• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5649 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۸ آذر

نقد فيلم سيسو (Sisu) به نويسندگي و كارگرداني جلماري هلندر

رامبو، جان ويك، ترميناتور و چند فيلم ديگر

آريو راقب‌كياني

فيلم «سيسو»، فيلمي به نويسندگي و كارگرداني جلماري هلندر محصول كشور فنلاند، فيلمي است كه نه در بعد تاريخي‌اش مي‌تواند موفق عمل كند و نه رداي اكشن كپي‌برداري شده آن، به تن‌ نحيفش مي‌آيد و مي‌نشيند. فيلم كه با ديدگاه مثلا ضد‌نازي‌‌اش مي‌خواهد جلب ‌توجه و نگاه مخاطب سينما را به سوي خود معطوف كند و از اين طريق براي خودش شناسنامه‌اي در سينماي ضدنازي دست و پا كند، هيچ‌گاه نمي‌تواند هويت و ماهيتي راستين پيدا كند. مشخصا مولف فيلم دغدغه سينماي ضدجنگ و بالاخص جنگ جهاني دوم و شوريدن بر آلمان وقت را ندارد و از آنجا كه قهرمان پوشالي قصه‌‌اش را براي نجات از سرگرداني و در‌به‌دري از لامكاني و لازماني، بايد به نقطه‌اي وصله و پينه كند كه تا حدودي معنا و مفهوم به حضور او ببخشد، چاره را در بازتعريف وي در عرصه نبرد نازي ديده است. سوال پيش مي‌آيد كه آيا اساسا فيلم «سيسو» با انتخاب اين واژه پرطمطراق غيرقابل ترجمه فنلاندي، در قالب رابطه سينما با واقعيت تعريف مي‌شود يا صرفا توهمي تزييني-ماليخوليايي است بر پرده نقره‌اي؟ 
در اپيزود اول فيلم با نام «طلا» كاراكتر آتامي كرپي (با بازي فوق تصنعي جورما توميليا) پيرمردي منزوي و تنها نمايش داده مي‌شود كه در جست‌وجوي طلا در بحبوحه جنگ و گيرو‌دار عقب‌نشيني نازي‌ها، در حال حفاري زمين دشتي زيبا و امن براي كشف و استخراج طلاست كه گويي اين منطقه در جغرافياي جنگ نمي‌گنجد! همان ابتدا به ساكن مشخص نمي‌شود كه چرا كارگردان ساختاري اپيزوديك را براي نمايش فيلم انتخاب كرده است. مسلما در هيچ ‌كدام از اپيزودهاي سيسو يك هدف غايي براي رسيدن به آن از طرف قهرمان ناميراي داستان تعريف نشده و صرفا نامگذاري اپيزودها براي برجسته‌سازي سكانس‌ها و پلان‌هاي هر بخش و الصاق آن به نامي است كه گاهي بي‌ربط جلوه مي‌كند. به نحوي كه كارگردان كه اپيزودهاي دوم تا شش را با عناوين دهان پركني چون؛ نازي‌ها، ميدان مين، اسطوره، زمين سوخته و به كسي رحم نكن! مزّين كرده بود از بي‌اسمي براي اپيزود انتهايي، نام پاياني را براي اين اپيزود انتخاب كرده است! و شايد اين انتخاب مبتديانه براي اپيزوديك شدن فيلم، چاره‌جويي فيلمساز براي جامپ كات‌هاي فيلم (برش پرشي) و ناتواني در تداوم بصري سكانس‌هاست. 
در ادامه اپيزودهاي فانتزي نماي ديگر فيلم تصوير غيرشخصيت‌پردازانه‌اي كه از اين قهرمان به خورد مخاطب داده مي‌شود، ظاهري مصمم، كم حرف و رفته‌رفته رويين‌تن بودن است كه در پس هيچ كدام دليل منطقي ارايه نمي‌شود. كم حرف بودن شخصيت در اين فيلم نسبت كليشه‌اي به مانند فيلم‌هاي مشابه مي‌گردد از آنچه در چنين شرايطي فيلمساز از كاراكتر مي‌خواهد شخصيتي هولناك، غيرقابل فهم جهت تعليق مضموني و پيچيده ارايه دهد كه به كارگيري اين خصوصيت در اين فيلم ره به جايي نمي‌برد. تماشاگر به مرور در مي‌يابد كه شخصيت اصلي فيلم نسبت به جنگ و كشتار خونين نازي‌ها بي‌تفاوت است (گذر خونسردوار و يورتمه‌وار وي از جسدهاي به‌ دار آويخته شده) و تنها مساله‌ذهني‌اش تبديل طلاها به اسكناس‌هاي درشت و قابل حمل همچون كابوي‌هاي وسترن است! بنابراين جدال و دوئل او با يك هنگ نازي نه بر سر مسائل انساني (به عنوان مثال آزادسازي زنان اسير در بند) كه بر تصاحب مجدد طلاهاي به سرقت رفته‌اش است. فيلم حتي رابطه‌اش را با موجوديت زن به شكل صحيحي تعريف نمي‌كند و از تجمع آنها در پشت يك كاميونت استفاده ابزاري به منظور جلب ترحم از مخاطب و اشاعه انزجار از نازي‌ها مي‌كند. اما قهرمان داستان ابايي از بازگشت به زمين‌‌هاي سوخته به جاي مانده از نازي‌ها ندارد و با اين رويكرد فيلمساز است كه مي‌توان گفت فيلم مي‌توانست در هر مكان و زمان ديگر شكل بگيرد؛ مثلا در جنگ ويتنام يا جنگ دو كره تا زماني كه چيزي زائد و مزاحم، قهرمان داستانش را قلقلك دهد و در نتيجه او را به تكاپو و انتقام‌جويي شي‌ءواره (مالكيت مجدد ‌دار و ندار) وا دارد! 
فيلمساز انواع و اقسام حوادث و اتفاقات از پيش مقدر شده بلاهت‌آميز و چيده شده غيرقابل باور را براي رسيدن قهرمانش به سر منزل مقصود قصه فيلم روايت و سكانس‌بندي مي‌كند تا شايد همدلي مخاطب را با او برانگيزد و البته كه مخاطب طي فيلم با هنگي از نازي‌هاي فاقد عقلانيت و شعور مواجه است كه در مواجهه با ارتش تك نفره اين پيرمرد جاودانه فيلمساز و كهنه‌سوار سابق از جنگ با شوروي، چون برگ پاييزي مي‌ريزند، فرار مي‌كنند و سلاخي مي‌شوند. سكانس‌هاي آشناپندارانه از اين پيرمرد شبيه‌سازي شده بارها در سينماي اكشن نمايش داده شده است از جمله؛ بخيه زدن خود با ابزار غريب، ماندن در زير آب به مدت طولاني، جان سالم به در بردن از بارش گلوله انواع تيربارها، آويزان ماندن با طناب ‌دار طي يك شبانه‌روز، زنده ماندن پس از سقوط هواپيما و ...! بنابراين اين فيلم را مي‌توان از منظر زيباشناختي خشونت صرفا تماشا كرد و صد البته كه شكل‌گرايي و شكل‌گيري اين فيلم هم سرگرم‌كننده ژانر جنگ و زد و خورد و هم خسته‌كننده از تكرار صحنه‌هاي اكشن تا حد زيادي مديون فيلم‌هاي رمبو، جان ويك، ترميناتور و چند فيلم ديگر است. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون