشين را هم بدهيم كه متاسفانه حتي پول ماشين را به ما ندادند در حالي كه خودشان گفتند هزينه رفت و آمد را مي‌دهيم.» 
از روزگار عبدقلي شهبازي، بلال‌خوان بزرگ بگوييم يا شيرمحمد اسپندار دونولي‌نواز بلوچستان، يا ابراهيم شريف‌زاده كه گنجينه موسيقي مقامي خراسان و اتفاقا 22 آبان سالگرد درگذشت غريبانه‌اش بود. البته ديگر همه مي‌دانند اميدي به مسوولان نيست و هنرمندان، غريبانه خودشان بار را سعي مي‌كنند كه به دوش بكشند.
در اين ميانه، بسياري از فعالان حوزه موسيقي كه نسبت به عملكرد نهادهاي مسوول مايوس شده‌اند، خودشان سعي دارند تا گوشه‌اي از كار را بگيرند، اگرچه اين كار را بنيادي نمي‌دانند و معتقد هستند كه اگر بار سنگين بي‌توجهي را بين هم قسمت كنند، شايد تعدادي از هنرمندان كم‌برخوردار زير اين‌بار حداقل از بين نروند. در فضاي مجازي و صفحات شخصي، استوري اينستاگرام حسين عليشاپور خواننده آواز ايراني و پژوهشگر موسيقي، پس از درگذشت دهل‌نواز بلوچستاني براي‌مان جلب نظر شد كه توسط هنرمندان ديگر نيز باز انتشار شده بود؛ عليشاپور در صفحه مجازي‌اش از مخاطبان خواسته بود كه اگر هنرمند موسيقي‌اي را مي‌شناسند كه در شهرهاي كم‌برخوردار وضعيت نامساعدي دارند، اطلاع‌رساني كنند تا از اين طريق خود هنرمندان به كمك هم بشتابند. اين شد كه سراغ حسين عليشاپور رفتيم و با او درباره اين موضوع يعني معيشت هنرمندان موسيقي گفت‌وگويي كوتاه داشتيم. عليشاپور كه خودش روزنامه‌نگار نيز بوده طبيعتا در جرگه كساني است كه تاثير اطلاع‌رساني را درك مي‌كند اما متقابلا تاكيد دارد اين كمك‌ها فقط مسكن هستند و دردي را دوا نمي‌كنند. عليشاپور به «اعتماد» مي‌گويد: «مساله فقر در كل جامعه وجود دارد كه به تبع جامعه موسيقي را هم در برگرفته است در حال حاضر ديگر اين فقر مختص هنرمندان موسيقي نواحي نيست و من در اطراف خودم شاهد هستم كه اين فقر دامن افرادي را كه در زمينه موسيقي اصيل ايراني هم كار مي‌كنند، گرفته است و به‌طور فزاينده آنها را اذيت مي‌كند.»
او ادامه مي‌دهد: «ماركت موسيقي به يك سمت ديگري است و راستش من فكر مي‌كنم در اين امر تعمدي هست، بازارِ چند آلبوم موسيقي گرم است؟ اصلا انتشار آلبوم خودش چقدر دردسر دارد، از سويي كنسرت‌ها چگونه هستند؟ از اينها گذشته منِ خواننده‌اي كه دغدغه‌ام موسيقي اصيل است، اگر هم كنسرت يا آلبومي منتشر كنم، رسانه‌ها چگونه آن را پوشش مي‌دهند اين در حالي است كه اگر فلان گروه موسيقي، آلبوم يا كنسرتي را به نازل‌ترين سطح ممكن منتشر يا اجرا كنند، رسانه‌ها اخبار آن را چنان با آب و تاب كار مي‌كنند كه طبيعتا مردم هم به آن سمت گرايش پيدا مي‌كنند، وقتي موسيقيدان اصيلي در آرزوي كنسرت دادن براي مردمش از دنيا مي‌رود يا به هنرمند مستقل مجوز نمي‌دهند يا به سختي مجوز مي‌دهند، اما گروه‌ها و خوانندگان فالش‌خوان بازارشان گرم است، چه مي‌توان گفت. من و بسياري از همكاران ديگرم از وضعيتي كه هنرمندان موسيقي نواحي دارند، بسيار متاثريم، اگرچه خودمان هم وضعيت مساعد و مطلوبي نداريم اما حداقل مي‌توانيم از طريق همين اطلاع‌رساني‌ها و استفاده از پتانسيل صفحات شخصي خود و فضاي مجازي براي هنرمنداني كه در عسرت شديد هستند و با مبالغي اندك مشكل‌شان تا حدودي رفع مي‌شود، گامي هرچند كوچك ‌برداريم.»
