كجا به دنبال ايده ميگرديد؟
ايدهها از خود سفارش ميآيند. اينكه چگونه بتوانيم تصويري بسازيم كه پاسخ سفارش را منحصربهفرد كند و با مخاطب هم ارتباط برقرار كند. البته كاري خلاقانه هم انجام شود كه وراي دروس آكادميك باشد. بايد كار جديدي انجام داد. با اين نگاه و در حين كار، ايدههاي جديد پيدا ميشوند.
از نظر حرفهاي، چه شخصي بيشترين تاثير را بر شما گذاشته است؟
اين شخص، كسي جز فرشيد مثقالي نيست. بيشترين تاثير را از ايشان گرفتهام. ايشان هنرمند بزرگي هستند كه در جهان شناختهشدهاند. هم زبان رنگ، هم تكنيك طراحي و هم چيدمان آثارشان يك دنيا آموزش است.
بزرگترين درس زندگي را از چه كسي گرفتيد؟
هميشه بيشتر در خانه بودهام و اهل كتاب و كتابخواني. آدم اجتماعياي نيستم؛ حتا ميتوانم بگويم كه بيشتر منزوي هستم. شايد مطالعه كتاب و آشنايي با هنرمندان دهه 40 و 50 به من خيلي چيزها ياد داد. بهجرأت ميتوانم بگويم، كتاب زندگي مرا عوض كرد.
بزرگترين دستاورد شما در حرفهتان چيست؟
از بچگي عاشق بودهام؛ عاشق هنر. مجموعه خوبي دارم از تصويرگري براي كودكان كه آنها را «هايكو » مينامم. و مجموعه ديگري از نقاشي دارم درباره محيط زيست از منظر 3 عالم: عالم گياه، انسان و حيوان.
بزرگترين دستاورد شما در زندگي چيست؟
از طريق هنرم (تصويرسازيهايم) با جهان و هنرمندانش آشنا شدم. دنياي امروز ما دنياي تفاهم و صلح است. ميتوانم بگويم بزرگترين دستاورد من در زندگي آشنايي با دنيا به وسيله هنرم است. اينكه تازه متوجه شدم، نسبت به دنياي پهناور و بيكران، چقدر ناچيز هستم. تازه متوجه شدم كه جهان هستي چه دريايي است و ما بسيار ناچيز و كوچك هستيم و جاي هيچ «منم بازي »نيست. چون اصلن مني وجود ندارد.
فلسفه شما در حرفهتان چيست؟
با اينكه همه درگير معاش خودمان هستيم، بايد بگويم كه درست زندگي كردن براي من يك اصل است. البته با توجه به مسائل احتماعي خودم، مثل محيط زيست، كودكان كار، كودكان جنگ، و...، احساس ميكنم به دنيا آمدهام تا كاري كه ميتوانم را براي بهتر شدن جهان، با تمام وجود انجام بدهم، و اين به من آرامش ميدهد.
فلسفه شما در مورد اوقات فراغت چيست؟
پيادهروي. من 50 سال است كه سيگار ميكشم و دكترم به من گفته فقط پيادهروي كنم. البته در اوقات فراغت به دنبال موضوعاتي بكر و حتا مبهمگونه هستم و اين بيشترين لحظات فراغت مرا به خودش احتصاص ميدهد.
آيا موضوع مورد علاقهاي داريد كه تا بهحال فرصت انجام آن را پيدا نكردهايد ودوست داشته باشيد به آن بپردازيد؟
آري، تا دلت بخواهد. چندين سال پيش آقاي داوود رشيدي تلهتئاتري در تلويزيون كار كردند به نام «در انتظار گودو »، و تئاتر «كرگدن ». هميشه ذهنم درگير اين موضوعات هست. وقتي انسان از خودش و طبيعت خودش دور ميشود، كار من شروع ميشود. چون همينها را نقاشي ميكنم. دلم ميخواهد در اين آخرهاي عمرم زماني و آرامشي و تواني بيابم تا بتوانم حرفهاي ساموئل بكت را به تصوير بكشم.
آيا سرگرمي خاصي داريد؟
عاشق طبيعت هستم. درختها را بغل ميكنم و ميبوسم. بايد عاشق جهان باشيم. همه مثل هم هستيم. هر موقع وقت كنم به طبيعت ميروم، چون طبيعت مادر تمام علوم است.
هنرمند يا گروه هنري محبوب شما كدام است؟
«گروه گُنج و گُستره »، متعلق به سالهاي 50.
اگر بنا شود يك تا چهار شخصيت را براي شام دعوت كنيد، آنها چه كساني خواهند بود؟
حتمن يك شاعر را دعوت خواهم كرد. نيما يوشيج، عمر خيام، اخوان ثالث، مرتضي مميز و فرشيد مثقالي.
چه چيزي جمعآوري ميكنيد؟
هيچچيز. هيچچيز ندارم. ولي در كودكي تمبر جمعآوري ميكردم والبته تيوبهاي رنگ را هم جمع ميكردم. ولي الان، هيچ. من از لحظه «آني »كه با شما دارم لذت ميبرم. بقيه، همه از بين خواهند رفت.
باارزشترين دارايي شما چيست؟
بخشي از آثارم كه برجا مانده است.
بزرگترين نگراني و ترس شما چيست؟
قديم از خيلي چيزها ميترسيدم؛ مثل زماني كه احساس ميكردم شايد نتوانم ديگر كار كنم، و اينكه شايد يك ماه ديگر زنده نباشم. ولي در حال حاضر از هيچ چيز نميترسم و با مرگ و ترس رفيق شدهام.
اگر بنا باشد از فردا اين كاري كه انجام ميدهيد را نكنيد، چه حرفهاي راانتخاب خواهيد كرد؟
اگر فرصت اينچنيني به دست بيايد، يك گوشه مينشينم و مينويسم. زندگي هنرمندان را مينويسم؛ زندگي خودم و هر آنچه كه ديدهام را مينويسم.
از كتاب يك فنجان قهوه با ...