دختربچه كلاس پنجم دبستان بعد از ضرب و شتم ناظم مدرسه به دوستانش گفته است:
خانم ناظم با من خشونت میکند
مادر اين دانشآموز به «اعتماد» ميگويد: بعد از ثبت شكايت در كلانتري ولنجك و مراجعه به پزشكي قانوني آموزش و پرورش منطقه، ناظم را اخراج ميكند
بهاره شبانكارئيان
...«زنگ ورزش بود. دخترم مشغول جمع كردن وسايل ورزشي بوده كه ناخواسته مقنعه از سرش به دور گردنش ميافتد. ناگهان ناظم مدرسه به سمت دخترم حمله ميكند و او را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد»...
اينها بخشي از صحبتهاي مادر دانشآموزي است كه فرزندش در مقطع كلاس پنجم دبستان درس ميخواند. مادر اين دانشآموز به «اعتماد» ميگويد: «بعد از اين اتفاق، دخترم به دوستانش گفته كه بالاخره از دست خانم ناظم خودم را ميكشم. ناظم مدرسه قبلا سابقه اينگونه رفتارهاي خشونتآميز و توهينآميز را با دانشآموزان ديگر هم داشته است، اما پس از اينكه دخترم را از ناحيه گردن مورد ضرب و شتم قرار داده، معلمان مدرسه به دفاع از دخترم خواستار توبيخ ناظم شدهاند كه البته شنيده شده آموزش و پرورش منطقه او را فعلا اخراج كرده است.» مادر اين دانشآموز در ادامه ميگويد: «چند وقت پيش هم ديدم دخترم با لباسهاي خيس به خانه آمده، گفتم چي شده؟! گفت زنگ مدرسه را كه زدند تا سر كلاس برويم مجبور شدم از سرويس بهداشتي دبيرستانيها استفاده كنم، چون نزديكتر بود، اما خانم ناظم يك جوري در دستشويي را پشت سر هم ميكوبيد كه از ترس شلنگ دستشويي از دستم در رفت و آب روي لباسهايم ريخت.»
اواسط دي ماه سال جاري، در مدرسه دخترانه [...] در خيابان دربند تهران، دانشآموز ۱۱ سالهاي از سوي ناظم مدرسهاش مورد آزار و اذيت فيزيكي قرار ميگيرد. اين دانشآموز پس از اين اتفاق دچار حملات پانيك (حمله عصبي ناشي از ترس و اضطراب) ميشود و حدود يك الي دو هفته به مدرسه نميرود. مادر اين دانشآموز پس از اتفاقي كه براي دختر يازده سالهاش در مدرسه افتاد به كلانتري ۱۶۳ ولنجك؛ نزديك محل زندگيشان شكايت ميكند. پليس در نامهاي به پزشكي قانوني، اين دانشآموز را براي انجام معاينات و طي كردن مراحل قضايي معرفي ميكند.
مطابق ماده ۷۷ آييننامه انضباطي مدارس، اعمال هرگونه تنبيه از جمله اهانت، تنبيه بدني و تعيين تكاليف درسي جهت تنبيه دانشآموزان ممنوع است. به گفته «فاطمه قاسميزاده»، روانشناس كودك؛ يكي از علل خودكشي كودكان و نوجوانان، آزار و اذيتهاي ساختاري يا اجتماعي است.
اين ناظم قبلا هم يك دانشآموز كلاس ششمي را كتك زده بود
مادر اين دانشآموز در مورد روز حادثه به «اعتماد» ميگويد: «دو هفته پيش وقتي زنگ ورزش تمام شده بود و دخترم مشغول جمع كردن وسايل ورزشي بوده، ناخواسته مقعنه از سرش به دور گردنش ميافتد. ناگهان ناظم مدرسه به سمت دخترم حمله ميكند و دخترم را از ناحيه گردن مورد ضرب و شتم قرار ميدهد. حتي سرايدار مدرسه هم خانم است، اما نميدانم چرا ناظم مدرسه اين واكنش را نشان داده. بعد از اين اتفاق ناظم سريع به سمت راهرو مدرسه دويده و دخترم هم گريهكنان به سمت پلههاي ورودي سالن مدرسه رفته و آنجا نشسته و گريه كرده؛ اين صحنه را دوربينهاي داخل سالن مدرسه ثبت كردند. معلمان مدرسه وقتي ميبينند دخترم در حال گريه كردن است به سمتش ميروند و ميپرسند چه اتفاقي افتاده! دخترم هم به آنها ميگويد خانم ناظم به گردنم چنگ انداخته و گفته چرا مقنعه از سرت افتاده! معلمان مدرسه پس از شنيدن اين ماجرا ناراحت ميشوند و چون ناظم مدرسه با آنها هم رفتار مناسبي نداشته نزد مدير مدرسه ميروند و ماجرا را توضيح ميدهند و گردن دخترم را به مدير مدرسه نشان ميدهند. مدير مدرسه هم ناراحت ميشود و پماد ضد التهاب به گردن دخترم ميزند و ساعت 12 او را با سرويس مدرسه راهي خانه ميكنند.»