روزنامه اعتماد چندي پيش هم گزارشي با عنوان «فراموش‌شدگان» درباره زندگي حدود ۱۰ خنياگر سيستان و بلوچستان منتشر كرد، در اين گزارش آمده بود: «نواب روهنده نوازنده دهلك نابينا شده، عبدالواحد دهواري نوازنده سرود نابينا شده، پيربخش رييسي، نوازنده قيچك بلوچي بيماري ريه دارد، «خليفه محمود» آخرين بازمانده موسيقي درماني از درد پا خانه‌نشين شده، محمدعمر سامي، نوازنده و سازنده بنجو گرفتار دردهاي زانو است و زبيده آزادي و شمشوك از خوانندگان زن موسيقي بلوچستان هم خيلي پيش‌تر از مردان گوشه‌نشين شده‌اند و با انواع مشكلات روحي دست به گريبان هستند.» البته بسياري از هنرمندان ديگر هم، در نبود امكانات و بستر لازم براي ارايه هنرشان به همين سمت مي‌روند؛ عليشاپور با اشاره به وضعيت مناطق محروم و به خصوص سيستان و بلوچستان عنوان مي‌كند: «ما كم و بيش همگي، از وضعيت منطقه سيستان و بلوچستان اطلاعاتي داريم، آقاي رسول خادم كه از دوستان هستند، موسسه‌اي دارند كه وقتي درباره مشكلات اين منطقه بحث بود، مي‌گفتند كه آنقدر اين چاه مشكلات آنجا عميق است كه هر چه در آن مي‌ريزيم، پر نمي‌شود. درست هم مي‌گويند مشكلات مناطقي مثل سيستان و بلوچستان خيلي بيشتر است اما مساله سرگرداني همه هنرمندان موسيقي است، هنرمندان موسيقي مشكلات فراواني دارند و نمي‌دانيم كه نهادهايي مثل صندوق هنر واقعا چه كاري انجام مي‌دهند، ما در طول عمر خودمان تسهيلات خاصي از اين صندوق دريافت نكرده‌ايم. چه برسد به هنرمندان نواحي محروم كه دست‌شان به جايي بند نيست.»
عليشاپور مي‌گويد: «اصلا مسوول اداره فرهنگ و ارشاد يك شهرستان حتي اگر بودجه دولتي نداشته باشد كه البته بايد بگيرد ولي در صورتي كه اين اتفاق نيفتاد و بودجه تعلق نگرفت، مي‌تواند با رايزني نگذارد چنين اتفاقات تلخي براي هنرمندان آن محدوده بيفتد و اتفاقا كار سختي هم نيست فقط بايد خودش را به واقع مسوول بداند، اين توقع زيادي است؟ من شخصا ديگر هيچ اميدي به اين افراد و نهادهاي مسوول ندارم به همين دليل از مخاطبانم خواسته‌ام كه خودمان به درد خودمان برسيم. در نهايت اينكه همه هنرمندان موسيقي مشكل دارند، مطمئن هستم كه در اين شرايط با يك استوري يا كمپين يا حتي موسسه، هيچ‌كس به خوشبختي و خوشحالي نمي‌رسد و من فقط به اين فكر مي‌كنم كه بتوانيم باري كه خيلي سنگين است را تقسيم كنيم و حداقل در حد دارو و ملزومات اگر از دست‌مان مي‌آمد قدمي ‌برداريم. چرا كه به ما ثابت شده ما هنرمندان موسيقي به حال خودمان رها هستيم و كسي متولي واقعي موسيقي نيست و تنها شعار مي‌دهند كه هنرمند تاج سر است و تعارفات اينچنين كه تمامي ندارد. اين خيلي حرف زشتي است كه مي‌گويند هنرمند نبايد براي پول كار كند، واقعا يعني چه؟ خب شغل من كه نوازندگي، خوانندگي و... است اگر براي پول كار نكنم، درآمدم از كجا بايد بيايد؟ در همين آذربايجان شما با عالم قاسم‌اف تماس بگيريد و مبلغ مرسومي را پيشنهاد كنيد مي‌رود و در آن مراسم آواز مي‌خواند تا پولش را بگيرد، چون شغل اوست و كاملا طبيعي است. اين حرف‌ها در يك جايي مثل آذربايجان كه موسيقي آن الان به واسطه اين همه حمايت جهانگير شده، وجود ندارد كه هنرمند نبايد براي پول كار كند. من نمي‌گويم هنرش را به آنچه اعتقاد ندارد، بفروشد ولي دريافت پول براي ارايه هنرش مساله‌اي كاملا طبيعي است. متاسفانه موسيقي در اين مملكت هيچ حامي و پشتوانه‌اي ندارد.»
