هنر مديريت و فاجعه ناكارآمدي
جعفر گلابي
«مديريت» كه اغلب انقلابيون عالم احساس دارا بودن آن را دارند، هنري پيچيده و نيازمند دانش، تجربه، تواضع، واقعنگري، مشورتپذيري، سختكوشي، تعهد و شجاعت است و فقط نوادر نبوغ ذاتي آن را دارند. مديريت درست و اصولي و جامعنگر ميتواند ملتي را به سعادت برساند همچنانكه توهم آن بنيانكن و فاجعهساز است. در مديريت ناكارآمد طبق طنزي كه در عوام شيوع يافته حتي كار جهنم هم به سامان نميرسد، چراكه يك روز قير نيست، روز ديگر قيف نيست و روزي هر دو هستند ولي قيرريز نيست! هر كشوري به توسعه رسيده چالش اصلي را در مواجهه با انواع مانعها و تزاحمها و عيبها و نقصها و نادانيها و ناكارآمديها و فسادها قرار داده، روي آنها متمركز شده و اولويت واقعي خود را متوجه كارآمدي كرده است.اما به نظر ميرسد در كشور ما و بسياري از كشورها كه با مشكلات بزرگ روبهرو هستند هنوز اين واقعيت بديهي مورد پذيرش اجماعي قرار نگرفته و كارآمدي رتبه اساسي در تصميمها ندارد و راه رسيدن به آن به درستي انتخاب نميشود. اگر از اين زاويه به تاريخ حداقل 200 ساله كشور نگاه كنيم افزون بر معضلات سياسي، ضعفهاي مديريتي مستقلا مخرب بودهاند.طي همين مدت دو انقلاب بزرگ و انواع جنبشها و رويدادهاي گسترده براي غلبه بر مشكلات و عقبماندگيها و رسيدن به يك زندگي شرافتمندانه با رفاه نسبي روي داده ولي مشكل كارآمدي حل نشده است. اگر روزي اجماع شود كه مشكل اصلي كشور ناكارآمدي در سطوح مختلف است احتمالا با همين شناخت ضروري امكان ديدن عيبها و نقصها و برطرف كردن آنها به وجود خواهد آمد.مسلما بسياري از مشكلات از حوزه سياست سرچشمه ميگيرد ولي چرا باوجود انواع تحولات مثبت و منفي در اين حوزه باز هم روند معنادار و مستمري در حل مشكلات مشاهده نشد؟ اصولگرايان فكر ميكردند و شعارش را هم ميدادند كه اگر حاكميت يكدست شود، ميتوانند برقآسا مشكلات را حل كنند.
ولي البته هنوز راه به جايي نبردهاند و در اغلب مسائل اگر وضع بدتر نشده، بهتر هم نشده است.جالب اينجاست؛ در حالي كه مشكل اساسي و عميق و ريشهدار و تاريخي ما اتفاقا در همينجاست، دولتي روي كار آمد كه بعد از دو سال و نيم هنوز برنامه هفت هزار صفحهاي خود را منتشر نكرده، تيم منسجم و چارچوبدار اقتصادي ندارد و بسياري از مديران ارشد و ميانياش يا تجربه اجرايي ندارند يا در حوزههاي غيرمرتبط به كار گرفته شدهاند و از همه بدتر برخي دانش لازم را ندارند و كلا اين مشكل تاريخي كشور را فربه كردهاند. براي اثبات اين معنا نياز به تطويل نيست، خودروسازان گرانترين و در عين حال بيكيفيتترين سواريها را تحويل مردم ميدهند، لازم نيست منكران ناكارآمدي راه دوري بروند همين حالا از پنجره اتاق خود وضع آلودگي هوا را بنگرند و حق را به منتقدان وضع موجود بدهند، در زماني كه همه مطالعات نشان ميداد كه خشكساليهاي عظيم و تغييرات شديد اقليمي در راه است، دولت ديگري بيحساب اجازه حفر هزاران چاه را صادر كرد و سفرههاي زيرزميني آب بلعيده شد و طبق نظر كارشناسان بازگشتن اين منابع آبي در بهترين شرايط به دهها سال زمان نياز دارد. تورم كه مادر همه مشكلات است جز توقفهاي كوتاه مستمرا وجود داشته و حتي به عددهاي وحشتناك 40 و 50 درصد رسيده و ظاهرا ماندگار شده است. تورم مستمري كه بلاي خانمانسوزي بر سر توليد و اشتغال و رفاه و از آن بدتر روح و روان مردم ميآورد.
مسلما ما به عنوان ملتي باسابقه و داشتن منابع عظيم انساني و طبيعي ميتوانيم مشكلات را حل كنيم ولي فروتنانه و واقعگرايانه بپذيريم كه تاكنون به اين مهم دست نيافتهايم و بعضا شاهد عقبگرد بودهايم. به عبارتي حتي اگر مشكلات سياسي كه كليدي هستند، حل شوند و اراده مردم منشا همه تصميمات شود تازه بايد همه فكرها و انديشهها و تجربههاي عميق و جسورانه تجميع شوند تا مساله اصلي كه بحران ناكارآمدي است، درمان شود. اصولگرايان كه در وضع موجود عيب اساسي نميبينند و اغلب مشكلات را به دشمنان نسبت ميدهند و فعلا مساله اصليشان حجاب است جاي خود دارند، حتي اگر اصلاحطلبان با تمام نيروهاي با تجربه وارد عمل شوند و اجازه كار به آنها داده شود، يك دوره چندين ساله طولاني كارزار و تلاش و حمايت با رياضتهاي سخت نياز دارند تا ديو هزار سر ناكارآمدي را بشناسند و بر جاي خويش بنشانند. به نظر ميرسد كساني كه مشكل اصلي را در ساختار سياسي ميبينند از شدت تاثيرات ناكارآمدي غفلت ميكنند. شاه ضمن داشتن روابط گسترده با شرق و غرب دنيا و صادرات 6 ميليون بشكه نفت و جمعيت 30 ميليوني و حمايت از طرف امريكا بدون كوچكترين تحريم و فشار اقتصادي، چنان از تورم آشفته شده بود كه به دولت اخطار داد و ضربالاجل تعيين كرد كه اگر براي آن چارهاي نينديشد، ارتش را وارد ميدان خواهد كرد! البته او هيچگاه با هر ميزان از فشار به دولت نتوانست مشكل تورم را حل كند. در حال حاضر رفع تحريمها و تنشزدايي با جهان براي تنفس مردم و حاد نشدن گستره فقر اولويت دارد ولي در اين صورت هم باز خواهيم ديد كه در ميدان عمل چه مشكلات غولآسايي وجود دارد و مديريتهاي ضعيف با رفتار باري به هر جهت تا چه حد در مقابل اين غولها دست بسته هستند؟ در دنيا همه دموكراسيها كارآمدي نشان ندادهاند و كشورها فاقد انتخابات ناكارآمد نبودهاند. ما به موازات حل مشكلات سياسي نيازمند توجه و چارهيابي اساسي و تاريخي براي بحران ناكارآمدي كه فساد هم با خود ميآورد، هستيم و اگر اين معضل برطرف نشود بهترين تغييرات سياسي هم خود به خود رفاه و آسايش و پيشرفت ايجاد نخواهد كرد. در واقع تغييرات مثبت سياسي ابتداي حل مشكل ناكارآمدي يا يكي از راههاي كارآمدي است.