درنگي بر نمايشگاه «ايستادگي» اوژن سيروسي در گالري «اعتماد»
سهل و ممتنع زيبايي
حميدرضا صادقزاده
فرم باري به دوش معنا نيست، بلكه محمل روايت و امكان تجربه آن را فراهم ميآورد. به مثابه پيكره چارچوبي براي روح در قالب مضمون و محتوا قرار ميگيرد. بدون آن امكان درك ملموس و تجربه معنايي از اثر وجود ندارد. مجموعه آثار اوژن سيروسي با عنوان «ايستادگي» در گالري اعتماد، روايت فرمي از تاريخ تجربه زيباييشناسانهِ زيست انساني، در پهنه ايرانزمين را جاني دوباره ميبخشد. اين سفالينهها در حكم آثاري ساده، ملموس و خاطرهانگيز تراوشات روحي حساس و جستوجوگر هستند كه در مرز باريك سفال، نقاشي و مجسمهسازي جهاني ايدهآليستي را پي ميافكنند. اوژن سيروسي متولد ۱۳۳۸ هنرمندي خودآموخته و تجربهگراست. شروع فعاليتهاي هنري او را بايد از اوايل دهه ۶۰ شمسي پي گرفت. چندين نمايشگاه انفرادي در زمينه سراميك، تجربهاندوزي در هنرهايي چون نقاشي و حضور در دو فيلم خلاصهاي كوتاه از سوابق هنري او خواهد بود. براي شناخت جهانش ابتدا بايد معناي در مسير بودن را نزد او درك كرد. مسيري كه گذشته حال و آينده را يكجا در خود دارد. هنر سيروسي از ريشههاي ايراني جدا نيست و زير گنبد آسمان و پهنه زمين تلالو رنگ و جذابيت فرم را در بستر دست ساختههاي سفالين مجسم ميكند. او برخلاف ارايه ساده و انتزاعي كه در آثارش ميبينيم خود را ملزم به نوعي وظيفه اجتماعي در قبال مخاطب ميداند. مجموعه آثار حاضر در گالري اعتماد شايد در نگاه اول سفالينههايي لعابدار و كاربردي در نظر آيند كه با سادگي محض و لعابهاي رنگارنگي كه كيفيتي بالا دارند، كار شده. پارهاي از آثار مجموعه ظروفي به شكل كاسه يا بشقاب با يك نقطه رنگين در وسط كه بر پهنه ديوار قرار گرفته و گويي صدها چشم را بازنمايي ميكنند كه از دل جهان متنِ مخلوق هنرمند، مخاطب را به نظاره نشستهاند. در گوشهاي ديگر مجموعه آثاري استوانهاي شكل رخ مينمايند كه گاه حالت خمره، گاه سبو و برخي ديگر جام را تداعيگر ميشوند. تنوع رنگ بر سطح و بدنه آثار چشمگير است. نقش مايههاي انتزاعي به شكل مربع، دايره، مستطيل بر كيفيت انتزاعي و نقاشانه آثار ميافزايند. دستهها و پايهها اندكي از حالت كاربردي دورتر شده و امكان فيگوراتيو بودن را به آثار اضافه ميكند. در مجموعههاي قبلي گاه دسته اثر به وسيله قطعات فلز يا چوب به بدنه اضافه ميشد. اين عمل به فراخور استفاده از قابليتهاي هنر سنتي و بومي ايراني در آثار او قابل توجيه و پذيرفتني خواهد بود. مسير زندگي آثار سيروسي ريشه در سنت ديرپاي سفالينههاي كاربردي ايراني دارد كه با گستره و انباشت تجربهاي هفت هزار ساله، از پايگاههاي تاريخي چون سيلك كاشان تا امروز ادامه مييابد. با اين تفاوت كه او در پي بيان زيبايي انتزاعي به واسطه فرمهاي ساده، هندسي و رنگهايي گاه درخشان و اغلب مات، بدنه سراميك را مبدل به بوم نقاشي ميكند. پس از