آغاز يا پايان جنگ كدام اهميت دارد؟
محمد دروديان
پيش از اين تصور ميكردم در مراحل كلي جنگ، شامل وقوع، ادامه و پايان، وقوع جنگ در مقايسه با ادامه و پايان دادن به جنگ از اهميت بيشتري برخوردار است، زيرا تا جنگي آغاز نشود، ادامه و پايان دادن به آن موضوعيت ندارد. با مطالعه مفاهيم نظري و تجربه ساير جنگها در منابع تاريخي شامل حمله امريكا به افغانستان و عراق، جنگ روسيه و اوكراين و جنگ غزه، همچنين ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، به اين نتيجه رسيدم كه «پايان دادن به جنگ» مهمتر از آغاز و ادامه جنگ است. در ادامه، به چارچوب مراحل كلي جنگ و تجربه آن در جنگ با عراق اشاره خواهم كرد كه شامل سه موضوع و مرحله اساسي به شرح زير است:
1- فرآيند وقوع جنگ حاصل محاسبات و برنامهريزي پيشيني يا حوادث پيشبيني نشده است.
2- فرماندهي جنگ كه با استفاده از همه ظرفيتها براي دفاع و شكست دشمن صورت ميگيرد.
3- مديريت پايان دادن به جنگ كه نيازمند انتخاب زمان و شرايط مناسب است.
ذهنيت موجود از تجربه جنگ با عراق، در موضوع وقوع جنگ به اين شكل است كه تصور ميشود جنگ به صورت دفعي و غافلگيرانه واقع شد.
در صورتي كه تداوم و گسترش درگيريهاي 20 ماهه مرزي ميان ايران و عراق، به معناي شكلگيري زمينههاي جنگ بود، به همين دليل ناتواني در ايجاد بازدارندگي و شكست ارتش عراق در نقطه صفر مرزي، موجب اشغال سرزمين به مدت 20 ماه شد.
بنابراين تصور موجود از علت و فرآيند وقوع جنگ، با واقعيتهاي تاريخي و راهبردي همخواني نداشته و نياز به بازبيني دارد.
همچنين چگونگي فرماندهي جنگ پس از حمله عراق، باتوجه به اشغال سرزمين به مدت 20 ماه و تاخير در آزادسازي مناطق اشغالي، با وجود اهميت آن در نقض امنيت ملي و تماميت ارضي، هنوز مورد مناقشه است و علت آن در سطح راهبردي تبيين نشده است.
درباره پايان دادن به جنگ كه پس از حملات نظامي عراق و با پذيرش قطعنامه 598 صورت گرفت، به جاي بحث درباره علت بيتوجهي به انتخاب زمانِ مناسب براي پايان دادن به جنگ، همچنان تصور ميشود تقويت قدرت عراق و اجماع جهاني، موجب ادامه يا اين نحو از پايان دادن به جنگ شد. بنا براين مساله مهم، نقد و بررسي مديريت جنگ در چارچوب اهداف سياسي و استراتژي نظامي، براي پايان دادن به جنگ است كه كمتر مورد بحث قرار ميگيرد.
با اين توضيح، در مواجهه با تهديدات و جنگ، علاوه بر پيشبيني سناريوهاي احتمالي و ايجاد آمادگي دفاعي، بايد با استفاده از قدرت بازدارندگي، در سطح راهبردي براي چگونگي پايان دادن به جنگ برنامهريزي شود، در غير اين صورت در صورت وقوع جنگ، با مداخله عوامل پيشبيني نشده كه از مشخصههاي ذاتي جنگ است و در جنگهاي جاري در اوكراين و غزه قابل مشاهده ميباشد، مديريت پايان دادن به جنگ دشوار خواهد شد و زمينه جنگ فرسايشي و بيفرجام را فراهم خواهد كرد.