از فوتبال و دربي به اندازه خودشان انتظار داشته باشيم!
تقصير گلمحمدي و نكونام نيست كه زندگي ما سخت است!
علي ولياللهي
اين جمله بسيار زياد بين هواداران فوتبال در ايران شنيده ميشود كه ما همين يك دلخوشي را داريم. معمولا وقتي تيمشان ميبازد با ناراحتي ميگويند: «ما از فلان جا فلان قدر راه آمديم بعد تيم ميبازد.» يا ميگويند: «ما كارگريم و مشكلات داريم و با اين شرايط آمديم تيم را تشويق كنيم آن وقت بازيكنان تلاش كافي نميكنند.» يا فغان سر ميدهند كه «بين اين همه گرفتاري آرزو داشتيم تيم محبوبمان ببرد تا حداقل كمي مشكلات را فراموش كنيم ولي...» بعد هم كلي بد و بيراه به بازيكنان و كادرفني ميگويند جوري كه انگار ميخواهند بگويند از هواداري ما سوءاستفاده شده است. امروز كه دربي 102 برگزار ميشود، اگر بازي به تساوي نرسد حتما اين جملات را به وفور از زبان هواداران خواهيد شنيد. بنابراين همين امروز فرصت مناسبي است تا كمي در اين رابطه صحبت شود. همه از مشكلات اقتصادي و فشارهاي اجتماعي اين روزها آگاهيم. وقتي هواداران فوتبال معترض ميشوند كه در چه شرايطي قرار دارند، همه متوجهند كه اين افراد از چه چيزي حرف ميزنند. واقعيت اين است كه جز قشر خاصي اكثريت مردم اين روزها دغدغه معيشت و زندگي دارند. اما همه اين هواداران بايد از خودشان بپرسند چند مربي فوتبال يا چند ستاره تيم محبوبشان چه تاثيري در بروز اين شرايط داشتهاند كه حالا از آنها انتظار دارند، اقدامي بكنند؟ واقعا تقصير يحيي گلمحمدي نيست كه قيمت گوشت بالاست يا جواد نكونام باعث نشده كه اجاره مسكن بيشتر از 150 درصد رشد كند! اين سروش رفيعي نبوده كه سه و نيم ميليارد دلار بابت واردات چاي به جيب زده است يا آن كسي كه صفحه صادق بوقي را مسدود كرد نامش سيدحسين حسيني نيست! بابت اينها بايد يقه افراد ديگري را گرفت! در همه جاي دنيا هواداران روي بازيهاي تيم محبوبشان حساس هستند و در دربيها اين حساسيت فوران ميكند. اما در كمتر جايي در دنيا شاهد هستيم كه هواداران همه آرزوهاي نداشتهشان را گره بزنند به ساق پاي بازيكنان. در كمتر نقطهاي از جهان ميبينيم كه يك نفر بگويد من مشكل مالي دارم بازيكن چرا خوب بازي نميكند! فوتبال ظرفيت بسيار بزرگي دارد، اما قرار نيست همه چيز را پوشش بدهد. هواداران بايد از فوتبال به اندازه ظرفيتش انتظار داشته باشند. از بازيكنان و مربي هم همينطور. اگر اين اتفاق بيفتد ديگر كسي پاي مشكلات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورش را به يك بازي فوتبال نميكشاند. اگر قرار است اعتراضي به اين مشكلات باشد كه حتما هم بايد باشد نبايد سر بازيكن و مربي تيم خالي شود. اگر چنين چيزي درك شود ديگر به سرمربي موفق تيم پرسپوليس با بطري آب معدني حمله نميشود.
امروز اگر بازي مساوي نشود حتما يك طرف ماجرا توي ابرها سير خواهد كرد و طرف ديگر در قعر تباهي فرو ميرود. خاصيت فوتبال و دربي همين است. ولي يادمان باشد اگر تيم محبوبمان برد اين تنها يك مسابقه فوتبال است و اگر باخت هم همينطور. يادمان باشد اگر رفاه نيست، مشكلات هست، آرامش نداريم يا هر چيز ديگر، تقصير بازيكنان نيست. نه اينكه بازيكنان اشتباه نكنند، اما اشتباهاتشان صرفا در قالب فوتبال است و بايد به همان اندازه هم بازخواست شوند. نه اينكه وقتي بازيكن سر توپ ميخورد ياد كاهش سرانه درآمدمان بيفتيم! تمام اين حرفها نافي تاثيرات اجتماعي و سياسي فوتبال نيست. فوتبال به واسطه گردهم آوردن عده زيادي از مردم كه همانرژي ميشوند از پتانسيل بالايي برخوردار است. فيلسوفها، هنرمندان از جمله كارگردانها و نويسندگان سرشناس به همراه نخبگان اجتماعي هميشه ديدي فراورزشي به فوتبال داشتهاند. اما بايد حواسمان را جمع كنيم كه پتانسيل فوتبال متفاوت است با آنچه ما امروز در ايران ميبينيم. بايد دقت كنيم هدف اصلي فوتبال لذت بردن است و در كنارش ميتوان ساير مسائل را هم در نظر گرفت. نه اينكه لذت بردن بشود فرع و افراد بخواهند همه شكستهاي زندگيشان را از فوتبال طلب كنند. در اين راه ميتوان كشورهاي صاحب فوتبال را الگو قرار داد. امروز در كشورهاي پيشرفته حتي هوليگانها هم انگيزههاي فرافوتبالي ندارند. آنجا فوتبال واقعا سرگرمي است. اين را ميشود در چهره تكتك هواداراني كه روي سكوهاي الدترافورد يا ومبلي يا ويلاپارك نشستهاند، ديد. دستكم اكثريت قريب به اتفاق تماشاچيان در سانتياگو برنابئو يا آليانز مونيخ يا سنسيرو مشغول كيفور شدن با فوتبال هستند؛ چه ببرند چه ببازند. حتي مردم جداييطلب كاتالان كه طرفدار بارسلونا هستند هم وقتي تيمشان ميبازد، نميگويند ما اين همه براي استقلال منطقه خودمان زحمت كشيديم آن وقت لواندوفسكي دروازه خالي را ميزند بيرون!