بازگشت به سنت بنيانگذار
اما به تدريج نه شاه به مشروطه سلطنتي ملتزم بود، نه راي مردم به حساب ميآمد و نه براي مجتهدين حق نظارت قائل شدند.
از سوي ديگر جامعه ايران در طول تاريخ، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام عميقا مذهبي بودند و اين اعتقاد مذهبي به تدريج در باور به اسلام و مكتب اهل بيت(ع) متبلور شد. ايرانيان در عين تمايل به توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي، اين تمايل را با مراعات اصول و ارزشهاي ديني ميخواستند.
مردم ايران عدالت را در مكتب علي، فاطمه و حسين جستوجو ميكردند، حكومتي را ميخواستند كه پيشرفت و توسعه اقتصادي آن منطبق با موازين ديني باشد. بارها خوانده و شنيده بودند كه اسلام دين آزادي و تشيع مذهب اعتراض و عدالت خواهي است. بنابراين حكومت مطبوع مردم ايران حكومتي بود كه در عين بهرهگيري از تجارب دنياي مدرن، به سنتهاي ديني آنان آسيبي وارد نكند از اين رو انقلاب مردم ايران از مشروطه تا نهضت ملي و قيام پانزدهم خرداد و بالاخره انقلاب فراگير سالهاي ۵۶ و ۵۷ رنگ ديني و مذهبي داشت. راهپيماييها در محرم و عاشورا و مجالس ديني محل اعتراض به نظام حاكم و درخواست تشكيل حكومت اسلامي شد. نسل ما به خاطر دارند كه در شعارهاي مردم ايران پس از استقلال و آزادي شعار حكومت اسلامي پرطنينترين شعارها بود بنابراين از يك سو خواستار تغيير نظام سلطنتي و از ديگر سو خواستار نظام متكي به آراي مردم با رعايت اصول و ارزشهاي اسلامي بودند.
امام خميني اين مطالبه عمومي را در شعار جمهوري اسلامي و بعدها در نظام جمهوري اسلامي تعريف كرد. شعاري كه در راهپيماييهاي ميليوني به جاي حكومت اسلامي و در رفراندوم و سپس در قانون اساسي به عنوان مطالبه تاريخي مردم ايران متبلور شد. جمهوري اسلامي در تعريف امام خميني در نوفل لوشاتو و سپس در ايران عبارت بود از جمهوريت به معناي حاكميت اراده مردم بر سرنوشت خويش و اداره كشور در قالب رفراندوم، انتخابات و اعتراضات قانوني و اسلاميت به معني انطباق قوانين و مقررات با موازين ديني. در حقيقت جمهوري اسلامي تلفيق اراده مردم با مذهب رسمي است كه بعدها از آن تعبير شد به مردمسالاري ديني يا مردم سالاري سازگار با دين.
طرح جمهوري اسلامي همچنان ميتواند راهحل برون رفت از بن بستها باشد، به شرط آنكه به اصل و لوازم آن پايبند باشيم و با انحراف مدعيان و مغالطه بدخواهان به صف براندازان نپيونديم.
اين بحث ادامه دارد.