او در پايان عنوان مي‌كند: «يكي از موسيقيدانان بزرگ كه از بردن نامش شرم دارم كه به چنين وضعيتي افتاده بود، سال 94 هيچ پولي براي درمان بيماري‌اش نداشت. خوب به ياد دارم كه همسرش چقدر غمگين بود؛ من همراه دوستانم يك كنسرت برگزار كرديم و همه آن را براي درمان ايشان داديم باور كنيد يك ريال براي خودم برنداشتم و هنوز غم و نگاه دوست موسيقي‌دانم در ذهنم هست كه در رديف اول نشسته بود. خب چرا بايد اين وضعيت باشد؟ چرا بايد اين طور اتفاقات به وفور بيفتند. اين حوزه يك متولي دلسوز ندارد. جيب هنرمندان از به به و چه چه پر نمي‌شود. براي نگه داشتن موسيقي اصيل بايد هنرمندان را حمايت كرد. مگر هنرمنداني كه به صورت جدي كار مي‌كنند و تاثيرگذار هستند، در كل كشور چند نفر هستند؟ باور كنيد با يك برنامه مي‌توان لااقل اينها را پوشش داد تا حيات اين هنر كه البته ديگر چيزي از آن نمانده، تداوم داشته باشد. به ما مي‌گويند شما آواز اصيل ايراني را زنده نگه داشتيد، چه زنده نگه داشتني؟ چگونه بدون هيچ سرمايه و كاري مي‌توان ادامه داد؟ در نهايت بازهم تاكيد مي‌كنم ما هيچ كار بنيادي نمي‌توانيم انجام دهيم و فقط اميد داريم كه خودمان از سنگيني بار هم كم كنيم و نگذاريم از جامعه موسيقي كسي به خاطر مقدار كمي پول از بين برود يا كمرش بشكند...»


حسين عليشاپور، خواننده آواز ايراني و پژوهشگر موسيقي: 

   مسوول اداره فرهنگ و ارشاد يك شهرستان حتي اگر بودجه دولتي نداشته باشد كه البته بايد بگيرد ولي در صورتي كه اين اتفاق نيفتاد و بودجه تعلق نگرفت، مي‌تواند با رايزني نگذارد چنين اتفاقات تلخي براي هنرمندان آن محدوده بيفتد و اتفاقا كار سختي هم نيست فقط بايد خودش را به واقع مسوول بداند، اين توقع زيادي است؟
   ما كم و بيش همگي، از وضعيت منطقه سيستان و بلوچستان اطلاعاتي داريم، آقاي رسول خادم كه از دوستان هستند، موسسه‌اي دارند كه وقتي درباره مشكلات اين منطقه بحث بود، مي‌گفتند كه آنقدر اين چاه مشكلات آنجا عميق است كه هرچه در آن مي‌ريزيم، پر نمي‌شود. درست هم مي‌گويند مشكلات مناطقي مثل سيستان‌و‌بلوچستان خيلي بيشتر است اما مساله سرگرداني همه هنرمندان موسيقي است. هنرمندان موسيقي مشكلات فراواني دارند و نمي‌دانيم كه نهادهايي مثل صندوق هنر واقعا چه كاري انجام مي‌دهند!

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون