فارن افرز تحليل كرد
« بيبي» قرباني توافق امنيتي امريكا و عربستان؟
احسان پناهبر
مذاكرات در قاهره براي آتشبس و تبادل اسراي اسراييلي با زندانيان فلسطيني همچنان ادامه دارد و با حضور مجدد ويليام برنز در اين جغرافيا وارد فاز جديدي شده است. در همين رابطه، دنيس راس و ديويد ماكوفسكي با انتشار تحليلي در نشريه فارن افرز به بررسي آتشبس در غزه پرداختهاند. آنها مينويسند كه تا ماه گذشته، رويارويي ايران و رژيم اسراييل عمدتا در سايه بود. اما پس از حمله جسارتآميز رژيم اسراييل به كنسولگري ايران در دمشق، ايران تصميم گرفت براي اولينبار در تاريخ خود، به حمله اسراييل پاسخ قاطع و مستقيم دهد. برخي ناظران استدلال كردهاند كه حمله موشكي و پهپادي ايران در 13 آوريل حاوي پيام مهمي براي اسراييل بود و آن اينكه ديگر ايران ماجراجوييهاي تلآويو را تحمل نخواهد كرد و بدان پاسخ مستقيم ميدهد. از سوي ديگر، برخي ناظران نظامي و امنيتي نيز بر آنند كه با توجه به تعداد پهپادها و موشكهاي شليك شده از مبدا ايران به سمت سرزمينهاي اشغالي، ايران قصد داشت تا قدرت و توان نظامي بالاي خود را به نمايش بگذارد. پدافند هوايي اسراييل نتوانست به تنهايي پاسخ موشكي و پهپادي ايران را خنثي كند و هم از نظر راهبردي و هم تاكتيكي مداخله مستقيم امريكا و تعدادي از متحدانش از جمله برخي كشورهاي عربي را نيز ميطلبيد. اين دو تحليلگر مدعي هستند كه در اين عمليات، عربستان سعودي و امارات متحده عربي نيز اطلاعاتي را با اسراييل به اشتراك گذاشتند كه به اين رژيم كمك كردند تا از خود در برابر سيل پرتابههاي ايران دفاع كند. به نظر راس و ماكوفسكي، با توجه به اينكه جنگ اسراييل عليه غزه در ميان مردم عرب بسيار نامحبوب است، آمادگي آنها براي ايفاي اين نقش قابل توجه بود.
در ميانه چنين تنشهايي، به نظر ميرسد اسراييل سراسيمه شده و بدين نتيجه رسيده كه بهترين راه براي رويارويي با قدرت ايران و نيروهاي متحد منطقهاي اين كشور ايجاد و همكاري با ائتلافي در منطقه است. به عقيده اين دو تحليلگر، اين امر نيز بيسابقه است. اين ايده كه امريكاييها، اروپاييها و اعراب براي كمك به رهگيري پهپادها و موشكهاي ايران عليه سرزمينهاي اشغالي گرد هم ميآيند، در گذشته نه چندان دور، خيالپردازي و براي اسراييل نامطلوب به نظر ميرسيد. دكترين اسراييل هميشه اين بوده است: «ما خودمان از خود محافظت ميكنيم.» آنها معتقد بودند كه هيچ كس جز اسراييليها نبايد براي حفاظت از منافع آنها اسلحه بردارد. اما به نظر ايران و قدرت منطقهاياش اين اصل را بر هم زده است. اما اكنون كه اسراييل نه تنها با ايران بلكه با چندين متحد منطقهاي ايران مواجه است، خود را مستاصل ميبيند چراكه هزينه جنگيدن در تمام اين جبههها ميتواند مرگبار باشد. اين تحول و همچنين تمايلي كه كشورهاي عربي در ماه آوريل براي پيوستن به اسراييل براي مقابله با پاسخ ايران و متحدين آن از خود نشان دادند، حاكي از آن است كه پنجرهاي براي ايجاد يك ائتلاف منطقهاي باز شده است و راهبردي مشتركي براي مقابله با قدرت و نفوذ ايران و متحدينش به شكلي ادعايي دنبال ميشود.
راس و ماكوفسكي بر آنند كه اسراييل، ايالات متحده و كشورهاي عربي، به ويژه عربستان سعودي براي تشكيل اين ائتلاف ضد ايراني در جهت استفاده از آن در راهبرد منطقهاي خود، بايد به دنبال عاديسازي روابط ميان رياض و تلآويو باشند. آنها استدلال ميكنند كه اين پيشرفت با ميانجيگري ايالات متحده در يك توافق عاديسازي بين اسراييل و عربستان سعودي، شكلگيري چنين ائتلاف در حال ظهوري را تا حد زيادي تقويت ميكند. دولت جو بايدن، رييسجمهور امريكا و رهبران اسراييل و عربستان نشان ميدهند كه هنوز هم مايلند چنين توافقي به زودي اتفاق بيفتد. با اين حال، دولت بايدن بر اين باور است كه جنگ در غزه بايد قبل از ادامه مذاكرات در مورد عاديسازي متوقف شود. پس كليد راهبرد قفل شده ايالات متحده در آتشبس در غزه است.
راس و ماكوفسكي مدعي هستند كه آتشبس يكجانبه چهار تا شش هفتهاي منافع راهبردي بسياري را براي اسراييل دارد. اين اميد وجود دارد كه مذاكرات در مصر بر سر تبادل اسرا بين اسراييل و حماس در نهايت به نتيجه برسد و آتشبسي حداقل شش هفتهاي به همراه داشته باشد. اما دولت بايدن نبايد تمام تخممرغهاي خود را در آن سبد بگذارد، چراكه هر لحظه ممكن است توافق از بين برود. در صورت عدم توافق در مصر، دولت بايدن ميتواند به تنها جايگزين واقعبينانه روي بياورد: تشويق اسراييل به اعلام آتشبس يكجانبه در غزه به مدت چهار تا شش هفته.
چنين تصميمي ممكن است تنها راه براي ايجاد شرايط براي پيشبرد توافق عاديسازي بين اسراييل و عربستان باشد. البته آتشبس يكجانبه در اسراييل بحثبرانگيز خواهد بود، هم به اين دليل كه توقف نبرد در غزه منوط به آزادي گروگانها نخواهد شد و هم به اين دليل كه به نظر ميرسد چيزي در ازاي هيچ به حماس واگذار ميكند. با اين حال، آتشبس يكجانبه چهار تا شش هفتهاي ميتواند مزاياي استراتژيك بسياري را با معايب مادي كمي به اسراييل ارايه دهد. اگر مذاكرات آنها با حماس يكبار ديگر با شكست مواجه شود، سران اسراييل اگر اميدوارند اسرا را آزاد كنند، بايد رويكرد متفاوتي اتخاذ كنند .
وقتي صحبت از راهبرد دفاعي به ميان ميآيد، اسراييل دهههاست كه رويكرد تهاجمي داشته است. اين رويكرد در قالب و شكلهاي گوناگوني از ترور گرفته تا تهاجم به كشورهاي منطقه دنبال شده است. اما جنگ در غزه همه چيز را بر هم زده است. اكنون ايالات متحده براي دنبال كردن راهبردهاي منطقهاياش به اسراييل فشار ميآورد كه دست از تهاجم بردارد و به مذاكره و عاديسازي روابط با كشورها تن در دهد. ايالات متحده بارها خود را ملزم و متعهد به كمك به رژيم اسراييل دانسته و دفاع و حفاظت از اين رژيم را با جديت دنبال كرده است. اما دولت بايدن اينبار ميخواهد اين رويكرد را با تكيه بر ديپلماسي پيش برد و با عاديسازي روابط رياض و تلآويو، هدفي بلندمدت در منطقه را پيريزي كند.