او در ادامه ميگويد: «آن روز سركار بودم كه ديدم دخترم چند بار با من تماس گرفت. ديدم حرفي نميزند و مرتب منمن ميكند. به دخترم گفتم اگر با من كاري نداري جلسه هستم. وقتي رسيدم خانه ديدم معلم دخترم دارد با من تماس ميگيرد. به دخترم گفتم چيزي شده معلمت با من تماس گرفته! يك دفعه دخترم دستش را از روي گردنش برداشت. شوكه شده بودم. يك طرف گردن دخترم زخم و كبود شده بود. از او پرسيدم چي شده؟ كه ماجرا را برايم تعريف كرد. بعد هم معلم دخترم با من صحبت كرد و از طرف ناظم مدرسه از من عذرخواهي كرد. آن شب از گردن دخترم عكس گرفتم در گروه مدرسهاش گذاشتم و زير عكس نوشتم كه ناظم مدرسه اين كار را كرده و من حتما شكايت خواهم كرد. فرداي همان روز به كلانتري 163 ولنجك رفتم و ضرب و شتم دخترم از سوي ناظم مدرسهاش را به پليس اطلاع دادم. پليس به پزشكي قانوني نامه نوشت. به پزشكي قانوني مراجعه كردم. كارشناسان پزشكي قانوني گفتند يك درصد ديه انسان كامل را براي دخترتان در نظر ميگيريم، اما موضوع مهمتر اين است كه دخترتان به لحاظ روحي آسيب ديده و بايد او را پيش تراپيست ببريد.» مادر اين دختر 11 ساله در مورد رفتارهاي قبلي ناظم مدرسه ميگويد: «اين ناظم بار اولش نيست كه اين كار را كرده. چند وقت پيش هم يك دختربچه كلاس ششمي را كتك زده بود و او هم پدرش را به مدرسه آورده بود، اما با پادرمياني مدير مدرسه موضوع ختم به خير ميشود. اين را هم بگويم موقع ثبتنام دخترم، همين خانم ناظم رفتارهاي بسيار توهينآميزي با خود من هم داشت يا يك نمونه ديگر از رفتارش با دخترم اين بود كه وقتي دخترم به خاطر نزديك بودن سرويس بهداشتي دبيرستانيها مجبور شده بود از آنجا استفاده كند، ناظم مدرسه سريع پشت سر او وارد سرويس بهداشتي شده و در توالتي كه دخترم داخل آن بوده را با مشت كوبيده. دخترم هم ترسيده و شلنگ آب از دستش در رفته و تمام لباسهايش خيس شده بود. آن روز وقتي به خانه آمد، گفتم چرا لباسهايت خيس است؟ گفت خانم ناظم در توالت را كوبيد، من هم ترسيدم و شلنگ آب از دستم در رفت.» او ميگويد: «پيگير شكايتها و طي كردن مراحل قضايي بودم كه متوجه شدم مدير و كادر مدرسه اين موضوع را به آموزش و پرورش منطقه اطلاع دادند و آنها هم حكم اخراج اين ناظم را امضا كردند. دخترم قبل از اخراج ناظم به خاطر ادامهدار بودن رفتارهاي زشت او به دوستانش گفته بود كه بالاخره از دست خانم ناظم خودم را ميكشم. دوستانش اين موضوع را به معلمانشان گفتند و آنها هم احساس خطر كردند و به مدير مدرسه اعلام كردند. از وقتي كه ناظم اخراج شده حال دخترم خيلي بهتر است.»