ممنوعيت شمايلنگاري و پيكرهسازي در بازهاي بيش از هزار سال، اشياي كاربردي چون ظروف سفالي و فلزي، بخوردانها، قفلها و... محملي براي روايت فرمي و شمايلنگاري ايراني بودند. در واقع اشياي كاربردي كه او ميسازد ميان ظرف سفالي، پيكره انتزاعي و پهنهاي براي نقاشي معلقند. تمثيل خيام از كوزه و ظرف سفالي در اشعارش را در مجموعه آثار اين هنرمند به خوبي ميتوان پي گرفت. پيكره سفالين و الوان كه شكننده بودنش، رو به مرگ بودن آدمي را در جهان، در هر زمان و مكاني به رخ ميكشد. زيباييشناسي سيروسي به عكس كاركردي بودن آثارش مبتني بر نگاه ارسطويي نيست، بلكه بر پايه نگاه انتزاعي هنرمند كه از همنشيني فرم، رنگ و شكل صورت ميبندد. سرانجام به «بودن» مادهاي ميرسد كه زيبايي را در خود دارد و اين «بودن» با زيبايي يگانه ميشود. رنگِ لعاب به صرف بودنش، مربع و دايره به وجودشان و بدنه سفالين كه بعضي جاها عاري از لعاب است، زيبايي را در ذات خود دارند. هنرمند با اين رويكرد به مفهوم «كار ماده» احترام ميگذارد. چندان كه همين احترام و مسووليت را در قبال مخاطبش بر خود واجب ميداند. آنچه گاه در عناوين آثار او از اطلاق «تو» و «او» ديده ميشود، اين پرسش را برميانگيزد كه اين ضماير اشاره به كه دارند. به اثري كه سيروسي اجزا و عناصر سازماندهنده آن را ارج مينهد يا مخاطبي كه از طريق اثر، زيبايي ساده و انتزاعي را در دل زندگي او پايهريزي ميكند. آثار اين هنرمند در فاصله نزديكي بين اثر هنري صرف و كاركردي جاي ميگيرند. چيزي ميان پيكره و نقاشي به هيات ظرفي كاربردي از يكنواختي و يكساني اشياي مدرن هر روزه ميكاهد. ذوق را آموخته ميكند و امكاني براي تماشا در روزمرگيها ميآفريند. اين ادامه كشف زيبايي در مسير پيموده هنرمند خواهد بود كه بعدتر در زندگي مخاطب جرياني پيوسته مييابد. اين آثار به جهت فرم و صورتبندي بر فضا سلطه نمييابند، بلكه به شكلي افقي در ديد مخاطب و جايي ميان بودن او جاري ميشوند. عمل سيروسي ريشه در هويت و هنر ناگسستني ايراني دارد. حسي از تاريخيت فرم و رنگ در اغلب دست ساختههاي هنري او سيلان مييابد. گويي چيزي از احساس سازههاي كهن معماري خشتي كويري كه تجسم نبوغ هندسي و رياضي معماران ايراني بودند را جلوهگر ميكند. اين احساس نوستالژيك به گذشته را به هيچ روي نبايد به عنوان رويكردي ارتجاعي و تقديس آنچه بود، دانست، بلكه بايد رويگرداني و پاسخي هنرمندانه به يكسانسازي مدرن و تخريب هويت و عناصر نيك گذشته ايراني به عنوان پيشرفت در شمار آورد. آثار و شخصيت سيروسي به دور از غوغا و هياهو در آرامشي وراي زمان، آهسته و پيوسته در مسير خود به پيش ميروند. نگاه مستطر در آثار به عوض بيانيههاي شعاري خلق تجربه زيستن با زيبايي برآمده از ريشهها را پي ميگيرد. زيبايي كهن، زلال، ابدي و آرام كه در اين سالها زير آبي يكدست آسمان اين ديار، حسرتي فرو خورده را در يادها زنده ميكند.