با اين حال چنين كمكي باعث ايجاد تعهدي از سوي اسراييل در قبال ايالات متحده ميشود. هنگامي كه ديگران در دفاع از اسراييل مشاركت ميكنند، اين حق را به دست ميآورند كه از اسراييل بخواهند تا منافع و نگرانيهاي آنها را در نظر بگيرد. پس از پاسخ ايران به اسراييل، بايدن براي رهبران اسراييل روشن كرد كه آنها نبايد درصدد تلافي بر آيند شايد به اين دليل كه امريكا از تبعات آن در منطقه براي راهبرد خود هراسان بود. تشديد تنش ميتواند آخرين ميخ بر تابوت طرح عاديسازي روابط و صلح مدنظر واشنگتن در منطقه باشد.
ماهيت پاسخ اسراييل به حمله ايران نشان ميدهد كه نتانياهو نيز مايل است نگرانيهاي امريكا را در نظر بگيرد، چراكه تشديد تنش با ايران هرگز به نفع اسراييل نخواهد بود. امروز نتانياهو همچنين براي ترميم شكافها در روابط خود با رييسجمهور امريكا تحت فشار است، شكافهايي كه بر سر اهداف جنگي اساسي اسراييل در غزه باز نشده است. او مدعي است كه ميخواهد كاري كند كه حماس ديگر هرگز نتواند اسراييل را تهديد كند. كابينه افراطي او نيز بارها طرح حمله به رفح را روي ميز قرار دادهاند و از نتانياهو ميخواهند كه به آخرين پناهگاه مردم غزه حمله كند. به نظر ميرسد نتانياهو بر سر دوراهي قرار گرفته است. از يك سو اگر به ايالات متحده وقعي نگذارد و همچنان به دنبال ماجراجويي منطقهاي خود باشد، راهبرد عاديسازي روابط با سعودي و كشورهاي تحت نفوذ عربستان را از دست خواهد داد. اين امر ميتواند در آينده تنشها عليه اسراييل را حتي تقويت كند. در كنار مسائلي همچون ادعاي از بين بردن حماس كه به عقيده ناظران بيشتر خيالپردازي است و نفوذ روزافزون ايران و متحدين آن در منطقه، ايالات متحده به نظر چاره را در نوعي ائتلاف با محوريت تلآويو و رياض ديده است. پيش زمينه اين ائتلاف هم ابتدا آتشبس در غزه براي آرام كردن افكار عمومي عرب و سپس عاديسازي روابط ميان رياض و تلآويو است.
سران كابينه اسراييل به شدت در تنگنا قرار دارند. اعضاي كابينه نتانياهو مدام او را تهديد ميكنند كه اگر به خواستههاي آنها در جهت حمله همهجانبه به رفح تن ندهد، استعفا ميدهند و كابينه را به فروپاشي ميكشانند. اما به عقيده راس و ماكوفسكي، در كنار فشارهاي داخلي به نتانياهو براي حمله به رفح، آتشبس چهار تا شش هفتهاي به سازمانهاي بينالمللي اجازه ميدهد تا شرايط بحراني غزه را تا حدي سروسامان دهند و به نگرانيهاي جهان درباره قحطي در غزه رسيدگي كنند. آنها ميتوانند سازوكارهاي بهتري را براي اطمينان از اينكه كمكهاي بشردوستانه كافي نه تنها وارد غزه ميشود، بلكه در واقع بين نيازمندان توزيع ميشود، ايجاد كنند. نتانياهو ميتواند با تشديد تنش در منطقه به راهبرد ايالات متحده پشت پا بزند و در واقع خود را وارد بحران جديدي كند. از سوي ديگر، اگر به خواسته بايدن تن در دهد، بايد شاهد بحران داخلي و فروپاشي كابينهاش و حتي مرگ سياسي خود باشد. بحران منطقه هميشه ميتواند زنجيرهوار به بحرانهاي ديگر ختم شود و ايالات متحده به خوبي اين موضوع را درك كرده و نفوذ ايران هم در قدرت بازدارندگي و هم در جذب متحدين جديد، ايالات متحده را از سرنوشت خود در منطقه نگران كرده است.