بعضي رفتارها منجر ميشود كودكان
و نوجوانان دست به خودكشي بزنند
«فاطمه قاسميزاده»، روانشناس كودك در مورد تنبيه دانشآموزان در مدارس به «اعتماد» ميگويد: «متاسفانه اكثر مدارس روانشناس ندارند و اگر مشكلي براي دانشآموزان پيش بيايد معلمان نميتوانند مشكل بچهها را حل كنند. اگر معلم، ناظم يا مدير مدرسه به خودش اين اجازه را بدهد كه در مورد يك دانشآموز قضاوت كند و براي او مشكلي به وجود بياورد، ميتواند منجر به اتفاقات ناگواري شود و در مواردي باعث ميشود كودك دست به خودكشي بزند. بعضي از اين خودكشيها كه متاسفانه در حال حاضر ميان نسل جوان به خصوص كودكان و نوجوانان رخ ميدهد ناشي از همين مشكلات است. اين مشكلات گاهي از سوي مدرسه، گاهي از سوي خانواده و گاهي هم از سوي اجتماع براي اين بچهها به وجود ميآيد و اين مسائل باعث خودكشي كودكان و نوجوانان ميشود كه بحث خودكشي در بين دانشآموزان در حال افزايش است. در نتيجه اگر به طريق درستي با كودك برخورد نشود يا حتي رفتارها با او توهينآميز باشد اقدامات منفي در پي خواهد داشت كه بدترين آن خودكشي است. خودكشي در ميان كودكان و نوجوانان دو علت اصلي دارد؛ يكي مشكلات اقتصادي و ديگري برخوردهاي نامناسب با كودكان. اين برخوردها هم ميتواند از سوي مدارس باشد و هم از سوي خانوادهها. البته وظيفه مدارس است كه حتي اگر كودكان در خانه نيز مشكل دارند به بهبود روابط كودك و خانوادههايشان كمك كند نه اينكه خودش به مشكلات كودكان اضافه كند.» قاسميزاده ميگويد: «اگر نيازهاي اوليه (خوراك، مسكن، پوشاك و...) و نيازهاي ثانويه (شادي، آزادي، بازي، آموزش و...) برطرف شود، مشكلي به وجود نميآيد، اما اگر اختلالي در پاسخگويي به اين نيازها ايجاد شود، طبيعي است كه اولين نتيجه منفي، روي كودكان بروز پيدا خواهد كرد، چون هميشه مشكلات به كودكان بيشتر فشار ميآورد، چون كودكان نسبت به مشكلات كمتر حالت دفاعي از خود نشان ميدهند. تنبيه كودكان در مدارس، كودكآزاري ساختاري يا اجتماعي محسوب ميشود. اين آزارها از نوع آموزش در مدارس، به كودك وارد ميشود، چون معلم هم يك واسطه به حساب ميآيد. در نتيجه اين آزار و اذيتها به نظام آموزش و پرورش برميگردد. از نظر بنده ميزان كودكآزاريهاي اجتماعي يا ساختاري دستكمي از كودكآزاريهاي جسمي ندارد و حتي ميزان كودكآزاريهاي ساختاري از كودكآزاريهاي جسمي بيشتر است. نتايج كودكآزاريهاي ساختاري يا اجتماعي نيز فاجعهبارتر از كودكآزاريهاي جسمي است كه متاسفانه در اين زمينه مشكلات زيادي داريم. كارشناسان ميتوانند علت بيشتر خودكشيهاي كودكان و نوجوانان را در كودكآزاريهاي ساختاري پيدا كنند. چند وقت پيش طرحي در مورد ساختمانهاي مدارس ارايه دادند مبني بر اينكه ديوارهاي مدارس بلندتر شود. اين طرح يعني دختران در مدارس از نور آفتاب هم محروم بمانند! اين اقدامات منجر به افسردگي كودكان و نوجوانان ميشود.»
توضيح «اعتماد»: نام و نامخانوادگي دانشآموز، ناظم و مستندات ديگر جهت پيگيري مراجع قضايي نزد روزنامه محفوظ است.