گوينده مهمتر از گفته
محسن آزموده
در روزهاي اخير انتشار اظهارات يك مقام ارشد امنيتي رژيم سياسي سابق در يكي از شبكههاي تلويزيوني فارسيزبان خارج از كشور بحثبرانگيز شده. پرويز ثابتي، رييس اداره سوم ساواك در يك سريال تلويزيوني هفت قسمتي به شرح ديدگاهها و نظرات خود راجع به وضعيت سياسي و اجتماعي ايران در دوران مسووليتش پرداخته و از خلال آن تاريخ ايران در عصر پهلوي دوم را از ديدگاه خودش روايت كرده است. او در اين برنامه تلويزيوني حدودا هفت ساعتي، ادعاهايي را درباره بسياري از چهرههاي سياسي و فرهنگي تاثيرگذار در ايران معاصر مطرح كرده كه بعضا با واكنشهايي گسترده در ساير رسانهها و شبكههاي اجتماعي مواجه شده است. البته اين حرفها جديد نيست و اين مقام ساواك، ده سال پيش (1391) هم آنها را طرح كرده بود، در قالب گفتوگوهايي با عرفان قانعي فرد كه به صورت كتابي با عنوان «در دامگه حادثه» كه به صورت غيررسمي در ايران هم منتشر شد. انتشار اين صحبتها در شرايط آن روز، اگرچه در مطبوعات و رسانههاي داخل و خارج واكنشهاي فراواني داشت، اما به علت كتاب بودن و وضعيت آن ايام در ميان مخاطبان عمومي چندان فراگير نشد. آن كتاب از سوي جامعه علمي و دانشگاهي تاريخ هم جدي گرفته نشد از جمله به علت آنكه سوگيري سلطنتطلبانه مصاحبهكننده در آن گفتوگوها به وضوح مشهود بود و شرايط تاريخ نگاري شفاهي در آنها رعايت نشده بود. اما پخش اين حرفها در قالب «سريال تلويزيوني» خوشساخت، در شرايط كنوني بسيار مورد توجه قرار گرفته، به خصوص كه مخاطب آن عموم مردم هستند، نه كتابخوانها يا كساني كه موضوعات تاريخي را از منابع و كانالهاي متعدد و به صورت روشمند و بعضا دانشگاهي دنبال ميكنند.
در اين يادداشت كوتاه با راست و دروغ حرفهاي آقاي ثابتي كاري ندارم، در اين باره فراوان صحبت شده و خواهد شد. به عنوان يك دانشجوي رشته تاريخ و دانشآموخته فلسفه، تنها ميخواهم يك نكته روشي در مواجهه با تاريخ و منابع تاريخي را خاطرنشان شوم. ترديدي نيست كه اظهارات اين مقام ارشد امنيتي به لحاظ تاريخي بسيار اهميت دارند و در قالب روايتي شفاهي بايد مورد توجه قرار گيرند، همچون صدها ساعت منابع تاريخ شفاهي ديگر كه از مقامها و چهرهها و شخصيتهاي سياسي و فرهنگي به صورت صوتي و تصويري وجود دارد. بررسي محققانه و عالمانه هر يك از اين منابع هم مستلزم وقت گذاشتن بسيار و مجهز بودن به ابزارهاي نظري و آشنايي با دانشهايي چون جامعهشناسي و روانشناسي و ... است. صرف اينكه يك نفر ادعا كند كه ديگري چنين كرده يا فلان واقعه به اين شكل خاص اتفاق افتاده، باعث نميشود كه ما باور كنيم او حقيقت را ميگويد، حتي اگر كاملا به آن فرد اطمينان داشته باشيم. قدما ميگفتند به «آنچه گفته شده» (ما قال) بنگريد، نه به «آن كسي كه ميگويد» (من قال). البته در معرفتشناسي و فلسفه، «گواهي» (testimony) يعني «ادعاهاي فرد موثق» در كنار ادراك حسي و حافظه و درون نگري و شهود و عقل، يكي از منابع «شناخت» يا «معرفت» است، يعني چنين نيست كه فكر كنيم «آن كسي كه ميگويد» اصلا اهميت ندارد. بنابراين در بررسي صحت و سقم يك گفتار بايد به «آن كسي كه ميگويد» هم توجه كرد، به همين دليل است كه هم روستاييهاي چوپان دروغگو به حرف او اطمينان نكردند. اگر چه در آن مورد خاص، روستاييان اشتباه كردند، اما آنها تقصير نداشتند و مقصر چوپان مردم آزار بود.
بنابراين در بررسي ادعاهاي افراد در تاريخ شفاهي، در وهله اول فردي كه سخن ميگويد، اهميت پيدا ميكند. يعني در بررسي صحبتهاي او بايد به دقت بدانيم او چه كسي است، چه پيشينهاي داشته، از چه جايگاهي صحبت ميكند و ... به همين علت است كه در تاريخنگاري شفاهي معمولا سابقه و پيشينه خانوادگي و خاستگاه فرد اهميت دارد و در انتشار صحبتها، تلاش ميشود هيچ ويرايش و پيرايشي صورت نگيرد و هر آنچه گفته، به هر شكل كه گفته عرضه شود، حتي اگر با تكرارهاي خستهكننده همراه باشد يا با خطاهاي فاحش. از اين حيث مطالب يك تاريخ شفاهي، پيش و بيش از هر چيز، شخصيت گوينده را معرفي ميكند. اين سخن به معناي بياهميتي گفتههاي آن فرد نيست، بلكه اتفاقا اظهارات فرد گوينده، بسته به جايگاه تاريخي و نقشي كه در وقايع ايفا كرده، مهم است و بايد در هر تحليل تاريخي مورد توجه قرار گيرد. اما اين سخنان بايد در كنار ساير منابع گذاشته شود و با دقت صحت و سقم آنها مورد سنجش قرار گيرد.
در مورد حرفهاي آقاي ثابتي هم بايد در نظر داشت كه او در راس يك نهاد امنيتي بدنام بوده و روشن است كه در گام نخست ميخواهد اقدامات خود و نهاد متبوعش را تبرئه و توجيه كند. ضمن اينكه او يك تحليلگر تاريخ نيست و تنها از منظر يك بازيگر درباره وقايع و افراد صحبت ميكند. در نتيجه در تماشاي اين سريال تلويزيوني، نبايد مرعوب آب و رنگ آن شد و بايد با دقت حتي به زبان بدن گوينده توجه كرد و محدوديتها و محذوريتهاي او را فراموش نكرد. حرفها و ادعاهاي پرويز ثابتي، نه «معرفت» يا «حقيقت» تاريخي كه يك منبع مهم و قابل توجه است كه با توجه به جايگاه او بايد با هوشمندانه با آن مواجه شد تا شايد بتوان از دلش به معرفت تاريخي نزديك شد.