حكمراني و جور ديگر انديشيدن
محمد فاضلي
علوم اجتماعي چه مسووليت اجتماعي برعهده دارند؟ حداقل در اينجا جامعهشناسي را مدنظر دارم ولي تصور ميكنم بقيه علوم اجتماعي نيز مشمول ايدهاي هستند كه مطرح ميكنم و ايده ساده و ملموسي است. علوم فيزيكي، مهندسي يا پزشكي از پيچيدگي ملموس براي عموم مردم برخوردار هستند. درك فرمولهاي فيزيك يا نظريههاي شيمي و به همين ترتيب عملكرد سازههاي مهندسي به سطحي از دانش در رياضيات و ساير شناختهها نياز دارد كه عموم مردم از آنها بهره كافي ندارند. ناگزير، پيچيدگي درك ميشود. علوم اجتماعي اما از اين منظر وضعيت كاملا متفاوتي دارند، مسائلي كه علوم اجتماعي به آنها ميپردازند همان اموري هستند كه مردم در زندگي روزمره هم با آنها درگير هستند. تفاوتي نميكند مساله، اعتياد، طلاق، كودكآزاري، توسعه نامتوازن، تورم، تبعيض جنسيتي يا ركود اقتصادي باشد، در همه آنها عموم مردم به درجاتي مشاركتكننده و مشاهدهگر مساله هستند، همه مردم نيز قادرند ادراكي از علل پديده داشته باشند. همه اين مسائل در معرض نظريهپردازي همگاني قرار دارند، اين وضعيت كاملا با وضعيت فيزيك يا مهندسي و پزشكي متفاوت است. كاملا محتمل است و تقريبا هميشه اينچنين است كه اينگونه مسالهها در معرض سادهانگاري قرار گيرند. مساله فقط اين نيست كه عموم مردم درباره اينها نظريهپردازي همگاني ميكنند و به قضاوت ميرسند، بلكه سياستگذار و حكمران هم به دلايل مختلف از ندانستن تا نفعطلبي ميتواند پذيراي نظريهپردازي همگاني بدون درك پيچيدگي قرار گيرد. سياستگذاري بدون درك پيچيدگي و
دست گذاشتن بر علتهاي نادرست و حتي درك نكردن تواليهاي عللي كه ميتوانند اثري تعيينكننده بر پديدهها داشته باشند، پديده رايج دنياي سياست عمومي است. همافزايي درك عمومي برآمده از نظريهپردازي همگاني با روايت پذيرفته شده سياستگذار از آن نظريههاي فاقد درك پيچيدگي، ميتواند وضعيتهاي خطرناكي در عرصه سياست عمومي ايجاد كند.
حكمراني و عرصه عمومي در پي ادراكي غلط از واقعيت چرخه باطل و قهقرايي سياست عمومي مخرب و تشديدشونده را پيش ميبرند. در اين معنا، علوم اجتماعي وظيفه دارد پيچيدگي را آشكار سازد و مانع از غالب شدن شناختهاي خطي، نادرست، سادهانگار و فاقد درك روابط علّي چندگانه و پويا شود.
علوم اجتماعي همچنين علوم تخيل وضعيت متفاوت يا جور ديگر هم هستند.
علوم اجتماعي از تاريخ گرفته تا جامعهشناسي و اقتصاد و علوم سياسي، تخيل جور ديگر زيستن را براي اجتماعات ممكن ميكنند. تاريخ هم جور ديگري از زيستن در اجتماعات انساني را تصوير و تخيل آن را ممكن ميكند به همين ترتيب اقتصاد و جامعهشناسي هم اشكال ديگري از نهادهاي اقتصادي و اجتماعي مبادله يا كيفيت زندگي را تصوير ميكنند.
تحليل انتقادي نظامهاي سياسي اقتدارگرا و تشريح نظمهاي دموكراتيك جور ديگري از مناسبات انساني را به تصوير ميكشند.
ارزيابي تاثير، اجتماعي به عنوان يكي از كاربرديترين عرصههاي پژوهش جامعهشناختي، تخيل كردن اوضاعي را كه در آن اقدامات توسعهاي منجر به پيامدهاي ناخوشايند نميشوند را امكانپذير ميكند.
علوم اجتماعي در اين معنا، فرمهايي روايي از تخيل مبتني بر پژوهش علمي نيز هستند، تاريخ جامعهشناسي، اقتصاد يا انسانشناسي بخشي از تخيل جمعي برآمده از پژوهش روشمند نيز هستند. پژوهش درباره دموكراسي، توسعهيافتگي نابرابري يا صنعتي شدن خواه پژوهشي تاريخي درباره گذشته باشد يا در وضع معاصر، علاوه بر كاويدن، به تصوير كشيدن «جور ديگر» زيستن هم هست.
مسووليت اجتماعي علوم اجتماعي تسهيل كردن درك پيچيدگي و گريزاندن جامعه از ادراك و مدلهاي سادهانگار و در همان حال به تخيل درآوردن جور ديگر زندگي است. علوم اجتماعي وظيفه دارند پيچيدگيهاي جور ديگر زيستن را شناسايي كرده و روايت كنند.
واژگان كليدي: مسووليت اجتماعي تخيل، جمعي نظريهپردازي، همگاني، حكمراني جور ديگر انديشيدن.