پتانسيلهاي سينما رو به فراموشياند...
شاهپور محمدي
همه ساله به تعداد فارغالتحصيلان سينما افزوده ميشود، بدون آنكه برنامهريزي مشخصي براي آينده كاري و شغلي آنها صورت گيرد. اين همه علاقهمند و فارغالتحصيل براي حضور در بازار كار نيازمند امكانات وسيعي هستند، اما آيا چنين امكاني براي آنها مهياست؟ آيا سازمان سينمايي به عنوان نماينده دولت به فكر آينده آنها بوده و شرايط لازم و مناسب را براي اين طيف عظيم هنري فراهم آورده يا خواهد آورد؟ چه كسي آمار و اطلاعات اين افراد را رصد ميكند؟ قطعا كسي در سازمان سينمايي به اين موضوع فكر هم نميكند، چه برسد به برنامهريزي، حركت و عمل...!! مگر سينماي اين كشور مدير و سازمان ندارد؟ چرا آيندهسازان سينما بايد به راحتي از طرف سازمان دولتي سينما به فراموشي سپرده شوند؟ آقاي مدير سينما معناي آن زيرساختي كه مدام در مورد آن صحبت ميكنيد، چيست؟ دانشگاههاي دولتي و خصوصي و آموزشگاههاي سينمايي، همه ساله فارغالتحصيلان زيادي را مخصوصا در حوزه بازيگري سينما، روانه بازار كار ميكنند، اما براي كدامين سينما و كدامين توليد؟! آيا تا حال از خود پرسيدهايد اينها براي كدامين سينما درس ميخوانند؟ آيا آن اندك توليدات سالانه سينماي كشور پاسخگوي نيازهاي اين همه فارغالتحصيل علاقهمند است؟ قطعا نيست و همين نبود برنامههاي زيرساختي در اين حوزهها باعث ميشود خيلي از استعدادها شكوفا نشوند. مقصر اين بيبرنامگيها كيست؟ چه كسي بايد به آمار استعدادهاي هنري و سينمايي اين سرزمين رسيدگي كند؟ آيا ادارهاي در بدنه سازمان سينمايي وجود دارد كه اين موضوع مهم را رصد كند و براي آينده اين پتانسيل بزرگ هنري كشور برنامهاي ارايه دهد؟ سازمان سينمايي بايد توضيح دهد كه براي اين بخش از توانمنديهاي سينما چه كار مهمي انجام داده يا در حال انجام است؟ مگر مركزي غير از سازمان سينمايي براي پردازش و ساماندهي اين موضوع وجود دارد؟ متاسفانه مديريت سينماي كشور آنقدر دچار روزمرّگي و كارهاي كوچك شده كه آينده سينماي اين كشور را فراموش كرده است. سينما هنر جذابي است و جذابيتهاي بصري آن باعث ميشود اكثريت جوانان به اين رشته روي بياورند. شرايط نيز به گونهاي است كه هر كسي تصميم بگيرد رشتههاي مختلف سينما را بخواند، به صورت سهل و آسان ميتواند به مراكز آموزشي مرتبط با آن بدون كنكور ورود كند. دانشگاهها و موسسات غيرانتفاعي هم عمدتا به شهريههاي دريافتي خود انديشه ميكنند تا چرخه زندگيشان بچرخد و كاري به اين ندارند كه آينده اين همه جوان فارغالتحصيل چه خواهد شد! مخصوصا رشتههاي مربوط به بازيگري كه علاقهمندان و طرفداران بسياري دارد. چرا هماهنگي لازم بين مراكز آموزشي، دانشگاهها و سازمان سينمايي براي ارزيابي بازار و جذب به كار اين طيف كثير علاقهمند وجود ندارد؟ سينما اگر قرار است صنعتي اداره شود، بايد براي ابزار و ادوات و نيروي انساني آن تدابيري انديشيده شود. اين موضوع نيز صرفا با مقوله مهم توليد ارتباط پيدا ميكند و رونق توليد نيز با ايجاد امكانات براي علاقهمندان و دانشآموختگان اين رشته ميسر خواهد بود. دولت و در راس آن سازمان سينمايي موظف است با تعريف سازوكار و برنامهريزي توليد، براي آينده اين سينما و طيف عظيم آماده به كار آن تصميمات اساسي اتخاذ كند. اگر چنين اتفاقي نيفتد و تمهيدات لازم براي اين جمع كثير انديشيده نشود، در آينده نزديك با انبوهي از فارغالتحصيلاني مواجه خواهيم شد - البته شايد هم مواجه شدهايم - كه با طي دوره، صرفا دانشنامه و مدركي گرفتهاند و كارايي آنچناني در اين رشته هنري نخواهد داشت و صرفا وقت و عمر گرانبهاي خود را به اميد روزها و شرايط بهتر سپري خواهند كرد كه در اين صورت نيز غير از فرسودگي و سرخوردگي ثمر ديگري براي جوانان اين مرز و بوم در پي نخواهد داشت. اگر نمايندگان دولت بلدكار نيستند و نميتوانند پاسخگوي نيازهاي فارغالتحصيلان و سينماگران كشور باشند، حداقل با ايجاد يكسري امكانات حداقلي، مديريت اين حوزه را به بخش خصوصي يا خود سينماگران واگذار كنند تا اين پتانسيلها به يك سازماندهي برسند. بيتوجهي به اين بخش، يعني سوزاندن استعدادها و آينده سينماي اين كشور. قريب به نيم قرن از عمر مديريت دولتي سينما در اين كشور ميگذرد. چرا نميخواهيم بپذيريم كه سيستم اداري موجود فرسوده و كهنه است و نيازمند تغيير و اصلاح و دگرگوني اساسي در اين بخش است. اگر اتفاق مهمي براي استعدادها و ظرفيتها در سينماي اين كشور، حتي براي پيشكسوتان سينما كه آنها نيز در مبحث كار و توليد با گرفتاريهاي عديدهاي روبهرو هستند، نميافتد به دليل آن است كه مديران دولتي منتخب در هر دورهاي با تكيه بر قدرت جناحهاي سياسي سركار ميآيند و بهطور موقت ميآيند و ميروند و با ظرفيتهاي بالقوه اين هنر - صنعت نيز آشنايي كافي ندارند. اگر اين افراد درست انتخاب ميشدند قطعا تا به امروز ميتوانستند از ابزار و امكانات و نيروي انساني اين حوزه نيز در تمامي بخشها استفاده بهينهاي داشته باشند. آنها نه تنها در طول مدت گذشته خيلي از جاها اشراف به كار خود نداشتهاند، حتي علاقهمند به نقد و يادگيري هم نبودهاند و اين همواره بخش بد ماجرا بوده است. اين همه روشنگري در مورد وضعيت سينما و سينماگران كشور از سوي اصحاب قلم و انديشه و جامعه منتقدان كشور صورت ميگيرد، اما هيچ گونه اقدام موثر و حتي واكنشي را از طرف مديران سينمايي كشور در پي ندارد! اين به معناي آن است كه سينماگران حاذق و پيشكسوت و تحصيلكردگان اين رشته بايد چشم خود را به روي مديران دولتي بسته و خود براي آينده سينما چارهانديشي كنند، چراكه مديريت حاضر سينما آنقدر خود را با يكسري مسائل ابتدايي درگير ساخته كه وقت و انرژي براي چنين امور مهمي را نخواهد داشت. اگر روند فعلي بيتفاوتي مديريت سينما در اين بخشها بخواهد ادامه يابد، پتانسيلها و استعدادهاي نوظهور نيز به سمت فرسودگي و فراموشي رفته يا در شرايط خوشبينانهتر، سرنوشتشان به مهاجرت و ترك وطن ختم خواهد شد كه جا دارد نسبت به پيشگيري و درمان اين دردهاي پنهان اقدام عاجل و موثري صورت گيرد.
مستندساز و منتقد