خودكشي پسر جوان پس از قتل مادرش
پسر جواني كه در اقدامي هولناك مادرش را به قتل رسانده است، مدعي شد بدگوييهاي پدرش باعث شده او از مادرش متنفر شود و دست به جنايت بزند.
۲۱ آذر سال ۱۴۰۱ گزارش يك قتل به پليس اعلام شد. پس از آن ماموران به محل درگيري در محله تهرانپارس رفتند و با جسد زن ۴۵ سالهای مواجه شدند كه با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بود.
در ادامه جسد با دستور قضايي به پزشكي قانوني منتقل شد و ماموران تحقيقات خود را براي شناسايي عامل قتل آغاز كردند. در نخستين گام آنها به پرس و جو از همسايهها پرداختند. يكي از همسايهها به ماموران گفت: «در خانه بوديم كه صداي فريادهاي پسر همسايهمان را شنيديم و از خانه بيرون آمديم. ابتدا فكر كرديم كمك ميخواهد اما او با صداي بلند ميگفت كه مادرش كشته شده است. ما هم به سرعت پليس را در جريان قرار داديم.» در ادامه ماموران به سراغ دو فرزند ديگر قرباني رفتند و آنها گفتند: «پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و مادرم از شهرستان به تهران آمد. برادرمان شهرام مدتي با پدرمان زندگي ميكرد اما بعد به خانه مادرم رفت تا با هم زندگي كنند. درست از زماني كه مادرم به قتل رسيده برادرم هم ناپديد شده و ما فكر ميكنيم او تنها مظنون به قتل مادرمان است.» به اين ترتيب پسر جوان مورد رديابي قرار گرفت و مشخص شد كه او پس از قتل به مشهد گريخته است. چند روز بعد ماموران انتظامي خراسان اعلام كردند كه متهم متواري به علت خودزني در يكي از بيمارستانهاي مشهد بستري شده و تحت عمل جراحي قرار گرفته است. با بهبودي نسبي متهم، ماموران او را بازداشت كردند و او در همان بازجوييهاي اوليه به قتل مادرش اعتراف كرد و گفت: «ما در نيشابور زندگي ميكرديم و من تازه مدرسه رفته بودم كه پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم خانهاي گرفتيم و با هم زندگي ميكرديم اما هميشه دوست داشتم در تهران زندگي كنيم. ۶ سال بعد پدر و مادرم دوباره با هم ازدواج كردند اما باز هم بعد از 3 سال جدا شدند و من با پدر معتادم زندگي ميكردم.»
متهم در ادامه گفت: «ما خانه نداشتيم و من و پدرم كارتنخواب شده بوديم و در آن مدت پدرم حرفهاي بدي درباره مادرم ميزد. آنقدر گفت تا باور كردم كه مقصر بدبختيهاي ما مادرم است تا اينكه دو سال پيش فهميدم مادرم به تهران آمده و خانهاي گرفته است. از آنجايي كه من هم دوست داشتم در تهران زندگي كنم به خانهاش آمدم و با هم زندگي ميكرديم.»
او در ادامه اعترافاتش گفت: «يك سال بعد با دختري آشنا شدم كه به ماده مخدر گل اعتياد داشت و من را هم آلوده كرد. مادرم به محض اينكه متوجه شد اعتياد پيدا كردهام به اجبار من را به كمپ ترك اعتياد فرستاد و باعث شد تا همه كينهاي كه از مادرم داشتم چند برابر شود و همانجا به فكر انتقام از او افتادم. وقتي از كمپ بيرون آمدم به سراغ متادون رفتم و حالا هم به آن اعتياد دارم.» او گفت: «دو ماه قبل از اينكه مادرم را بكشم نقشه كشيدم و از عطاري قرص برنج گرفتم تا بعد از قتل، با خوردن قرص برنج به زندگي خودم هم خاتمه دهم. روز حادثه مادرم را كشتم اما قرصهاي برنج تقلبي بود و زنده ماندم و درنهايت به مشهد گريختم و آنقدر به من فشار عصبي وارد شده بود كه در خيابان شاهرگم را زدم اما عابران اورژانس را خبر كردند و زنده ماندم.» با تكميل تحقيقات پرونده با صدور كيفرخواست براي رسيدگي به شعبه ۱۱ دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد تا او به زودي پاي ميز محاكمه بايستد. در اين ميان خواهر و برادر متهم به عنوان اولياي دم از قصاص برادرشان گذشتند و درخواست دريافت ديه را مطرح كردند.