از همزباني تا همدلي
ساره بهروزي
ساره بهروزي
فيلم «بلوط پير» ساخته كن لوچ فيلمساز صاحبسبك بريتانيايي، فيلمي صميمي و باورپذير و درعينحال دغدغهمند است. لوچ فيلمساز 88 سالهاي است كه در همه فيلمهايش نگرش اجتماعي- سياسي دارد و بيشتر مواقع اين شرايط را در خانوادههاي كارگري به تصوير ميكشد. «بلوط پير» كه براساس فيلمنامه پل لاورتي ساخته شده است، مانند ديگر فيلمهاي لوچ ساختاري منسجم دارد. اين فيلم علاوه بر نمايش شرايط خانواده پناهجويان و كارگران بريتانيا، نشان ميدهد همه دنبال عدالتي هستند كه سرمايهداري آن را به دالانهاي فراموشي رانده است. كن لوچ در اين اثر ما را با افرادي روبرو ميكند كه قرباني وضعيت جامعهشان شدهاند، اما مفلوك و حقير نيستند و راهي به سوي بهتر شدن ميجويند. ماجراي فيلم در دهكده معدني كانتي دورام ميگذرد كه در گذشته پر رونق بوده است. ديو ترنر در نقش تيجي بناتين صاحب ميخانه The Old Oak يا بلوط پير است، جايي كه مردم در آنجا باهم ملاقات ميكنند و از مسائل مختلف باهم ميگويند. تيجي ميكوشد اين ميخانه فرسوده را به عنوان فضايي عمومي سرپا نگه دارد، اما با ورود پناهجويان سوري شهر و در كافه تنشي حاكم ميشود. يك خانواده سوري پناهجو در بدو ورود با تهاجم نژادپرستان و مخالفان روبرو ميشود، درحالي كه پدر خانواده نيز زنداني است. در اين ميان، تيجي رفتاري انساني نشان ميدهد و از همان ابتدا با ابلا ماري در نقش يارا تعاملي محترمانه برقرار و شرايط كمك را براي آنها فراهم ميكند. در نهايت حجبوحيا ارتباطي بين آنها شكل ميگيرد تا اينكه باهم همدرد و متحد ميشوند. يارا عكاس است و انگليسي را خوب صحبت ميكند و عكسهاي جالب و متفاوتي ميگيرد. عكاسي سبب شكلگيري ارتباطش با ديگر افراد دهكده ميشود كه فقر و فشار اقتصادي آنها بيشتر نمايان ميشود. زندگي روزمره افراد دهكده با بازيگران غيرحرفهاي نيز مانند ديگر آثار لوچ به صداقت و باورپذيري فيلم افزوده است. افراد بومي داستان كه در اثر رهاشدگي اقتصادي وضعيت جالبي ندارند و براي ادامه زندگي بسيار نگرانند حالا با ورود پناهجويان خشمگينتر شدهاند.
آنچه در اين اثر توجه مرا به خودش جلب كرد، نقش بنيادين زبان ميان «ميزبان - ميهمان» بود. ويليام بيمن، مردمشناس امريكايي، زبان را ابزار اِعمال قدرت و نشانگر منزلت متفاوت افراد در تعاملات اجتماعي ميداند. او در كتابش هر عملي را بدون در نظر گرفتن ارزشهاي اخلاقي در برقراري ارتباط اجتماعي بررسي ميكند. رفتارهايي كه به ابزاري مهم در روابط اجتماعي روزمره تبديل ميشوند. فضاي پديدآمده ميان دو شخصيت اصلي فيلم، يعني تيجي و يارا، بيرون از حاكميت موقعيت «ميزبان- ميهمان» مخاطب را با رابطهاي صميمي و حتي ميتوان گفت نشاطآور و اميدواركننده مواجه ميكند زيرا يارا به زبان انگيسي مسلط است، طوريكه حس ميكنيم هر دو آدمهايي اجتماعياند و ميخواهند با ديگران مراوده داشته باشند. تيجي به خانه يارا ميرود و دعوت مادر يارا را براي صرف چاي ميپذيرد، به زبان سوري تشكر ميكند و او نيز واژه «شكرا» را در جاهاي مختلفي مقابل خانواده يارا استفاده ميكند. در ادامه يارا و مادرش هم وقتي تيجي سگش را از دست ميدهد با غذاي محلي سوري سرزده به خانهاش ميآيند و مادر ميگويد كه تا تيجي غذا نخورد از آنجا نميرود. اين غمخواري و همدردي بسيار انساندوستانه و آرامآرام در دل داستان به تصوير كشيده ميشود. تحولات اجتماعي- سياسي، برخوردهاي فرهنگي و مانند آن در واژگان زبان نقش قابلملاحظهاي دارند. در بعضي مواقع، طي تحولاتي مانند جنگها و در پي آن مهاجرت گسترده، با گذشت زمان واژگان ميهمان به كشور ميزبان منتقل ميشوند و اين امري دور از ذهن نيست، اما سرعت انتقال و ارتباط افراد همچنين ورود واژگان در جوامع متفاوت است.
گمان ميكنم فيلم در همان دقايق اوليه نكات مهم ديگري را نيز برجسته ميكند. در همان بدو ورود خشم «ميزبان- ميهمان» برانگيخته ميشود. يك بومي نژادپرست دوربين يارا را ميشكند، اما تيجي با رفتاري انساني دوربين را پس ميگيرد و به آنان كمك ميكند. درحالي كه در نماي بعدي او را در حال صاف كردن حرف «K» ميخانهاش ميبينيم و متوجه ميشويم پناهجويان به جايي پناه آوردهاند كه آنقدر كهنه و قديمي است كه خودش نياز به تعمير و بازسازي دارد، اما دوربين را تعمير ميكند. كمبود بودجه براي تعمير ميخانه بلوط پير و خريداري شدن خانههاي روستا توسط شركتهاي سرمايهگذاري ناشناس با قيمتهاي ارزان از ديگر بيعدالتيهاي موردي است كه مخاطب را با مشكلات و نگرانيهاي بوميان مواجه ميكند. اما داستان فرعي كوچكي هم در درون قصه جاي ميگيرد: سگهاي بزرگ و قوي، سگ ضعيف و نحيف تيجي را ميكشند. اين مورد، هم نشان خشم به انسان دوستي است هم نشاني از قدرتنمايي جامعه برتر. حتي عنوان فيلم، «بلوط پير»، هم اشاره به پيري و فرسودگي جامعه ميزبان دارد كه محتاج تحول است. به عقيده نگارنده فيلم «بلوط پير» در زندگي اجتماعي و در رابطهاي دوستانه/خصمانه و خانوادگي شكل ميگيرد. شكلگيري روابط ميان ميزبان و ميهمان ابتدا با زبان شكل ميگيرد و سپس با تعامل بازسازي اتاق پشتي ميخانه و روابطي مانند عكاسي و غذا خوردن در كنار هم گسترده ميشود. در نتيجه مخاطب خيلي با تقابلهاي سلسلهمراتبي روبرو نميشود. همچنين، فيلمساز نماي زيبايي از همدردي بزرگ افراد ساكن روستا را با مرگ پدر يارا نشان ميدهد و در نماي پاياني فيلمساز، با تظاهرات گسترده پناهجويان در كنار بوميان عليه تبعيض، با دقت و نكتهبيني بسيار جذاب به اتحاد انساني بدون مرز اشاره ميكند. شايد اين سكانسهاي باورپذير به آيندهاي اشاره داشته باشد كه نژادپرستي در آن كمرنگ شده و مزرها ديگر مفهوم امروزي را ندارند.