بازگشت به اسلام ناب محمدي (ص)
احمد مازني
انقلاب ايران داراي پسوند اسلامي است، آن روزها تعداد معدودي از كشورها داراي حكومتي با پسوند اسلامي بودند. مثلا حكومت عربستان سعودي مدعي حكومت اسلامي بود، در موريتاني عنوان نظام جمهوري اسلامي بود و پاكستان به دليل مسلمان بودن از هند جدا شده بود. اما تصوير روشني از حكومت اسلامي كه يك مرجع تقليد شيعه موسس آن است، جز حكومت نبوي (ص) و علوي (ع) در صدر اسلام وجود نداشت. امام خميني نام نظام مورد نظر را جمهوري اسلامي خواندند و شكل و محتواي آن را در قالب قانون اساسي رسميت بخشيدند. هر چند با تبيين نقش انتخاب مردم در اداره حكومت تفاوت اين نظام با حكومتهاي مدعي خلافت و امارت اسلامي روشن شده بود، اما كليد واژه «اسلام ناب محمدي (ص)» عنوان ديگري بود كه قرائت امام را از ساير قرائتها تفكيك ميكرد. امام خميني از سال ۱۳۲۳ و در ادامه روشنگريهايشان در سال ۱۳۴۱ تلاش كردند با شناساندن اسلام راستين به جامعه، اداره حكومت را بر اساس آن رقم بزنند. اما در طول سالهاي پس از انقلاب و به ويژه در سالهاي پاياني دهه شصت «اصطلاح «اسلام ناب محمدي» را در ادبيات سياسي كشور وارد كردند. ايشان نخستينبار در ۳۱ شهريور ۱۳۶۶ از اسلام اصيل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامي» ياد كردند (صحيفه امام، ج ۲۰، ص ۳۹۲) و در يازدهم فروردين ۱۳۶۷ در پيام به ملت ايران به مناسبت انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي، اصطلاح «اسلام ناب محمدي» را به كار بردند و در مقابل آن از «اسلام امريكايي» نام بردند (همان، ج ۲۱، ص ۹) و در پيامي به مسوولان برگزاري سمينار جهاد سازندگي نوشتند: «فرزندان عزيز جهاديام به تنها چيزي كه بايد فكر كنيد به استواري پايههاي اسلام ناب محمدي (ص) است. اسلامي كه غرب و در راس آن امريكاي جهانخوار و شرق و در راس آن شوروي جنايتكار را به خاك مذلت خواهد نشاند. اسلامي كه پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومين و فقراي جهانند و دشمنان آن ملحدان و كافران و سرمايهداران و پولپرستانند.
اسلامي كه طرفداران واقعي آن هميشه از مال و قدرت بيبهره بودهاند و دشمنان حقيقي آن زراندوزان حيلهگر و قدرتمداران بازيگر و مقدسنمايان بيهنرند.» (صحيفه امام، ج21، ص204)» امام خميني ويژگيهاي اسلام امريكايي را شامل مواردي چون: «اسلام اشرافيت»، «اسلام ابوسفيان»، «اسلام ملاهاي درباري»، «اسلام مقدسنماها»، «اسلام نكبت و ذلت»، «اسلام پول و زور»، «اسلام فريب و سازش و اسارت»، «اسلام سرمايهداري»، «اسلام مستكبرين»، «اسلام مرفهين بيدرد»، «اسلام نفاق و دورويي»، «اسلام راحتطلبان»، «اسلام فرصتطلبان»، «اسلام اشرافيت»، «اسلام ابوسفيان»، «اسلام حاكميت سرمايه و سرمايهداران بر مظلومين و پابرهنهها»، «اسلام سرمايهداري مدرن» و «كمونيسم خونآشام»، «اسلام التقاط» و «اسلام سازش و فرومايگي» ذكر ميكند.
امام خميني تحجرگرايي در حوزه دين را برداشت ناقص و سطحي از دين، گرايشهاي همراه با جهل، جمود، ظاهرگرايي ديني، مقدس مآبي و درك صحيح نداشتن از مصالح ديني و اجتماعي و باورنداشتن به نقش زمان و مكان در اجتهاد دانسته است. (صحيفه امام، ج ۱۱، ص ۲۱۶؛ ج ۱۹، ص ۲۰؛ ج ۱۳، ص۲۱)
و از سوي ديگر، از داخل جبهه خودي ياد ميكند كه در دوران مبارزه، گلوله حيله و مقدسمآبي و تحجر آنان، هزاربار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميدريد و مانع مبارزه با طاغوت ميشد. (صحيفه امام، ج ۲۱، ص ۸1 - ۸0)
و در نامهاي با موضوع تدوين تاريخ انقلاب اسلامي به هر دو اسلام اشاره ميكند و ميفرمايد: «شما بايد نشان دهيد كه چگونه مردم، عليه ظلم و بيداد، تحجر و واپسگرايي قيام كردند و فكر اسلام ناب محمدي را جايگزين تفكر اسلام سلطنتي، اسلام سرمايهداري، اسلام التقاط و در يك كلمه اسلام امريكايي كردند. شما بايد نشان دهيد كه در جمود حوزههاي علميه آن زمان كه هر حركتي را متهم به حركت ماركسيستي يا حركت انگليسي ميكردند، تني چند از عالمان دينباور، دست در دست مردم كوچه و بازار، مردم فقير و زجر كشيده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پيروز بيرون آمدند.» (صحيفه امام، ج 21، ص 240) اينك با مرور مجدد ويژگيهاي اسلام ناب محمدي (ص) در قرائت امام خميني، خود را با اين ويژگيها تطبيق دهيم و انديشه و رفتار خود را از هر گونه انحراف و گرايش به قرائتهاي مقابل آن تصفيه كنيم. اما آنچه اين روزها مايه نگراني است تلاش مدافعان وضع موجود به انطباق اسلام ناب با افكار متحجرين و مقدسمآبان است. امروز خطر اين گرايش از ساير گرايشها بيشتر است، چرا كه گرايشهاي ديگر در قول و عمل مرزبندي خويش را با اسلام ناب و انديشه امام خميني اعلام كردهاند و اين مقدسمآبان هستند كه مدعي اسلام ناب با قرائت امام هستند.
ادامه دارد.