صدا و سيما هم شكست خورد
بدون اينكه تعريفي از برآيند عملكرد خود داشته باشند، معلوم است كه همه چيز پس ميزند. استفاده بيجا و بيمورد از روحانيان و معممين رنگ و وارنگ، بهكارگيري انواع و اقسام مداح، آوردن بعضي از چهرههاي هنري و ورزشي، مباح كردن تصاوير سازهاي گوناگون كه در زمان غير انتخاباتي ممنوع است، توليد سرودهاي رنگارنگ و شاد به ويژه با اجراي كودكان و نوجوانان و با زبانهاي فارسي و عربي و آذري در قابها و مناظر پر زرق و برق، توليد مسابقههاي سياسي و انتخاباتي، انجام گفتوگوهاي يكنواخت با پاسخهاي روشن و بيخاصيت در امر تبليغات، كشاندن خانوادههاي شهدا و واداشتن آنان براي التماس كردن به مردم كه راي بدهند، همه و همه باعث ميشود كه تمامي زمان در اختيار رسانه ملي، يعني 24 ساعتِ اكثر شبكههاي راديويي و تلويزيوني را پر كنند. اين افراط در تبليغات كه بايد گفت هجمه بيرحمانه به افكار عمومي است، با هيچ منطق رسانهاي و تبليغاتي سازگاري ندارد. در واقع اين رفتار رسانه ملي نه تنها در تهييج مخاطبان اثر مثبتي ندارد كه در ميان مردمان، زدگي ايجاد ميكند، به خصوص وقتي مردم ميبينند كه عدالت بين نامزدها هم در گزارش دادن از روزهاي پيش از يازدهم اسفند رعايت نميشود.
خاطره: بيش از 20 سال قبل كه بين دو نامزد رياستجمهوري، رقابت سختي وجود داشت و صداوسيما در تبليغ براي يكي از نامزدها -بدون اسم بردن از او- سنگ تمام گذاشته بود، اما اين نامزد شكست خورد، بنده از رييس وقت صدا و سيما پرسيدم: ستاد انتخاباتي نامزد شكست خورده معتقد است كه صدا و سيما در اين شكست نقش داشته است، نظر شما چيست؟ آقاي رييس پاسخي داد كه ادعاي ستاد مذكور را رد ميكرد. به ايشان عرض كردم من هم همين نظر را دارم. گفتم صدا و سيما در اين يك هفته، از صبح زود تا نيمه شب تمامي هم و غم خود را گذاشته بود بر اينكه فلان نامزد راي بياورد، مخاطبان هم كه پخمه نيستند، به اين نتيجه رسيده بودند كه حاكميت ميخواهد يك نفر را به آنها تحميل كند، لذا به رقيب نامزد موردنظر شما راي دادند و او رييسجمهور شد. به ايشان توضيح دادم وقتي فرض ميكنيد مردم تشنه تبليغات انتخابات هستند، بايد به اندازهاي كه رفع تشنگي كند، برايشان برنامه ساخت. اگر يك انسان تشنه با يك يا دو ليوان آب سير ميشود، نبايد شيلنگ آب را وارد دهانش كرد، چون خفه ميشود. واقعيت اين است كه مديريت كلان رسانه ملي، كارشناسان واقعي رسانه را وارد برنامهريزي براي توليد برنامههاي انتخاباتي نميكند. نتيجهاش اين است كه مردم به صدا و سيما اعتنا نميكنند. آنگاه پس از شمارش آرا معلوم ميشود كه جمع شركتكنندگان در رايگيري، نه تنها به 50درصد و 60درصد نرسيده، بلكه از همان 5/42درصد چهار سال پيش هم كمتر شده است. آيا شكستي بدتر از اين براي رسانه ملي متصور است؟ گرچه ما معتقديم نتايج اسفبار انتخابات اخير به عوامل ديگري هم مربوط است، اما چون رسانه ملي عزم خود را جزم كرده بود كه عوامل ديگر را از فضاي عمومي جامعه محو سازد و با بمباران تبليغاتي، اذهان را متوجه 11 اسفند كند، بخش مهمي از اين شكست به عملكرد كاملا غيركارشناسي راديو و تلويزيون برميگردد. اين توضيح را هم عرض كنم: اين شكست توسط كساني كه به صدا و سيماي جمهوري اسلامي اعتنا ميكنند، يعني عناصر اردوگاه اصولگرايي بر اين رسانه تحميل شد. نه آنهايي كه اصولا به رسانه تكصدايي متعلق به جمهوري اسلامي اعتنا نميكنند.
بد نيست موضوع را از يك بعد يگر هم بنگريم، چون شنيده شد كه عاليرتبههاي اصولگرا و دولتمردان بلندپايه، نتيجه انتخابات 11 اسفند را پيروزي و حماسه خواندند. شايد اعضاي اتاق فكر جناح راست، قبل از شروع روند انتخابات، به اين نتيجه رسيده است كه امسال بيش از 10 و حداكثر 15درصد مردم در انتخابات شركت نميكنند، لذا شايسته است رسانه ملي همه توان و برنامههاي خود را براي دعوت از مردم، حتي با ادبيات خواهش و تمنا و التماس به كار گيرد تا درصد شركتكنندگان از 15 بالاتر رود، حال چون مردم در حد 41درصد شركت كردهاند، بزرگان اين اتاق فكر، خود را پيروز ميدان ميدانند و جشن ميگيرند و به يكديگر تبريك عرض ميكنند و الا آخر.