• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5691 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۰ بهمن

توصيه يك دلاري

ابراهيم عمران

به حتم سعدي صاحب سخن زماني كه اين بيت زير را سرود از در قناعت نفس وارد شده بود: چو كم خوردن طبيعت شد كسي را/ چو سختي پيشش آيد سهل گيرد/ در مقام شرح اين سروده پر از معناي شيخ سخن نيستم. نه در آن جايگاه هستم و نه اصولا ابيات سعدي اين اجازه را مي‌دهد كه تك بعدي بدان بنگريم. ولي آنچه از فحواي كلام بر مي‌آيد پيشه كردن قناعت در زمان دارايي و آسايش مي‌تواند در كنه آن نهفته باشد. و نه لزوما به معناي سختي كشيدن در همه حال كه في‌نفسه سعدي چنين نگره‌اي را در اشعارش مطرح نمي‌كند. درباب «فضيلت قناعت» نيز اصل ماجرا به درويشي صرف ختم نمي‌شود. ور نبود بالش آكنده پر/ خواب توان كرد خزف زير سر/ ور نبود دلبر همخوابه پيش/ دست توان كرد در آغوش خويش/ پر واضح است كه ابتدا به ساكن، داشتن و رفاه را تقبيح نمي‌كند. اگر بالش پر نبود و اگر يار موافق وجود نداشت؛ مي‌توان جايگزين‌هاي سخت و غيرقابل تحمل را امتحان كرد. نه اينكه از آغاز تشويق به رياضت محض نمايد. و نصيحت به زندگي سخت‌گيرانه كند. حال مراد از نقبي به انديشه سعدي زدن چيست؟ قرينه‌اي بهتر از گفته‌هاي از سر سيري جناب باهنر پيدا نمي‌شود. آنسان كه توصيه به زندگي يك دلاري مي‌كنند! آن همان زندگي بسان بزرگ‌ترين توليد‌كننده ناخالص دنيا. كه به حتم اين حجم از توليد، نمي‌تواند يوميه‌اي يك دلاري باشد و به گفته سفير ايران در چين نبايد اطلاعات غلط به مردم داد. و در عيد چيني‌ها يوآن‌هايي است كه خرج مي‌شود. حال چرا دعوت به چنين زندگي‌اي مي‌كنند؟ مگر رفاه و در آسايش بودن في‌نفسه مذموم است؟ در كجاي دين و عرف نهي شده است؟ درست است كه در زمان عسرت، مردم بايد تحمل كنند. صبر پيشه سازند. ولي مگر غير اين مردم ايران زمين طي دهه‌هاي اخير، كردار دگر هم داشته‌اند؟ خواسته و ناخواسته با همه داشتي و ناداشتي‌ها ساختند. به اندازه توانشان با دولت‌هاي مختلف همراهي كردند. چه با اراده و چه بي‌اراده شخصي يا گروهي. ولي اينكه از در نصيحت يا خداي ناكرده عتاب و دستور، بشنوند كه چنين بايد باشند؛ از انصاف به دور است. اگر در چين به فرض مثال چنين هم باشد و فقير در آن وجود نداشته باشد و فقر را معناي دلخواهي داده باشند كه از داده‌هاي حزبي‌شان، شايد بر آمده باشد؛ آيا به صواب و ثواب است كه پياده كردن آن را در جغرافياي كشورمان خواستار باشيم يا باشند؟! چرا هماره مقايسه‌هاي اينچنيني انجام مي‌شود؟ بارها شاهد مثال‌هايي از اين دست هستيم. كه بنزين مثلا در كشورهاي اطراف چه قيمتي است و اينجا چند است؟ يا يك بطري آب معمولي چه اندازه قيمت دارد؟ چرا يك‌بار هم نمي‌گوييم ميزان دستمزد و نرخ تورم آن مكان‌هاي مقايسه‌اي چند است؟ ثبات قيمتي براساس متغير‌هاي اقتصادي چه جايگاهي دارد و نمونه‌هاي فراواني از اين دست كه از كفر ابليس و زهد اسفنديار هم معروف‌تر است. باور كنيم اگر گاهي حرف نزنيم و بياموزيم توده مردم، خود با درايت‌تر از اين نصايح هستند، به جايي بر نمي‌خورد. گويا جناب ايشان عزم نامزدي دوباره دارند براي تصميم گرفتن درباره سرنوشت مردم؛ بد نيست انديشه‌شان را در جهت رفاه عام سوق دهند. صيقل دادن فكر به آسايش و رفاه روزانه مردم؛ به حتم از توصيه‌هاي يك دلاري بهتر است. فرجام سخن نيز از شيخ سخن كه گفت: دو كس مردند و حسرت بردند: يكي آن‌كه داشت و نخورد و ديگر آن‌كه دانست و نكرد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون