چك بدهيد انار بخوريد.../ پرده افاضهگويي من
بهزاد احمدي
پوپوليست در نهاد خويش بازيگر است و شعارمحور، از آن روي كه بر پايه پروپاگانداي خيالپرستش مدام راه ميرود و آواز ميخواند و مشاطهگري مترسكها ميكند. پوپوليست روزنامه دارد، پوپوليست با توده ميخندد و با تهيدستان شاديانه برپا ميكند. پوپوليست در افكار عمومي، سياستمداري باهوش است. پوپوليست همرنگ جماعت ميشود از بيم رسوايي، اما چه بگويم و چه بنويسم، به قول جاناتان رندل: «با اين رسوايي چه بخشايشي». پوپوليست حماسه ميسازد و حماسه ميسرايد. پوپوليست عاري از تهيبودگي و تهيمايگي و تهيگريزي است. پوپوليست با مترو به سر كار ميرود و به جاي ماشين شخصياش با قطار مسافرت ميكند. پوپوليست آدم بدي نيست و دوست دارد تحسينش كنند و برايش كف بزنند و هورا بكشند. البته پوپوليست بهترين نوع دفاع را حمله ميداند، پوپوليست گاهي نخبه است و گاه نوكر مردم. پوپوليست هميشه بهدنبال خوشنامي و خوشخيمي و خوشخيالي و خوشزباني و خوشحالي و خوشخلقي و خوشخبري و خوشبيني و خوشاقبالي و خوشاخلاقي و خوشمزگي و خوشقولي و... است، عرض كردم پوپوليست باهوش است و دستگاه تبليغاتیاش برقرار است و بر دوام...
پرده شاعرانه من
كدامين سرخ
قلب من يا انار؟!
اين منم نقدِ سرخ آويخته از زبانم
يا ميدهد سبزِ سر بر بادم
يا ميرهاند جانِ شيرينم
كدامين سرخ
قلب من يا انار؟!
پاييز تو بگو
انار كشور نوظهوري است در ميان جنگل
يا پيامبري در قفس سينه و مغضوب سازمان ملل
اخبار زرد در پرده طنز
جشنواره انار در روستاي «دلهمرز» در كردستان، به تازگي برگزار شد و در اين مراسم از آخرين نامگذاري هم رونمايي شد؛ «استان كردستان سرزمين جشنها و جشنوارهها». البته پيشتر «سنندج شهر خلاق موسيقي»، «سنندج پايتخت كتاب ايران» و «سنندج پايتخت نوروز جهان»، فصل ديگري از پروسه نامگذاريها در كردستان بوده است كه اگر سرپوشگذاري بر كارنامه مردود متوليان به حساب نيايد، بدون ترديد، قباي افتخاري بر دوش نامگذاران نيز نخواهد بود.
پرسش مهم اين است، چه كساني نامگذاري ميكنند و چرا؟ با زباني ساده، مگر اين همه جشن و شادي و سرمستي براي چيست؟ گذر از سوگ و سوگواريهاست يا جشن بهرهوري محصول؟ بسان جشن مهرگان، جشن سده، جشن نوروز و جشن فروردگان. هيچ عقل سليمي مخالف شادي و آرامش مردم نيست، اما واقعا همهچيز بر وفق مراد است؟! آيا جشنوارهاي زيباتر از پايان فقر و فساد و بيكاري است؟ چرا كسي را ياراي برپايي جشن ريشهكني اعتياد در كردستان نيست؟ چرا نامگذاران، جشن آشتي با نخبگان قهر كرده، جشن ريشهكني بيسوادي، جشن سير نزولي طلاق و جشن كاهش خودكشيها در كردستان را پيشنهاد نميكنند؟ مصادر كردن، پديده جديدي نيست و نشانه تسلط فضاي تبليغي بر فضاي باز سياسي است، مصادره كردن زحمت باغداران به نفع دولت، پديده غريبي نيست. مصادره كردن دسترنج ديگران، داراي ابعاد گوناگون است، تكوين و شكلگيري اين پديده و فضا، هنر نيست، برعكس، بدعتي اهانتآميز در حقِ روزنامهنگاران مستقل، ريشخندي به نخبگان آزادانديش و مردمان اين ديار است. بدعتِ مصادرهگري، تبعات و زيانهاي خاص خود را دارد. مصادرهگري، كژكرداري در ذهن است و فريب در سياست. نامگذاريهاي بياساس در كوتاهمدت، پردهپوشي و نمايشي كردن امور و در بلندمدت، افشاگري ناخودآگاه است، بنابراين به پند لسانالغيب رجوع كنيم، آنجا كه ميفرمايد: «تو خود حجابِ خودي حافظ از ميان برخيز»
پرده آخر
به «تيتر» برميگردم، جشنواره انار در كردستان برگزار شده و رنگ سرخ به حراج گذاشته شده و غوغايي برپاست، شايد «يك دست جام باده و يك دست زلف يار/ رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست»
تيترِ «چك بدهيد و انار بخوريد» رمز است، تيتر را «رمزگشايي» كنيد و انار بخوريد...
شاعر و روزنامهنگار