وتوي آتشبس: دو برخورد با يك مخرج مشترك
فريدون مجلسي
امريكا با وتو كردن قطعنامه شوراي امنيت درباره برقراري آتشبس فوري در غزه در برابر افكار عمومي جهان ايستاد. چنين اقدامي براي امريكا بدون هزينه نخواهد بود. دعوت براي تشكيل اضطراري شوراي امنيت از موارد استثنايي بود كه با دعوت شخص دبيركل سازمان ملل متحد انجام شد تا شايد در آلام فاجعه غزه كاهشي رخ دهد. اين دعوت به آن معني نيست كه دبيركل سازمان ملل متحد و 13 كشوري كه به آن قطعنامه راي مثبت دادند و حتي انگليس كه راي ممتنع داد، پشتيبان حماس و عملكرد خونين آن بودهاند. در واقع در برخورد با اقدام متهورانه و عمليات خونين و ماجراجويانه عبور نيروهاي حماس از زمين و هوا و دريا و نفوذ به آن سوي مرزهاي غير قابل عبور اسراييل و غافلگيري حيرتانگيز آن كشور، دو ديدگاه وجود دارد؛ يكي ديدگاه كساني است كه مانند حماس خواهان نابودي اسراييل هستند و ديگري تفكر اعتدالي كساني است كه به همزيستي مسالمتآميز و راهحلي صلحآميز متضمن تشكيل دو دولت همراه با حمايتهاي بينالعربي و بينالمللي از آسيبديدگان فلسطيني ميانديشند كه بتوان به اين خونريزي تاريخي پايان داد. اما هر دو تفكر اكنون با ملاحظه آوارگي خونين و بيپناهي ناگهاني صدها هزار نفري ميانديشند كه كار و زندگي داشتند، بچهها مدرسه ميرفتند، بازي و تفريح ميكردند و از رفاهي نسبي برخوردار بودند. اكنون نه جايي دارند و نه ناني و نه آبي! تا امروز بيش از 17 هزار نفر از آنان مردهاند! معمولا در اين حوادث شمار زخميها بسيار بيشتر از آمار مردگان است كه براي آنها نه بيمارستاني باقي مانده است و نه امكانات پرستاري و درماني! ديدن روزانه اين وقايع از صفحه تلويزيونها موجب ميشود كه هر دو گروه عجالتا به مخرج مشتركي برسند كه خواهان پايان دادن به اين برنامه خونين روزانه هستند. وقتي در منطقهاي كوچك جنگي بزرگ با تداركات بسيار در ميگيرد، مردم عادي از بلاي جنگ دور نميمانند! وقتي مقاومت ادامه مييابد جنگ كينهتوزانهتر ميشود. تعديها بيشتر ميشود. اسيران را عريان ميكنند و بدناميهاي تاريخي بر جاي ميماند.
در دوران جنگ سرد كه دولت شوروي درگير جنگافروزيهاي ايدئولوژيك در گوشه و كنار جهان بود هر بار كه مسائل به خطر افتادن صلح و امنيت بينالمللي در شوراي امنيت مطرح ميشد، اين شوروي بود كه با وتوي خودش تلاشهاي ديگران را خنثي ميكرد. پس از فروپاشي شوروي تا مدتي آراي شوراي امنيتي رنگ ايدئولوژيك خود را از دست داده بود. فراموش نميكنيم كه در قطعنامههاي منجر به تحريم بينالمللي ايران، روسيه و چين نيز همراه ديگران راي ميدادند. اما اكنون راي امريكا در تقابل با افكار عمومي جهان حيرتانگيز است. درست است كه امريكا تضمينكننده بقاي اسراييل است و در هر جنگي طرف آن كشور را ميگيرد و از هيچ كمكي هم فروگذار نميكند، اما به چه بهايي؟ امريكا ميگويد كه چون حماس با ضربهاي هولناك آغازگر جنگ بوده است، در قطعنامه پذيرش آتشبس بايد هر دو طرف محكوم شوند. اما اكنون جاي اين بحثها نيست. اكنون كار از اين حرفها گذشته است! تازه اگر قطعنامه آتشبس پذيرفته ميشد و تازه اگر اسراييل كه خود را مقيد به پذيرش اينگونه قطعنامهها نميداند، آن را ميپذيرفت، مگر در آلام مردم محتضر غزه چه تفاوتي رخ ميداد؟ اكنون براي آنها كشتار جنگ با آتش باري و بدون آتش باري ادامه دارد. مرگ و گرسنگي ادامه دارد. اكنون زمان داوري و محكوم كردن اين و آن نيست. مگر آتشبس براي آوارگان سقف و آب و نان و بهداشت ميشود. مگر مردم بينيازي را كه نيازمند شدهاند آرامش ميبخشد؟
دستاورد امريكا از اين اقدام ناشيانه و مقابله با افكار عمومي جهاني چه بود و چه ميتوانست باشد؟ براي نرنجاندن اسراييل ميتوانست مانند انگلستان راي ممتنع بدهد! سفيران كشورهاي عرب كه در سازمان ملل متحد يكصدا استمداد كردند مگر حاميان حماس هستند؟ اغلب آنها مخالف افراطگرايي و اقدامات مخل صلح و آرامش منطقه هستند. دولتهاي عربي كه روي ريل توسعه اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي افتادهاند، دريافتهاند كه قدرت بر پايه اقتصاد است و اقتصاد آرامش ميخواهد. اقتصاد توانمند ميتواند از عهده هزينههاي دفاعي توانمند برآيد، اما برعكس، اقتدار نظامي و دفاعي بدون پشتيباني اقتصادي مانند نظام شوروي سابق متزلزل ميشود. كشورهاي عربي خصوصا در منطقه ثروتمند خليجفارس در آينده مجموعه و ابرقدرتي اقتصادي و دفاعي خواهند بود. فكر ميكنم اسراييل اين را فهميده بود كه با اصرار به دنبال جا انداختن صلح ابراهيم و سپس عاديسازي روابط خود بود كه با ضربه تخريبي حماس عجالتا متوقف مانده است، اما پس از پايان ماجرا اين جنگ و حتي پس از حذف حماس ادامه آن روند به كجا خواهد انجاميد؟
بله، امريكا حامي اسراييل است. اروپا و حتي روسيه نيز چنينند. اما آنان به منافع بازرگاني و اقتصادي خود نيز ميانديشند. اسراييل در جايگاه پايگاه اروپايي ثروتمند و مقتدر در خاورميانه براي آنها مهم اما در عين حال پرهزينه بوده است. اكنون بازار عربي ثروتمندتر و مقتدرتر است و بيشتر هم خواهد شد. اكنون امريكا و اروپا تنها كشورهاي صنعتي صادركننده نيستند. نيازهاي كشورها از چين و هند و اندونزي و برزيل و تايلند و تركيه و مالزي هم تامين ميشود. امريكا و اروپا نميتوانند بازارهاي سنتي خودشان را به بهاي ارزان به چين و هند واگذار كنند. تحريم هم تيغي دولبه است. اين رويارويي امريكا اتفاقا موجب تقويت عملكرد مبادلاتي بريكس ميشود كه وابستگي به دلار و يورو را كاهش ميدهد و به آنان آسيب ميرساند.
ديپلمات پيشين و تحليلگر روابط بينالملل