فرتوتي پسر پير فرانسه در ايران
ابراهيم عمران
آهسته و با احتياط رفتن و رعايت سرعت مجاز؛ شايد كار هر رانندهاي نباشد. چه كه اصولا رعايت آنچه قوانين بر آن تاكيد دارد، كار سختي است و لج و لجبازي هم در اين رعايت نكردنها دخيل است و به دلايل زيادي كه محل اين نوشتار نيست از آن ميگذريم. با توجه به كيفيت پايين قطعات خودروهاي داخلي؛ بيشتر صاحبان اين ماشينها تقريبا طي سال، چند باري به نمايندگيها مراجعه دارند. وقتي آنجا ميروي، تازه غم و مشكلت فراموش ميشود كه براي چه آمدهاي! ابتداي نوشته تاكيد شد كه آهسته و با احتياط رفتن؛ مگر ميشود با اين قطعات عموما خراب، با سرعت هم رفت؟! كه اگر چنين باشد مراجعه هفتگي به نمايندگيها و مكانيكيهاي سطح شهر هم ميشود روتين هر روز و هفتهمان! وقتي خودروي تحويلي سال هزار و چهارصدو يك و در كيلومتر بيست و يك هزار پانصد؛ دچار از بين رفتن صفحه كلاج و ديسك و تعويض استارت ميشود؛ ديگر چه بايد گفت و نوشت كه كمي آرام گيرد ذهن پريشان؟! و دردآور آنجاست كه گارانتي و ضمانتنامه هم معمولا در اين مواقع به كاري نميآيد! و براي خالي نبودن عريضه اين شركتهاي خودروساز؛ حين تعمير، ايرادهاي جزيي را نيز در فاكتور ميآورند كه شامل گارانتي هستند و برخي نيز قيمتهاي بالايي دارند تا مشتري دلش خوش باشد در فاكتورش ستون گارانتي و رايگان بودن هزينه نيز وجود دارد! آنچه در اين ميان مغفول ميماند، عدم پاسخگويي اين شركتهاست و در لفافه و عيان و پنهان، اشاره دارند كه همين قطعات نيز موجود نيست و برويد شاكر باشيد كه قطعهاي بود كه فعلا كارتان راه بيفتد! جالبي و طنز درد آورتر داستان آنجاست كه بعد بيرون آمدن از نمايندگيها، سيل پيامك و تماس سرازير ميشود كه آيا از خدمات راضي بودهايد؟ آيا برخورد كاركنان مناسب بود و انبوه پرسشهاي بيشمار «آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هيچي» و زماني هم كه اعتراض ميكني كه اين پرسشها كجاي كيفيت پايين قطعات را پوشش ميدهد؛ هيچ جوابي نميدهند و سكوت مطلق و محض آغاز ميشود! خيلي هم كه پيگير باشي؛ نهايت متصل به صندوق پستي مدير عامل ميشوي و پيام ميگذاري و تازه اين آغاز دوباره همان سيكل معيوب است و بس! و اينجاست كه اصولا قيد همهچيز را ميزني و دل ميسپاري در خيال به خودروهاي خارجي وارداتي كه حتي از كنارشان نيز نميتواني رد شوي! تازه ماشينهايي كه چند سالي از توليدشان گذشته و در كشورهاي متبوع نيز، استقبالي از آنها نميشود. نميدانم، قصه پر دردي است اين خراب شدنهاي گاه و بيگاه ماشينها، با لعاب دهن پر كن گارانتي داشتن و كارت طلايي! ما كه از طلايي بودن و گشتن پشيمان شدهايم. هيچ مرحمتي هم نيست كه مس شويم شايد! اين همه اپراتور نشستهاند پشت ميز و دقيقه به دقيقه زنگ ميزنند براي خدمات پس از فروش؛ غافل از آنكه خدمات اصولا در قبل فروش است. آنجاييكه اگر محصولي كيفيت لازم را داشته باشد؛ هيچگاه خدمات بعد آن جايي ندارد. خدمات هم تعريفي دارد. جزيي است. نه اينكه كل خودرو ايراد داشته باشد و دلمان خوش باشد به اين خدمات منتگذار. بيست و يك هزار كيلومتري كه طي هجده ماه راندن ثبت و چندين بار نيز براي قطعات معمولي مراجعه به نمايندگي شد؛ خبر از مسائل حلناشدهاي ميدهد كه كماكان ادامه دارد. سر آخر نيز با ديسك و صفحه از كار افتاده، سر از همان نمايندگي در آوردن كه معيار اين دوستان نيز عدد بيست هزار هست؛ يعني تا بيست هزار كيلومتر گارانتي ميدهند! و از آن طرف وقتي تعويض ميكنند شش ماه يا ده هزار تا! چه معاملهاي پرسودتر از اين! حل و شرح اين معادله هم با مشتري از همه جا زيان ديده كه كمي فكرش مشغول شود شايد يادش برود كه خودروي پيرپسر فرانسوي سابق، در چه حال نزاري به فرتوتي كامل رسيده است... .