تشديد تنش ميان محور مقاومت و سنتكام
محمد بيات
بحران غزه به مثابه يك توده برف در حال بزرگ شدن و گسترش دامنه آن به نقاط مختلف خاورميانه عربي است. حملات هدفمند ائتلاف امريكا- انگليس به پايگاههاي نظامي- لجستيكي مقاومت يمن، افزايش گمانهزنيها در خصوص آغاز حمله زميني اسراييل به جنوب لبنان و اخيرا تشديد تنشها در حوزه شرق عربي شده است. در شرايط كنوني برخي تحليلگران از تغيير «خطوط قرمز» نامریي و احتمال برخورد مستقيم تهران- واشنگتن سخن ميگويند. در آستانه برگزاري انتخابات رياستجمهوري امريكا، نئومحافظهكاران جمهوريخواه با متهم كردن دولت بايدن به مماشات در برابر ايران قصد دارند تا وي را در دو راهي «حمله به ايران» يا «امواج انتقادات در رقابتهاي انتخاباتي» قرار دهند. فارغ از پروپاگاندا رسانهها و اظهارات شخصيتهاي جنگطلب به نظر ميرسد ايران و امريكا تمايلي به گسترش دايره جنگ ندارند و احتمال اين مناقشه جديد با پاسخي محكم اما «هماهنگ» و «كنترلشده» مديريت خواهد شد. با اين حال فشار افكار عمومي و مخالفان بايدن ممكن است مقامات ارشد امنيتي- دفاعي امريكا را به اين نتيجه برساند كه تغيير سطح پاسخ در برابر اقدامات متحدان تهران، امري اجتنابناپذير است. يكشنبه بيستوهشتم ژانويه در جريان حمله پهپادي مقاومت عراق به «برج 22» در منطقه مرزي اردن- سوريه قريب 34 نفر زخمي و 3 سرباز امريكايي كشته شدند. اين برج كه در نزديكي پايگاه سري «التنف» قرار دارد يكي از اعضاي شبكه دفاعي اردن است كه 350 نفر از نيروهاي ارتش امريكا براي ارايه پشتيباني لجستيكي در آن مستقر هستند. پس از اين حمله بيسابقه، رييسجمهور امريكا از پاسخ متقابل واشنگتن به عاملان اين حمله در زمان مناسب خبر داد. سناتورهاي جمهوريخواه كنگره مانند تام كاتن، جام كورنين و ليندسي گراهام خواستار حمله مستقيم به ايران شدند. در واكنش به موج اوليه واكنش به حمله پهپادي مقاومت، سخنگوي وزارت خارجه و دفتر نمايندگي ايران در سازمان ملل هرگونه ارتباط تهران بايد اين حمله را رد و استقلال عمل گروههاي مقاومت براي انتخاب زمان و مكان عمليات عليه اهداف متخاصم گفت. با توجه به پيچيدهتر شدن شرايط امنيتي در منطقه چهار سناريوي اصلي در خصوص واكنش احتمالي امريكا به حمله پهپادي مقاومت به پايگاه «برج 22» وجود دارد. در سناريوي نخست دولت امريكا تحت فشار افكار عمومي، لابيهاي اسراييل و فعاليتهاي تبليغاتي جمهوريخواهان در رسانهها تصميم خواهد گرفت تا اهداف محدود اما استراتژيك را داخل خاك ايران هدف قرار دهد. عملياتي شدن اين سناريو ميتواند مهر پاياني براي تلاشهاي ديپلماتيك ميان تهران- واشنگتن باشد و سطح تنشها را به شكل بيسابقهاي در سراسر خاورميانه افزايش دهد. بلومبرگ در خبري مدعي شده است كه در حال بررسي عمليات مخفي عليه ايران است. براساس اخبار منتشرشده در رسانهها ممكن است امريكا حملهاي عليه يك هدف ايراني ترتيب داده اما مسووليت آن را نپذيرد. ديگر گزينه پيشنهادي به دولت بايدن حذف چهرهاي همتراز با سپهبد شهيد قاسم سليماني است. در سناريوي دوم واشنگتن براي برقراري موازنه در برابر مقاومت و در عين پرهيز از گسترش دامنه تنشها اهداف مرتبط با مقاومت عراق- سوريه را هدف قرار خواهد داد. در جريان اين حمله ممكن است حذف چهرههاي كليدي مقاومت عراق يا نابودي گسترده زيرساختهاي آنان در دستور كار قرار بگيرد. در اين سناريو واشنگتن براي ارسال سيگنال بازندارنده به تهران سطحي بيسابقه از حمله به اهداف مربوط به مقاومت را در دستور كار قرار خواهد داد. احتمال تحقق اين حمله به اندازه سناريوي نخست محتمل به نظر ميرسد اما بايد ديد كه بايدن به توصيه كداميك از جناحهاي حامي يا مخالف افزايش تنش با ايران توجه خواهد كرد. در سناريوي سوم دولت بايدن در برابر فشارهاي افكار عمومي مقاومت كرده و پاسخ به مقاومت به «زمان» و «مكان» را به وقت ديگري موكول خواهد كرد. به عبارت ديگر دولت امريكا براي عدم افزايش سطح تنشها در منطقه و آسيب نديدن روند مذاكرات آتشبس در پاريس حمله «بازدارنده» به ايران يا مقاومت عراق را به زمان ديگري موكول خواهد نمود. حتي اين احتمال وجود دارد كه واشنگتن با گسترش دامنه حمله هوايي با يمن، تمركز افكار عمومي را تحولات جاري در منطقه شامات، به سمت درياي سرخ تغيير دهد. با توجه به ميزان تلفات وارد شده به نيروهاي امريكايي بعيد به نظر ميرسد كه دولت ايالات متحده گزينه «تعويق پاسخ» را در دستور كار قرار دهد. با توجه به روند سيال تحولات و نوعي عدم قطعيت در خصوص واكنش يا عدم واكنش امريكا به حمله پهپادي مقاومت قضاوت درباره تحقق هريك از سناريوهاي فوق بسيار سخت است. حتي اين امكان وجود دارد كه فراتر از سه سناريوي ذكر شده واشنگتن تصميم ديگري براي ايجاد «بازدارندگي» در برابر مقاومت اتخاذ كند. با اين حال آنچه از صحنه منطقه برداشت ميشود آن است كه به احتمال زياد سطح تنشها در روزها و هفتههاي آينده افزايش خواهد يافت. واقعيت آن است كه بحران جاري در منطقه، پيوند مستقيمي با روند جنگ در غزه دارد. واشنگتن براي رسيدن به نقطه صلح چارهاي جز افزايش فشار بر تلآويو براي پايان جنگ و عقبنشيني از غزه ندارد.